مقاله

 

 

درسهایی که شیخ از شاه گرفت!

محمّد هادی



آخوندها علیرغم خنِگی و عقب ماندگی تاریخی خود، چند درسِ تجربی را از سرنگونی و سرنوشت شاه خوب آموختند که در این نوشته مختصراً به سه نمونه از آنها اشاره خواهد شد:


1-در زمینه غارت و چپاول: رژیم شاه و کارگزاران رده بالای آن، بدلیل آنکه در چشم انداز هیچگاه احتمال سرنگونی رژیم را نمیدادند، در مال اندوزی و دزدی از اموال عمومی کلاً در مقدار متعارف و با سرعت متوسط-در حد سایر سران کشورهای جهان سوم-به جیب میزدند! آخوندها که با چشمان ناباور خود سرنگونی شاه را علیرغم قدرت آن، از نزدیک دیدند عملاً فهمیدند که انگار قدرت و حکومت در کشورهای جهان سوم، امری موقتی و رژیم ها دارای تاریخ مصرف میباشند و اغلب مانند رژیم شاه، آخر و عاقبت خوش و با دوام نخواهند داشت! بهمین دلیل و با درک موقتی بودن حکومت، آخوندها-بجای دزدی با ولع و سرعت معمولی- تخته گاز و با حداکثر سرعت به چپاول و غارت مشغول شدند و به قیمت به زیر خطِ فقر بردن میلیونها ایرانی، میلیارد میلیارد به زیر عبا و کیسه پر نشدنی خلیفه زدند!


2-در زمینه نحوه سقوط شاه و چگونگی به قدرت رسیدن


رژیم خمینی، آخوندها از نزدیک و عملاً دیدند که کلید تغییرات اساسی و تعویض رژیم ها در اغلب کشورهای جهان سوم عموماً توسط قدرتهای بزرگ زده میشود از طرفی خود بهتر از هر کسی میدانستند که در پشت پرده بهمن 57 و طی چه سازش و زد و بندهایی به قدرت رسیده اند بهمین دلیل خوب یاد گرفتند که اگر بنحوی هوای قدرتهای بزرگ را در سطح منافع سیاسی-اقتصادی آنها داشته باشند در عوض دستشان در سطح داخلی برای هرگونه کشتار و جنایت باز خواهد بود! و براستی در پناه سکوت و نادیده گرفتن قدرتهای بین المللی بود که آخوندها توانستند در سه دهه گذشته-بخصوص در کشتار 67- جنایات بیشماری مرتکب شوند و همزمان و در سطح وجدان جهانی آب از آب نیز تکان نخورد!


3-در زمینه سرکوب و کشتار: آخوندها از دلایل بیوفایی ارتش در عدم ایستادگی در حفظ رژیم شاه، درس دیگری گرفتند که از جمله راز بقای رژیم تا امروز میباشد! در دوران شاه، ارتش و نیروهای نظامی-بغیر از رده های بالا و امیران- در سطوح افسران جزء و درجه داران از تبعیض های موجود در ارتش ناراضی و از لحاظ موقعیت اقتصادی، وضعیت چندان مناسبی نداشتند و بقول خود ارتشی ها، زندگی و شغل آنها در سه چیز خلاصه شده بود: قسط و ژست و تست! یعنی برای حفظ آبرو مجبور بودن تا خرخره زیر قسط و نسیه خریدن بروند و از طرفی بدلیل ارتشی بودن میباستی با سیلی صورت هر روز تراشیده خود را، سرخ نشان داده و سر ببالا و سینه جلو داده، ژست برخورداری از یک زندگی مرفه را بدهند و دست آخر هر ساله میبایستی تست های مختلفی برای نیل بدرجات بالاتر بدهند!

در میان چنین وضعیت نامطلوبی، رژیم شاه اشتباه دیگری مرتکب شد و با ابداع رسته همافر در نیروی هوایی، نطفه نارضایتی جدیدی را در بطن حساسترین نیروی نظامی خود به وجود آورد بدین صورت که همافران با وجود داشتن تحصیلات بالا و تخصص های مختلف هیچگاه حتی از افسران جزء و ستوان سوم نیز ارشدیت نداشتند و بین درجه داران و افسران-بین زمین و هوا-در نیروی هایی سرگردان بودند و بیخود نبود که آنها جزء اولین ارگانهای نظامی بودند که از رژیم شاه بریدند و به مخالفان پیوستند! با اینهمه آخوندها بعد از خزیدن به قدرت بدلایل بسیاری به ارتش در کلیت خود اعتماد نداشتند از خلخالی نقل قول میکنند که گفته بود: اگر ارتش را تکه تکه کنند و با گوشت چرخ کن آنرا بصورت گوشت چرخ کرده بیرون دهند بازهم سرود شاهنشاهی خواهند خواند!

درس نجات بخشی که آخوندها از عدم رسیدگی شاه به بدنه اصلی ارتش گرفت این بود که نیروهای نظامی و پاسداران سر برآورده در قیام را، تا آنجا که توانست خوراند و همزمان آنها را چنان در قتل و تجاوز و جنایت شریک جرم نمود تا آنها به آسانی-و بر خلاف نیروهای نظامی شاه-رژیم را در برابر خشم و نفرت و قیام مردم تنها نگذارند! بهمین دلیل اگر ارتش شاه با اعدام چند ژنرال ظاهراً تطهیر و تصفیه شد، معلوم نیست بتوان نیروهای سرکوبگر رژیم آخوندها را تنها با محاکمه و اعدام چند سردار و سرلشگر شتشو و غسل داد!

پاسداران رژیم-بخصوص از رده های میانی ببالا-چنان در غارت و جنایات رژیم سهیم هستند که تقریباً پا بپای سران بالای نظام نگران سرنگونی رژیم میباشند! ولی از آنجا که-در اثر فشار و تحریم های خارج و خطر طغیان و قیام داخل-خانه رژیم در اینروزها از بنیاد خراب و از درون پوسیده و دچار تضاد و درد های بیدرمان بسیاری میباشد، سرسپردگی سپاه و دیگر ارگانهای سرکوبگر رژیم، در برابر حضور میلیونی مردم در پروسه سرنگونی قادر به حفظ رژیم نخواهند بود! اوضاع و احوال رژیم چنان بطور روزافزون وخیم و خرتوخر است که حتی فردی مانند عباس عبدی را-در رابطه با وخامت اوضاع- وادار به اعتراف نموده است که: اینروزها شیرازه جامعه عملاً از هم پاشیده و تنها حضور علنی نیروهای نظامی در سطح جامعه است که مانع فروپاشی نظام هستند!

در رابطه با اعتراف عبدی نباید از یاد برد که او جزء اصلاح طلبان به اصطلاح واقع بینی است که همواره دیگران را نسبت به قدر قدرتی رژیم هشدار داده و نصحیت میکرد که زیاد پا روی دم رژیم نگذارند و سعی کنند آهسته آهسته راه بروند تا گرگهای رژیم گازشان نگیرند! البته عباس عبدی خود بهتر از هرکس میداند که حضور نیروهای سرکوبگر در خیابانها و حکومت نظامی اعلام نشده رژیم، تنها مرهمی موقتی است و نهایتاً نمیتوانند رژیم پوسیده و غرق در فساد و تبهکاری آخوندها را در برابر سیل خروشان خشم مردم-به ویژه زنان و جوانان شجاع ایران-از سرنوشت محتوم سرنگونی نجات دهد! و این تهدیدِ واقعی، کابوسی است که اینروزها خواب را از چشمان ناپاک آخوندها ربوده است!
 




_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد