مقاله

 

 

 


زنده باد انقلاب، چه در مصر چه در ایران

ایران رهامی‌

پیروزی قیام انقلابی در مصر، زلزله ای دیگر در عالم سیاست در جهان است. این انقلاب که از قضا در روز پیروزی انقلاب ضد سلطنتی ایران، در تاریخ مبارزات انقلابی ملت ها به ثبت می رسد، از چند جنبه برای ما حایز اهمبت است:


اول اینکه، در دورانی که سرمشق اصلاحات و پی گیری مطالبات اجتماعی و سیاسی در قالب خرده حنبش ها تیوریزه و تجویز می شد، قیام ملت ها در تونس و به ویژه مصر نشان داد نظریه پردازان اصلاحات با بدیهی ترین قانونمندی اجتماعی آشنایی ندارند و آن اینکه در هر کجا که سازوکارهای حل و فصل مسالمت آمیز تنش ها و تضادهای احتمای سیاسی، به ویژه صندوق رای به معنای واقعی، در کار نباشد، خیابان به ناچار محل منازعه میان معترضان به وضع موجود و مدافعان آن می شود و مطالبه ی عمومی و فراگیر سرنگونی همچون نخ تسبیحی همه ی آحاد مردم را به یکدیگر متصل و از جوبیارهای خرده جنبش های اجتماعی رودی خروشان انقلای را خلق می کند.


دوم اینکه، میزان خشونت در این منازعه و ستیز انقلابی تابعی از عوامل مختلفی از جمله نوع نظام سیاسی، انعطاف پذیری رهبران نظام مورد اعتراض مردم، و کارکرد نهادهای نظامی است. تفاوت در این عوامل در کشورهای مختلف موحب شکل گیری دو نوع نظام سیاسی می شود با دو نوع از میزان خشونت: حکومت های استبدادی و حکومت های دیکتاتوری. در حکومت های استبدادی هر چند قدرت نزد یک نفر به نام مستبد و اعوان و انصار او - که معمولا در قالب حزبی فراگیرو دست ساز سازماندهی می شود- متمرکز است اما ظاهر و باطن حکومت کم و بیش یکسان می باشد. در حالی که در حکومت های دیکتاتوری، مراکز قدرت در دوایری تو در تو نهاد سازی شده و مرکز قدرت چندان به نظر نمی اید. در این حکومت ها نهادهایی در لایه اول وجود دارد که وجهه مردم سالارانه ای را به نظام سیاسی می دهد، حال آنکه از نظر استبداد خشن تر و سرکوب گرتر از حکومت های استبدادی است. وظیفه نهادهای به ظاهر مردم سالار مانند جابه جایی رییس جمهور در هشت سال درایران، حفاظت و صیانت از مرکز قدرتی است که برای ظاهربینان به چشم نمی آید. مرکز قدرت در چنین نظام هایی خود را نه منتخب مردم بلکه نماینده اراده ای ماورای مردم می داند و به همین دلیل، میزان پاسخگویی آن به مردم حتی در مواقع قیام و خیزش مردم بسیار کم است و از این رو خشونت حداکثری را به ناچار- به جای کنار آمدن با مطالبات مردم- در دستور کار قرا ر می دهد؛ و این خشونت حداکثری را از طریق نهادهایی که کارکردشان را اینگونه تعریف کرده است اعمال می کند.


مصرحسنی مبارک از نوع نظام استبدادی بود؛ ساختار نهادی آن کم و بیش همان ساختار نهادی یک حکومت دموکراتیک است با این تفاوت که قانون اساسی آن به صورتی تنظیم شده که نظام جمهوری را در عمل به صورت نظام پادشاهی در می آورد و اجازه می دهد که قدرت نزد ریس جمهوری مادام العمر و میراث داران او متمرکز شود. گذار به نظامی دموکراتیک در چنین کشوری مستلزم اصلاح قانون اساسی و تامین شرایط برای رقابت سیاسی واقعی بین احزاب مختلف است؛ یعنی محتوای چنین نظامی باید با فرم و نام آن هماهنگی و تناسب بیشتری داشته باشد. در چنین گذاری اولا نیازی نیست که نهادهای موجود حدف شوند؛ به همین دلیل، مقاومت مدافعان نظم موجود در برابر تغییر انقلابی چندان بالا نیست.

 نهاد نظامی ارتش، کارکرد خود را تامین امنیت ملی تعریف می کند و بنابراین چندان در بند این رییس جمهور یا آن رییس حمهور نیست؛ از این رو، به جای آنکه رو در روی مردم قرار گیرد و یا با شدت بالایی قرار بگیرد، اعلام بیطرفی می کند و به نوعی در کنار مردم قرار می گیرد. در عین حال، از آنجا که فردی مانند حسنی مبارک خود را رییس جمهور منتخب مردم می داند، با خیزش مردم ناچار از پاسخگویی به مردم خود و همینطور مردم جهان و در نهایت استعفا می شود. این ویژگی ها دلایل اصلی پیروزی سریع مردم مصر در به زیر کشیدن مستبد و پرداخت هزینه به نسبت کمتری در مقایسه با جامعه ی ایران است. اما در ایران، گذار به نظامی دموکراتیک به ناچار به دلیل ماهیت دیکتاتوری نظلم همراه با اعمال خشونت بیشتری از سوی محافظان نظم موجود بوده و خواهد بود. مرکز قدرت خود را نماینده خدا می داند و بنابراین نه در برابر مردم خود را پاسخگو می بیند و نه در برابر مردم جهان؛ نهادهایی مانند سپاه و بسیج و حراست و شورای نگهبان و مجلس خبرگان را نیز به طور مشخص برای حفاظت از این مرکز قدرت یعنی ولایت فقیه سامان داده و از طریق درآمدهای نفتی تغذیه می کند. از آنجا که گذار در ایران مستلزم خذف فیزیکی چنین نهادهایی است، طبیعی است که مقاومت دست اندرکاران و کارگزاران ذی ربط با آنها قابل مقایسه با ارتش در مصر نباشد.


سوم اینکه، همانگونه که مردم مصر به درستی نشان دادند، تن دادن به مذاکره در چارچوب رژیمی غیر قابل اعتماد به معنای تن دادن به قواعد بازی است که مستبد از پیش آن را به منظور تثبیت موقعیت خود تنظیم کرده است. بنابراین، تنها راه، شورش بر این قواعد و پی گیری خواست ساختارشکنانه کناره گیری واگذاری قدرت و برقراری انتخاباتی آزاد است. این به معنای رد فرضیه ای است که همچون سرابی هنوز برخی از فعالان سیاسی در ایران را فریب می دهد: "فشار از پایین، چانه زنی در بالا". اگر مردم مصر به درستی چانه زنی در بالا را رد و خواهان تغییر قانون اساسی و نظام سیاسی شدند، طبعا مردم ایران باید با سماجت بیشتری همین مطالبه را دنبال کنند چرا که بالایی های این نظام بسیار فاسد تر و سرکوبگرتر از فردی مانند حسنی مبارک و بنابراین به مراتب غیر قابل اعتمادتر از او هستند.


چهارم اینکه، بیشتر بودن اجتناب ناپذیر میزان خشونت در مبارزه آزادیخواهانه و رهایی بخش مردم ایران را برخی از سر ترس از خشونت به صورت کنار آمدن با دیکتاتوری دینی تعریف می کنند: چون این رژیم مبتنی بر نهادهای سرکوبگر، آماده است تا هر گونه مبارزه انقلابی را به شدت سرکوب کند و خون بر زمین بریزد، پس بهتر است با آن یک جوری کنار آمد. نیازی به توضیح اضافی نیست که منطق چنین دیدگاهی با منطق نظام دیکتاتوری تلاقی می کند و آب به آسیاب استمرار حاکمیت ضحاکان خون آشامی می ریزد که با خون جوانان وطن تغذیه می شوند. منطق دیکتاتوری دینی، در جهت ایجاد رعب و وحشت و در نتیحه کنترل فضای سیاسی جامعه عمل می کند؛ منطق چنین افرادی نیز ولو با ظاهر و ژستی مسالت جویانه افتادن در دام منطق "انصر و بالرعب" دیکتاتوری دینی است. در چنین شرایطی راه کار و راهبرد صحیح برای به زانو در آوردن دیکتاتور، تبدیل ترس به شجاعت انقلابی است. با چنین اقدامی است که می توان منطق ایجاد رعب و خشونت دیکتاتور را به ضد آن تبدیل کرد تا در ابتدا از درون متلاشی بشود و عنان اختیار از دست بدهد و سپس نوبت به سقوطش فرا برسد.

 از همین منظر است که می توان شجاعت انقلابی افرادی مانند خسرو کلسرخی و کرامت الله دانشیان در سال 1352 و مجاهدان قهرمانی چون علی صارمی، جعفر کاظمی و محمد علی حاج آقایی در هفته های اخیر را ستود که با دفاع دلاورانه از آرمان رهایی و آزادی خلقی در زنجیر و جان باختن عاشقانه در این راه، لرزه بر اندام شاه مستبد و ولی فقیه دیکتاتور انداختند و می اندازند. در عین حال، در حایی که "دیو تنوره می کشد" راه کار نه مماشات از سر ترس، بلکه سازماندهی مبارزه انقلابی به منظور تسخیر و خلع ید از نهادهای سرکوبگر این حکومت و سرعت دادن به سرنگونی آن است. این راه کار هرچقدر که هزینه داشته باشد، به مراتب کمتر از هزینه حتی یک روز استمرار حیات دیو خون آشام است. هر جقدر که هزینه داشته باشد به مراتب کمتر از ارزش دسترسی سریعتر به آزادی و برپا کردن جشن پاره شدن غل و زنجیر ولو به میزان چند ساعت یا حتی چند لحظه است.


دسترسی به آزادی هزینه دارد، در جایی کمتر و در جایی بیشتر؛ در هر حال، بدون پرداخت بهای لازم نمی توان به گوهر درخشان آزادی دست یافت. مردم مصرآماده بودند هزینه بسیار بیشتری بپردازند، اما به دلیل عوامل ذکر شده شانس گذار با هزینه کمتری را داشتند؛ سریعتر از آنچه فکر می کردند مستبد سقوط کرد. مردم ایران نیر به دلیل عوامل ذکر شده و همینطور مماشات قدرت های جهانی با آن بخاطر منافع اقتصادی، شانس کمتری برای پرداخت هزینه کمتر و دسترسی به گذاری سریعتر داشته اند، اما تردیدی نیست که بعد از سی سال سرکوب و سی سال مقاومت در برابر آن، دیکتاتوری دینی نیز به پایان خط رسیده است. در این نباید تردیدی کرد. بنابراین باید گفت: زنده باد انقلاب چه در مصر چه در ایران.

پاریس
22 بهمن
 


_______________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد