تاریخ انتشار :20.04.2016
روزنامه های
تهران؛ گشت نامحسوس و باز جدال بر سر برجام

روزنامه های امروز صبح تهران در صفحات اول خود از سفر وزیر خارجه
به نیویورک برای طرح گلایه های ایران از بدعهدی آمریکا در مورد
تعهدات برجام هسته ای خبر داده و همچنان جدال پیشین را بر سر برجام
پی گرفته اند. در حالی که روزنامه های هوادار دولت و میانه رو با
اشاره به افتتاح خط هوایی ارفرانس و سفر هیات های اروپایی، این را
نشانه تجدید روابط ایران با جهان می دانند، گروه های تندرو همچنان
بر استدلال خود علیه برجام پافشاری می کنند.
ارشاد نامحسوس
زهرا چوپانكاره در گزارش اصلی اعتماد نوشته: صفهای درهم فشردهای
از آدمهای معمولی كنار هم قطار شده بودند؛ چهرههایی شبیه افرادی
كه هر روز از كنارشان میگذریم، با همان لباسهای معمول. چهرههای
جوان و میانسال با كتهای خاكستری و قهوهای، برخیهایشان با عینك
دودی، آن یكی با تیشرت آبی آسمانی. رو به روی این صفهای به هم
فشرده فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ پشت تریبون ایستاده بود و
سخنرانی میكرد.
همه اینها در قاب چند عكس ثبت شده بود، گزارشی از آغاز به كار «پلیس
نامحسوس امنیت اخلاق». عكس پلیسهای نامحسوس و خبری كه سردار حسین
ساجدینیا اعلام كرد خیلی سریع میان كاربران شبكههای اجتماعی دست
به دست شد. سردار گفت: از امروز گشت نامحسوس پلیس امنیت اخلاقی نیز
در سطح معابر فعالیت خود را آغاز خواهد كرد. براین اساس بیش از
٧٠٠٠ نیروی زن و مرد با حضور در معابر نسبت به رصد این موارد و
اطلاع آن به پلیس امنیت اقدام خواهند كرد.
بهمن کشاورز در مقاله ای در اعتماد نوشته: با فرض ضابط بودن این
افراد آنان به عنوان ضابطی كه با جرم مشهود برخورد میكند قرار است
عمل كنند؛ به موجب قانون آیین دادرسی كیفری در چنین حالتی ضابط
دادگستری مكلف است نتیجه اقدامات خود را به دادستان اطلاع دهد.
چنانچه دادستان اقدامات انجام شده را كافی نداند میتواند تكمیل آن
را بخواهد و ضابطان مكلف به اطاعت و اجرای امر دادستان هستند.
بنابراین اعلامی كه این افراد به نیروی انتظامی بكنند ابتدائا
نمیتواند باعث احضار آنها بشود.
این حقوقدان توضیح داده: به نظر میرسد تشخیص مصداق با كسانی است
كه مشخص نیست در این زمینهها صاحب صلاحیت و تخصص باشند. توضیح
اینكه مثلا در مورد كشف حجاب، این قاضی و مقام قضایی است كه
میتواند بگوید آنچه واقع شده مصداق كشف حجاب هست یا نیست، یا
تشخیص آلودگی صوتی احتمالا صرفا به وسیله ماموران آموزشدیده
راهنمایی و رانندگی ممكن است و بالاخره «ناهنجاری» بر حسب اینكه
هنجار یا «بهنجاری» از دیدگاه كسی كه رویدادی را میبیند چه باشد
میتواند موارد بسیار گوناگون و حتی متناقضی را در برگیرد.
مقاله اعتماد در نهایت نوشته: از طرفی با توجه به دوربینهای منصوب
در چهارراهها و همینطور دوربینهای كنترل ترافیك كه قادر به
عكسبرداری هم هستند، كنترل تخلفات رانندگی یعنی آنچه حركات نمایشی
نامیده شده سهل است و كار مفیدی هم هست اما مخلوط كردن این مورد با
مفاهیمی كه اعتباری و غیردقیق هستند و سپردن كار به كسانی كه میزان
آمادگی و وثاقت آنها روشن نیست باعث تزلزل كل قضیه خواهد شد.
بهطور كلی به نظر میرسد از هر اقدامی كه باعث دخالت افراد
غیرحرفهای در اموری میشود كه مستلزم داشتن اطلاعات خاص است باید
خودداری شود. واضح است امور قضایی و حقوقی میتواند مهمترین این
موارد تلقی شود.
پرهیز از تجسس در امور مردم
حسین انصاریراد در مقاله ای در شرق به مناسبت خبر اعزام گروهی با
عنوان ماموران نامحسوس به جای گشت ارشاد نوشته: دین و قانون تنها
در یک مورد، امکان تجسس داده شده و آن اینکه مثلا نیرویی مثل داعش
که در غرب کشور بهدنبال آن است که اگر فرصتی پیدا کند دست به ترور
بزند و آن هم به شکلی کاملا حساس و با درنظرگرفتن حقوق مردم،
برعهده دستگاههای امنیتی و وزارت اطلاعات گذاشته شده است که
ناامنی را بهگونهای کشف کنند که صدمهای به حقوق جامعه وارد نشود
و اختلال در زندگی مردم پدید نیاید.
به نوشته این رییس سابق کمیسیون اصل نود مجلس: اینکه یک دستگاهی
مانند پلیس، افرادی را بفرستد که نگاه کنند فلان فرد در ماشین خود
در فلان کوچه چه میکند و دنبال این و آن بگردند قطعا مصداق تجسس
است و هم قانون اساسی به هیچ فرد یا دستگاهی چنین اجازهای نمیدهد؛
چراکه میتواند امنیت در جامعه را مختل کرده و به ضد خود بدل شود.
بههرحال افراد در رفتوآمد خود در سطح شهر ممکن است خطایی مرتکب
شوند، اینکه افرادی، شماره پلاک خودرو که مثلا ممکن است متعلق به
پدر یا مادر آن جوان باشد را بردارند و سپس با والدین تماس بگیرند
و آبروی آن جوان را ببرند، چه ملاک دینی و قانونیای دارد؟
این روحانی اصلاح طلب در انتهای مقاله شرق تاکید کرده: ماموران
کاملا جایزالخطایند و ممکن است در دیدن خطای فرد اشتباه کنند یا
امر آنان به برخی اغراض شخصی آلوده شود و پای مسائل دیگری به میان
بیاید. خود مقام مسئول انتظامی در اظهارات خود نگرانی از اینکه
افرادی از عنوان پلیس نامحسوس سوءاستفاده کنند را بیان کرده است.
اگر افراد متخلفی با ظاهرسازی و ترساندن مردم، خود را مأمور جا
بزنند و منکر خطا شوند، چه کسی پاسخگوست؟ هر کسی در زندگی خود
باید راحت زندگی کند و خیال اینکه فرد یا افرادی او را میپایند،
در جامعه احساس ناامنی پدید میآورد.
پدرام ابراهیمی در صفحه طنز بی قانون با توصیف معنای کلمه گشت
پرداخته و نوشته؛ گشت Gasht- گردیدن با هدف تفریح و سیاحت مجاز و
خانوادگی در کوی و باغ و بستان که آن را گلگشت نیز گویند - گردیدن
بی هدف مجردی به نیت دور دور در کوی و خیابان که متاخرین آن را
گلچرخ نامیدهاند - سیر (خانم یه لحظه تشریف بیارید) – عنصرالمعالی
معلوم الحالی شاعر قرن ششم میگوید: «هی گشتم و گشتم همه دنیا رو
گشتم / چه حرفایی که شنیدم، چه ونهایی که نشستم» - بیضوی گوید: «سیر
و گشت است و پاییدنِ اهل تفرّج برای مقابله با اصل نامیمون تبرّج»
|| جست وجو کردن. جمال الدین یلخی گوید: «دی گشت با چراغ همی رفت
توی شهر / فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست» || وسیله رونق
بخشیدن به صنف کافی شاپ، کافه تریا و سفره خانه سنتی (البته اگر
اماکن بگذارد).
وقتی دست دیپلوماسی بسته است
اعتماد در سرمقاله خود نوشته: دولت ایران به ویژه وزارت امور خارجه
از اتخاذ مواضعی كه میان موضوعات داخلی و خارجی موازنه برقرار كند،
عاجز است.
نویسنده مقاله برای کمک به فهم این ادعا نوشته: اگر قرار باشد كه
ایران به مقامات غربی و امریكا فشار آورد كه تعهدات خود را بهتر
انجام دهند، به ناچار باید به گونهای سخن بگوید كه آنان را در
موقعیت ضعف قرار دهد، نه آنكه از ترس نیروهای داخلی بگوید خیلی
ممنون كه كارها خوب پیش میرود! اگر چنین كند از ترس نیروی داخلی
باید مطابق میل خارجیها سخن گفت تا مبادا رقبای داخلی بهرهبرداری
كنند.
به نوشته سرمقاله اعتماد: از سوی دیگر مخالفتها با دولت در جهت
اجرای برجام یا حتی فشار آوردن به دولت نیز بد نیست، مشروط بر
اینكه جهت استیفای هرچه بیشتر حق ایران باشد، نه اینكه لبه تیز
حملات به سمت داخل تغییر كند و ماجرا به كلی عوض شود. در زمان
مذاكرات مقام ارشد كشور برخی اظهار مخالفتها را میكرد كه به وضوح
معلوم بود برای تقویت گروه مذاكرهكننده جهت كسب امتیازات بیشتر
است نه آنكه قصد تضعیف گروه مذاكرهكننده در میان باشد.
در ادامه مقاله آمده: موضوعی كه از جانب تندروهای داخلی مورد توجه
قرار نگرفته این است كه مساله مورد اعتراض آقای سیف در اصل نقل و
انتقال حوالههای دلاری ایران بوده است كه اصولا ربطی به تحریمهای
اخیر نداشته و پیش از آن برقرار شده بود و رییس بانك مركزی سعی
كرده از این طریق و با استناد به آنچه كه روح برجام است این مشكل
كهنهتر را نیز حل كند.
کیهان، امروز هم ادعاهای چند ساله گذشته را تکرار کرده و در گزارش
اصلی و هم در یادداشت روز خود با تکرار ادعاهای گذشته نوشته یک سال
پیش گروهی بدون توجه به هرگونه سابقه و حافظه تاریخی از خصومتها و
دشمنیها و بدعهدیهای آمریکا، شبانه روز در حال پایکوبی و
دستافشانی بودند و نصیحت همه عالم به گوششان باد بود! آنها - که
در ادبیات جامعه به «ذوقزدگان»مشهور شدند.
به نظر نویسنده یادداشت روز این روزنامه تندرو: گروه دیگر کسانی
بودند که دردمندانه، فهرستی از خیانتهای آمریکا و غرب را ردیف
میکردند و به یک اصل عقلی ارجاع میدادند که «آزموده را آزمودن
خطاست». مهمترین پرسش و دغدغه آن روز این گروه، فقدان ضمانت اجرا و
بد عهدی آمریکاییها بود ولی برخی اعضای مهم تیم مذاکره کننده
همچون آقایان صالحی و عراقچی، در برابر این پرسش که چه تضمینی وجود
دارد که آمریکاییها، بعد از اجرای تعهدات یکطرفه ایران، به
تعهداتشان پایبند باشند؟ اینگونه میگفتند که: «مگر میشود
آمریکاییها چنین کنند!؟ افکار عمومی جهان، چنین اجازهای را به
آنها نخواهد داد! آمریکا به خاطر حفظ پرستیژ خودش هم که شده چنین
نخواهد کرد»!
کیهان تاکید کرده: بقیه ماجرا نیاز به شرح و بسط بیشتر ندارد و
تکرار آن جز ملال، حاصلی ندارد. القصه اینکه همه آن حرفها نشنیده
گرفته شد و برجام علیرغم نهی قانونی، بدون رعایت توازن اجرای
طرفینی و اخذ تضمین معتبر، انجام شد و ایران، همه اندوخته هستهای
خود را از دست داد، راکتور خود را با بتن پر کرد و سانتریفیوژهای
خود را با دست خود، از بین برد و ... منتظر نشست تا غرب به تعهداتش
عمل کند.
حتی اگر برجام شکست بخورد
علیرضاکریمی در مقاله ای در آقتاب یزد نوشته: طعم برجام برای مردم
برخلاف ت بلیغات منفی رخ داده اگر شیرین نبوده – که بوده – تلخ هم
نبوده است. این درحالیست که در دوران اصولگرایان، ملت تلخ ترین
شرایط اقتصادی در طول تاریخ انقلاب را تجربه کردند. به گونه ای که
به فاصله چند ساعت ارزش دارایی شان به یک سوم کاهش پیدا می کرد و
سفره های شان روز به روز کوچکتر می شد.
سردبیر این روزنامه تاکید کرده: تعامل با دنیا قبل از آنکه بخواهد
شعار روحانی باشد مطالبه مردم بوده است. چرا که ایشان مشاهده کردند
دیوار کشیدن به دور کشور و محدود نمودن دیپلماسی به یک یا دو کشور
آمریکای لاتین و آفریقایی چه صدمات جبران ناپذیری را به دنبال دارد.
بنابراین چه برجام باشد و چه نباشد و چه حسن روحانی رییس جمهور
باقی بماند و چه سال ۹۶ پایان کار او تلقی گردد جامعه همچنان
خواستار تعامل و ارتباط منطقی با کشورهای طراز اول دنیا است.
مردم ایران همان مردم سال ۱۳۸۴ نیستند. همانطورکه سیاسیون و
جریانهای سیاسی به بلوغ می رسند و پخته تر تصمیم می گیرند مردم هم
درگذر ایام در برخی تصمیم های خود تجدیدنظر می کنند و با سبک و
سنگین کردن رخدادها عاقلانه تر انتخاب می کنند. مردم ایران در سال
۹۶ چه برجام به نتیجه برسد و چه خیر قطعا به کسانی رای خواهند داد
که «داشته» بیشتری ازدولت فعلی داشته باشد. البته چه بسا چنته همین
دولت بتواند مردم را اقناع نماید که باز هم به او اعتماد کنند.
امید از نفت بشوییم
خاطره وطنخواه در سرمقاله فرهیختگان نوشته: نفت، پیام منفی نشست
دوحه را دریافت کرد و رو به کاهش گذاشت. دیگر آخرین امیدها به
افزایش قیمت در بازار جهانی به یأس تبدیل شده است. به باور
تحلیلگران بازار نفت، نتیجه مثبت نشست دوحه، یعنی توافق برای «فریز
نفت» برای کشورهای صادرکننده نــفت مــیتوانست رونق را به بازار
نفت برگرداند. شکست طرح فریز نفتی به این معناست که باید منتظر
کاهشهای بیشتر در بازار جهانی نفت بود.
نویسنده یادآور شده: آنچه در نشست دوحه اتفاق افتاد از نگاه بیرونی
نهتنها یک لابی بزرگ برای فشار به ایران برای افزایش ندادن تولید
نفت خود بود، بلکه اگر عمیقتر نگاه کنیم نوعی تهدید هم محسوب
میشود. سعودی که تا پیش از نشست تمایلی برای حضور در طرح فریز
نفتی نداشت، با جدی شدن بحثها پذیرش طرح «فریز نفتی» را مشروط به
پذیرش ایران کرده بود؛ شرطی که به نظر میرسید بیشتر تهدید بود تا
پیشنهاد.
سرمقاله فرهیخگان توضیح داده: این کشور در جریان مذاکرات هستهای
هم یکبار دیگر نفت را حربهای برای فشار به ایران قرار داده بود.
در واقع تولید بیش از تقاضا طرحی بود که عربستان برای فشار به
ایران و پذیرفتن موضع ضعیفتر در مذاکرات هستهای دنبال میکرد.
حمید حسینی در مقاله ای در اعتماد نوشته: بسیاری از كارشناسان
پیشبینی كرده بودند كه با شكست طرح فریز نفتی، بازار شرایطی به
مراتب بدتر از گذشته را تجربه خواهد كرد. حالا این پیشبینی محقق
شده و قیمت نفت در حال ریزش است. برخی تولیدكنندگان نفت، به ویژه
عربستان تلاش كردند مسوولیت شكست این مذاكرات را به گردن ایران
بیندازند و با بزرگنمایی غیبت ایران در نشست مذكور بر آن شدند تا
تقصیرها را متوجه ایران كنند. این در حالی است كه اگر نمایندهای
از ایران در اجلاس حضور داشت، قدرت مانور طرفهای مقابل كمتر میشد.
به نظر این کارشناس بازار نفت: هر چند تصمیم ایران برای عدم مشاركت
در طرح فریز نفتی تصمیمی بجاست و ایران باید از حق قانونی خود در
بازپسگیری بازارها دفاع كند اما بهتر بود بر تصمیم اولیهاش یعنی
اعزام نماینده ایران در اوپك به این اجلاس باقی میماند و شرایط را
برای توضیح موقعیت ایران در این اجلاس ایجاد میكرد. اما غرب از
چنین تفاهمی خشنود نبود. این را میشد از خط خبری رسانههای غربی
تشخیص داد.
مقاله اعتماد در نهایت به این جا رسیده که: تنها یك لبخند، یا باز
گذاشتن درهای مذاكرات از طریق موكول كردن تداوم مذاكرات به ماههای
دیگر میتوانست كمكی به بازار نیمهجان نفت باشد اما دیدیم در عمل
هیچ كدام از این اتفاقات رخ نداد و آنها كه خود طراح فریز نفتی
محسوب میشدند، به بزرگترین مخالفان بدل شدند و آن قدر طرحشان را
به این و آن گره زدند تا بالاخره پاسخ «نه» را دریافت كنند موقعیت
بغرنج بازار بهنظر میرسد تا دو سال دیگر به قوت خود باقی بماند.
دیگر نمیتوان امید چندانی به همراهی كشورها برای حمایت از قیمتها
داشت و این یعنی صبر تا پایان سال ٢٠١٧.
فتح الله آملی در سرمقاله اطلاعات نوشته: انتخاب و تصمیم سختی است.
نفت بفروشیم، گاز بفروشیم، سنگ معدن بفروشیم، برق صادر کنیم، جنگل
بفروشیم، تراکم بفروشیم و… یا تولید کنیم. کار کنیم، فکرمان را به
کار اندازیم، شغل ایجاد کنیم. ارزش افزوده به وجود آوریم. خلاقیّت
به خرج بدهیم. راه حل اول بسی آسان است. کاری که سالهاست میکنیم.
نویسنده مثال آورده که: برای اداره شهر به سراغ سرمایههای شهر
رفتیم. راحتترین کار ممکن این بود که به جای تراکم ۱۲۰ درصد به
یکباره تراکم ۱۸۰، ۲۴۰، ، بهترین راه حل شد. چون میتوانست درآمد
راحت و بیدردسری برای شهر به همراه بیاورد. به جای چند صد هزار
تومان، چند یا چند ده یا چند صد میلیون درآمد آسان نصیب مدیریت
شهری میکرد. راه حلهای زیرکانه دیگری هم به کار گرفته شدند.
تغییر کاربری، درآمدهای ماده صد و…، که در هرکدام از این موارد پول
آسان و راحتی نصیب مدیریت شهری میشد و میتوانست با آن هر کاری که
میخواست انجام دهد. در اینجا هم مدیریت به خلاقیت زیادی نیاز
نداشت.
این رویّه آسانگیری و راحتطلبی در اداره کشور و نیز در اداره شهر
کمکم به صورت عادت درآمد و یک فرهنگ شد. فرهنگ آسودهطلبی و راحت
خواهی، رسیدن به پول با کمترین زحمت. فرهنگی که به زبان حال معتقد
بود کار مال تراکتور است و آدم زرنگ کار نمیکند. باور کنیم که به
مرحله انتخاب سخت رسیدهایم. باید اینرا همه ما دریابیم. هم دولت
و هم ملت. باید دریابیم که به جای پرداخت یارانهای ناچیز باید شغل
ایجاد کرد. باید دریابیم که اگر صدهزار تومان پول مفت هم به ما
بدهند اما چند بیکار در خانه بمانند خدمتی به ما نشده است.
شهر زیر باران هم زیبا نیست
مهدی مالمیر در مقاله ای در مردم سالاری با اشاره به شهرهایی مانند
پاریس که در باران زیبا می شوند نوشته: تهران و شوربختانه دیگر
شهرهای کشور ما نه تنها در روزهای بارانی زیباتر نمیشوند که به
سبب ضعفهای پر شمار در شهرسازی، معماریِ ساختمانها و.. گاهی
اوقات وحشت آفرین میشوند. از گل ولایی که برخی خودروها به سر و
روی رهگذران میپاشند تا قفل شدن خیابانها و بزرگراهها و طغیان
رودخانههای اطراف شهر و... وقایع تکراری شهرهای ما وتجربه آشنای
شهروندانی است که در روزهای بارانی و بورانی در شهرها آمد ورفت
داشته اند.
به نوشته این مقاله: وقایع تکراریای که سوگمندانه در بیشتر اوقات
با تلفات همراه است و شماری از هموطنانمان را به کام مرگ میکشاند!
با این وصف، پرسش نگرانی آوری که در این میان جان میگیرد این است
که: شهرهایی که در برابر چند روز باران بی وقفه این چنین بی دفاع
میشوند، در مقابل زلزلههای چند ریشتری و سیلهای بنیانکن چگونه
دوام خواهند آورد؟ ساختمانهای شهرهای بزرگی که در عرض چند هفته
بالا میروند، تا چه میزان ملاحظاتی نظیر مقاومت در برابرسیل و
زلزله در آنها در نظر گرفته میشود؟
مردم سالاری در نهایت نوشته:مشکل شهرهای ایران و بی دفاع بودن آنها
در برابر بلایای طبیعی، صحبت دیروز و امروز نیست، تاریخ این سرزمین
را میتوان بر اساس بلایای آسمانی نیز نوشت که هر از چند گاهی کام
مردم ویا حتی نسلی را تلخ ساخته است.اما با این همه، آنگونه که از
شواهد پیداست، گویا مسوولین، بلایای طبیعی را به مثابه سرنوشت
محتوم پذیرفته اند و گرنه، تا به حال میباید تدبیرعاجلی
میاندیشیدند برای جلوگیری از خسارتهایی که میتوان با اندکی
برنامهریزی وآینده نگری از کنار آنها به سلامت گذر کرد!
من را ببخش ستایش
پوریا عالمی در ستون طنز شرق همزبان با
مردمی که برای ابراز همدردی با خانواده ستایش دختر کوچک افغان که
قربانی شده است در طنزی تلخی و با اشاره به سابق حضور افغان ها در
ایران از روزگار جنگ در سرزمین شان که برای کار در ایران از آنان
استقبال می شد تا روزی که آن ها زیادی دانسته شدند نوشته آنان
میهمان ما بودند و ما داشتیم سفره را از جلو دستشان جمع میکردیم.
چند مسئول شهری باافتخار اعلام کردند افغانستانیها را در خیابان
میگیرند و آنان حق ورود به پارکها را ندارند. درسخواندن برای
آنان ممنوع شد و مدارس از ثبتنامشان طفره رفتند. آنان بد شده
بودند و ما دیگر چشم نداشتیم آنان را ببینیم. اما ستایش چی؟
به نوشته این طنزنویس: ستایش که خودش افغانستانی بود. اینبار تیتر
خبر تجاوز یک افغانستانی به ایرانی نیست. اینبار یک ایرانی
دستبهکار شده است تا نشان ندهد این مرزبندیها و این تأکید روی
قومیتها مردم را از هم دور میکند. اینبار خون روی سفرهای
پاشیده که ما پهنش کرده بودیم؛ روی سفره ایرانی.
در پایان این نوشته شرق آمده: چه فرقی است بین کودک ایرانی یا
افغانستانی یا کودکانی که در جنگهای خاورمیانه کشته میشوند. آیا
کودکانی که پیش از آنکه بزرگ شوند و آرزوهایشان را برآورده کنند،
کشته میشوند به بهشت میروند؟ اینهمه کودک با قومیتهای مختلف در
جهان، که بهشان تجاوز شد و کشته شدند، به بهشت رفتهاند؟ . اگر
اینطور است من خجالت میکشم پا به بهشت بگذارم... ستایش و دیگر
دختران افغانستانی، توی بهشت هم زاغهنشیناند؟... ستایش میهمان ما
بود...
bbc
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|