|
تاریخ انتشار :03.01.2025
تئوری سازی برای شاشیدن بر قبر
ساعدی از سوی یک ناسیونالیست بلوچ!
سعيد صالحى نيا
مقدمه:
آیا باید تاسف خورد که اولین مقاله ام در سال ۲۰۲۵ در حکایت این
آقای دوشکی که در لندن می فرماید “مرکز مطالعات” دارد بنویسم؟
همانطور که خواننده می داند از موشوعات مورد علاقه من پرداختن به
سوتی ها و سوته دلانی است که هجویاتشان گاهی شکل سیاسی می گیرد. من
خیلی وقتها نوشته های آقای دوشکی را می خوانم که در سایت آزادی
بیان انتشار می یابد و خوشحالم که انتشار می یابد و بسیاری مواقع
اساسا لازم ندارد بهش پرداخت اما از جهت متدهای قیلماجی که ایشان
برای تایید امر شاشیدن بر قبر مردم استفاده کرده جالب دیدم که بهش
بپردازم.
بله اقای دوشکی یک تئوری شاشیدن ساخته! خوب توی این دنیای خرتو خر
همین را کم داشتیم و لذا من وظیفه خود می دانم که این تئوریسین
شاشیدن بر قبر مردم را مورد نقد نیمه جدی قرار دهم هرچند که فکر
نمی کنم کسی حرفهای ایشان را حدی بگیرد.
قبل از هر چیز بگویم که طبیعتا امر شاشیدن اینجا اصل صورت مسئله
نیست بلکه بعد سیاسی پیدا می کند وقتی به هر حال این عمل روی قبر
یک فعال سیاسی چپ انجام شده.من کاری هم به خود ساعدی ندارم و اینکه
ایشان چه زمانی چه جمله ای در مورد فرقه مجاهد گفته .
بحث من اینست که پایگاه سیاسی این جناب دوشکی را از همین مقاله اش
بکشم بیرون وگرنه ایشان مقالات بسیاری دارد که می شود این بنگاه
تحقیقاتی لندنی را خوب شکافت و شناساند.
با این مقدمه چند فراز تفکری اقای دوشکی را می کاوم که قرار دارد
تئوری شاشیدن خود را توجیه منطقی هم بکند:
(۱)”اقا حالا معلوم نیست شاش باشد ممکنست گلاب باشد!”
استاد مطالعات لندن اول شک می کند که اصلا شاشیدی در کار باشد.خوب!
اگر اینگونه دفاع بنامد دیگر تئوری شاشیدن لازم نیست.ایشان می
توانست روی تحقیق روی شاش نبودن ما را رهنمائی کند و ما را در
خماری نگذارد. این متد دفاع در دادگاهها بسیار بکار می رود مثلا
وکیل یک قاتل می خواهد تردید ایجاد کند حالا هر جور که شده گاها
حتی در عمل قتل!
ایشان فکر می کنم فیلمهای اینجوری زیاد دیده و لذا ما را با انواع
اگر مگرها می خواهد گیج کند!
لذا ما که کنجکاو هستیم برویم دنبال نخود سیاه و تمام این قوقا در
امکان اینکه شاش بوده یا گلاب بخیر بگذرد و بقیه تاریخ همه بروند
هی اثبات کنند که اون شاش بوده یا نه و بعد برویم دنیال اینکه اون
یکی واقعا ریدن بوده یا نه؟!
(۲)در قبرستان همه امدند! چپ و مجاهد و اون یکی اومده !همه متحد
هستند بر علیه اقا دوشکی و بلوچستانش!
خوب این پایه تئوری شاشیدن است! اصل تفکر اوج تفکر!
داستان این بوده که غیر از اینکه اون شاش نبوده بلکه چون در
قبرستان همه جور ادمی امدند و نباید بیایند و اصلا حق ندارند
بیایند لذا شاشیدن بر قبر ساعدی ثواب هم دارد تا بزند به قلب دشمن
متحد اقا دوشکی!
طبق نظریه دوشکی ایشان و پهلوی چی ها چون در قبرستان حاضر نبودند و
شاشیدن را عین ثواب دانستند لذا شاشیدن اگه اتفاق افتاده پس حلال
است! ثواب است و به نفع بلوچستان ازاد در لندن و حومه!
(۳)” خلخالی هم اخوند چپ گرا بوده!”
استاد دوشکی در کنار حسین صارمی خلاخالی را اخوند چپ گرائی می نامد
که قبر رضا شاه را خراب کرده لذا ؟ شاشیدن حالا است و ثواب!
من واقعا قبطه می خورم به این دریای اندیشه و تفکر!
خلخالی جانی ومثل لاجوردی جلاد کمونیستها و چپها بود . بله قبر رضا
قلدر را خراب کرده که من بعنوان کمونیست مخالفم باید قبر اون جانی
و قبر خمینی بماند تا بشود محل تحقیق در مورد جنایتهایش.خلخالی هم
تا اخر عمر از جنایاتش کوتاه نیامد.
اخوندیزم در ایران بدون حمایت پهلوی بقدرت نمی رسید و پهلوی نظر
کرده امام رضا بود حتی اگر کسی نباید به قبرش بشاشد ! خوب این نظر
من بعنوان کمونیست حالا این اندیشمند بلوچ لندنی قرار است عقده
هایش را در مورد چپها چگونه خالی کند؟ قبر رضا شاه را خلخالی خراب
کرده چه ربط دارد به شاشیدن به قبر ساعدی؟
اینهمه بی ارتباطی گوزن با شقیقه چرا؟
(۴)ژان پل سارتر هم به قبر شاتوبریان شاشیده!
خوب! حتما سگها گربه ها پرنده ها هم گاهی بر قبرهای ادمها می شاشند
و می رینند! بد نیست اقا دوشکی اونها را هم شاهد بگیرد!
زان پل سارتر زنده نیست از خودش دفاع کند لذا از کجا معلوم بیچاره
مشکل پروستات داشته و خود را خالی کرده کسی هم دیده و ماجرا شده
اتفاق فیلسوفانه که دوشکی را مفتخر به تئوری شاشیدن کند؟
فرض کنیم که این سارتر قصد داشته بشاشد به قبر شاتو بریان خوب این
کار خوبست چون اون انجام داده؟ اقا این گندگان تفکر دنیا هزار جور
مزخرف گفتند و عمل کردند عموما عملشان بسیار از نوشته ها و
گفتارشان بدور حالا این اتفاق بزرگ تاریخی می شود پایه تئوری
شاشیدن؟!
(۵) “بشاشد که چی”؟
فکر کنم این دیگر بالاترین قله تفکر این بلوچ لندنی است! از این
سطح بالاتر نمی شود لذا من نگاهی هم به این سوال فیلسوفانه می کنم:
اولا که بد نیست ادمها در مستراح بشاشند که بهداشتی است و در
قبرستان شاشیدن چون محل عبور و ماندن ادمهاست منجمله گودکان ایا
فرزند بزرگوار دوشکی خوبست توی شاش برود سر قبر پدر کبیر بلوچ؟!
خوب چرا باید سنت احترام به مردگان نباشد هر کی مرد دیگر بدنش مورد
بی احترامی نباشد؟ ایا باید زان پل سارتر را هنگام شاشیدن خبر کنیم
تا به این سوال پاسخ گوید؟ شاید لازم باشد درست وقت شاشیدن گیرش
بیاوریم!
بپرسیم که عقلانیت و انسانگرائی چه اقتضا می کند که دعواها را در
فضای قبرستان با شاشیدن نباید انجام داد. محل دعوا صحنه اجتماع است
و شیوه های متمدنانه اقا دوشکی را کاری ندارم ایشان بلوچ لندن
نشینی است بسیار جنگچو که هنوز دردش امده که قب رضا قلدر خراب شده
و می خواهد تلافی کند بشاشد به قبر ساعدی اینجوری مساوی شود!
خلاصه کنم:
این تئوری سازی شلکی اقای دوشکی سطح و عمق فرهنگ ایشان و سیاست
ایشان را فرموله می کند.توان تفکر ایشان را به نمایش می گذارد.
بجای توجیه و ساختن تئوری شاشیدن ادم عاقل می رود به جامعه یاد می
دهد که مجادلات فکری و سیاسی شیوه های متمدنانه می طلبد. عقل می
طلبد تکیه به واقعیتها می طلبد
دروغها و مهملات پهلوی چی ها و راستها را بر علیه چپ پرتاب کردن و
شاشیدن را از سر این ها که اقا دوشکی به شکل شلکی فرموده نمی شود
فروخت.
مهم نیست در قبر کی خوابیده چه دوشکی چه من چه مارکس چه خامنه ای
کلا شاشیدن روی قبر بی احترامی به زنده هاست.خراب کردن قبرها کار
جانی ها و جانی هاست.از قبر جانیان هم باید حفاظت شود.
به جامعه باید شعور اموزاند.باید درغها را گذاشت کنار با عقده های
فشرده شده نردبان نساخت.
فرقه رجوی یک فرقه ضد کمونیست است و از اول هم با این زمینه ساخته
شده خلخالی ضد کمونیست بود لاجوردی ضد کمونیست بود.اما همه اونها
به کنار شاشیدن کار زشتی است برر سر قبر هر که باشد هر چیزی که اون
فرد گفته باشد.
اقای دوشکی فقط در این مورد سوتی نداده ساختار سیاسی که او دنبال
می کند ساختمان نساخته در حال ریزش است.
تئوری شاشیدن ایشان بدرد شاشیدن هم نمی خورد!
اینهم از ایشان!
خواننده قضاوت خواهد کرد.
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|
