اندر حکایت سرطان، من و توسل به دعا و نذز و نیاز
منصور کوشان
یعنی مرخصی من به خانه و امید به خوردن دست کم سوپ رقیق و تحمل آن، نادرست درآمد و بعد از دو روز بازگشت به بیمارستان و تغذیه از راه قرار دادن لوله در گلو همراه با داروهای ضد تهوع، ضد درد معده و ورم و زخم دهان و .... تا این لحظه مثبت بوده است. در برنامه فرضی نیز قرار است دو دورهی دیگر شیمی درمانی بشوم، (و این برنامه ی این لحظه است. ممکن فردا تغییر کند) بعد باز سی تی اسکن و چنان چه غدهی حاشیهی ریه و ریشههای غدهی بزرگ معده متلاشی شده بودند، اقدام به عمل جراحی کنند. و اگر هیچ کدام از این راه نتیجه مطلوب را نداد، راه دیگری انتخاب کنند تا سرانجام بتوانند این یادگار سرطانی جمهوری اسلامی را از درون شکم من بردارند.
به چه کسی جز مهر و محبت فرزندانم، همسرم و دوستان صمیمی و غمخوارم که از دور و نزدیک محبتشان را درمییابم و پرتوهای زندگی را بر من بیشتر میکنند، میتوانم امیدوار باشم؟ من به خدایی اعتقاد ندارم که بخواهم به آن توکل کنم و به هزاران دم و دستگاهی که از پرتو آن شیادان جهان در طور تاریخ فراهم ساختهاند همان طور که خود او را. من بر این گمانم که اگر این خدا وجود دارد آن هم با این همه توانایی، مگر دیوانه است یا مغز آخوند خورده است که این همه، انسان را ذلیل و خوار میخواهد یا ضعیف آفریده؟ اینها شوخی است، دوست من. حتا دورهی تکرار آنها و خندیدن به آنها هم گذشته است. و من در حیرتم که، و البته که از سر صدق و محبت، تو یا دیگران، چه گونه به خودتان اجازه میدهید که بارها من را حوالت میدهید به شیادان و جلادان جهان که به نام معصومین شناخته شدهاند یا با رمل و اسطرلاب و ... این دکانهای دو نبش جدید را باز کردهاند، که انسانها از سر ناگزیری، گریزی جز پناه به آنها ندارند. من البته هم چنان به بخشی از درمانهای طبیعی، گیاه درمانی، اعتقاد دارم و هم چنان به خودم اجازه نمیدهم که جلو راه و روش یا اعتقاد کسی را بگیرم. اما تو خود میدانی که همیشه فریاد زدهام: اینها شیادی است. دکان درآمد یا دست کم خودارضایی است. اما هم چنان که تو، بهت برنخورد – همه بر این عقیدهاید که هر کس سرش به سنگ بخورد، نیازمند بشود، به این ها هم متوسل میشود. نه، عزیز، دست کم در مورد من یکی اشتباه کردهای. گفته بودند و من اکنون در حال تجربهی آن هستم، سرطان، از این گونه که من دارم، دست یکم یکی از بدخیمترین گونههای درمانی را دارد. 5 روز مدام در حال دریافت سمی باشی که سلول به سلول بدن تو را متلاشی کند و تو باید مقاومت کنی و واکنشهای ناگزیر آن را بپذیری، یعنی جنگ مداوم روشنایی و تاریکی، جنگ مداوم درد و تحمل، جنگ مداوم ناامیدی و مدارا و من حتا اگر در بستر مرگ باشم و گوشی باشد برای شنیدن و من بتوانم حرف بزنم، باز فریاد میزنم: دین و مذهب و همهی برآمدههای آن عامل فلاکت، نکبت و بدیختی بشری بوده است و هست و غدهی سرطانی نماد کامل یک دین یا عنصر دینی است و همهی دست اندرکاران دین و مذهب و هر آیین قدیم و جدید، آگاهانه یا ناآگاهانه شیادانی بیش نیستند.
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد