برنامه افـق(صدای آمریکا)، بلندگو و صدای
اصلاح طلبان "جا انداز" رژیم ملایان
نرگس شایسته

همانطور که همه ما شاهد بودیم، چندی قبل با کودتایی در صدای آمریکا، انسان
شریف و کارکردهای مثل آقای چالنگی را به دست خانم ... از کار برکنار کردند،
و جایگزین برنامه پر طرفدار تفسیر خبر، برنامه افـــق را جایگزین کردند.
برنامه افق در صدای آمریکا، یک برنامه استراتژیک سیاسی است، که توسط حامیان
ـ لابیستهای رژیم ایران از خیلی قبل پیشبینی، حمایت و اجرا میشود. مجری
برنامه اگر سردار سپاه نیست، اما افسر سپاه بوده، شرکت کنندگان در برنامه
افق یا از تحکیم وحدتیها یا مشارکتیها، مجاهدین انقلاب اسلامی و امثالهم
هستند، همانهایی که قریب به اتفاق مخالفت سرسخت با "براندازی" این رژیم
دارند، و در واقع برای " جااندازی" و بقای این این رژیم به هر کاری دست
میزنند.
نیمه خارج شده رژیم ایران، جناح ورشکسته مثل خاتمیچی، رفسنجانیچی و
امثالهم در خارجه، از زیر عبا بیرون آمدهها، برای آینده خود، و عقبه خود
در رژیم ملایان، آستینها را بالا زدند، و برای اینکه از خامنهای پوئن
بگیرند، شروع کردند به لابیگری، با کمک شرکای قدیمی آمریکایی خود، تا در
روند کار لابیگری خود، بتوانند سرنوشت مردم ایران را نیز رقم بزنند، که
البته این یکی را کورخواندهاند.
اگر از برنامه های فصلی و موضوعات حاشیه ایی در افق بگذریم، و به پشت صحنه
برویم، یعنی اینکه اگر بخواهیم افکار راهاندازان، پایهگذاران، و هدف
سرمایهگذاران، متحدان مالی این برنامه را دریابیم، کافیست که چند برنامه
اصلی آنان را خوب مانیتور کنیم، موضوع اصلی و نقطه استراتژیکی برنامه افق
که همانا ادامه حیات و بقای رژیم ملایان در ایران است را میتوان به راحتی
مشاهده کرد. این برنامهها را میتوانم در فرصتی دیگر توضیح دهم.
وضعیت نیروهای "جا انداز " شرکت کننده در افق؟
اگر کمی به عقب برگردیم، بعد از قیام مردمی 88، بسیاری از افراد جناح
بازنده رژیم در انتخابات 88، یعنی جناح اصلاح طلب و دوستانشان مثل تحکیم
وحدتی، مشاراکتی، مجاهدین انقلاب اسلامی و ... به خارجه آمدند.
اولین بازنده گان: در قیام 88، اولین نیروهایی که بسیار ضربه خوردند،
نیروهای اصولگرایی بودند که خامنهای آنها را برای مهار کردن اعتراضات
مردمی راهاندازی کرده بود، اصولگراها، با تمام قدرت به میدان آمدند، سپاه
و بسیج، و لباس شخصی و همه و همه در آمادهباش کامل بودند، زن و بچههایشان
را هم به خیابان آورده بودند تا تشکلی و اجتماعی علیه نظام برپا نشود،
تظاهراتی اتفاق نیافتد، که اتفاقا تظاهراتهای باشکوهی برپا شد، و
اصولگرایان نظامی هم واقعا نتوانستند مردم را در مرحله انتخابات مهار کنند،
بطوریکه مردم در مقیاس میلیونی به خیابانها ریختند و فریاد "مرگ بر اصل
ولایت فقیه" در تهران و شهرهای بزرگ ایران به صدا درآمد.
دومین بازندهگان: بازندهگان دیگر در قیام سال 88، اصلاحطلبها بودند،
چون این نیرو نه در خیابانها مقاومت کرد و نه در زندانها، منظور رهبران و
پیشکسوتان این جریان را میگویم. منظور از مقاومت یعنی اینکه رژیم را عقب
بنشاند، توی دل رژیم برود، و در آن شرایط حساس تاریخی که مردم را در پشت
خود داشتند، سیلی لازم را به گوش خامنهای فرود آوردند. نه متاسفانه، در
این نقطه حساس و سرنوشتساز برای مردم ایران، از اصلاحطلبان نه کاوه
آهنگری بیرون آمد و نه آرش کمانگیری! تنها چیزی که دیدیم، عقبنشینی بود و
عقبنشینی، تا مرز "دوران امام راحل" و بقیه افاضات رقتبار موسوی و کروبی
و خاتمی.
اصلاحطلبان کسانی بودند که در کشتارها شریک شدند و سالیانی دراز خود را به
دروغ و غلط " آزادیخواه" مینامیدند، ولی در روز مقاومت در برابر خامنهای
خونریز، منفعتطلبانه کوتاه آمدند، به مردم پشت کردند، اینان نه یک سخنرانی
با شکوه کردند، نه یک مقاومت جانانه داشتند، برعکس تمامی اصلاحطلبان، تمام
مدت مواظب بودند که مبادا به "امام راحل" و "ولایت فقیه" توهین بشود.
بیآبرویی اصلاحطلبان وقتی بیشتر و علنی شد که شهادت تاریخی و با شکوه ندا
آقاسلطان، و بسیاری شهادتهای آن دوران، در خیابانهای تهران و شهرهای دیگر
ایران به وقوع پیوست، این ایستاده به شهادت رسیدنها، صحنه مقاومت مردمی
ایران، بخصوص مقاومت شیرزنان ایران را، در جهان رسانههای دنیا به نمایش
گذاشت، و این در حالی بود که موسوی و کروبی به محض اینکه شرایط حضور در
جمعیت بهم میریخت، یا مثلا عمامه کروبی کج میشد، و یا خراشی پیدا میکرد، با
صدتا سلام و صلوات، آنان را از جمعیت دور کرده و بلافاصله به محیط امن برده
میشدند.
عقبنشینی اصلاحطلبها و سرخم کردن آنها در برابر ولایت فقیه، حاصل خودش را
هم داشت، دستگیری و دادگاه خفتبار تعداد بسیاری که رژیم هم آنرا در
تلویزیونهایش، برای شکستن روحیه، شور و جوشش مقاومت مردمی، به نمایش درآورد،
که این اصلاحطلبان همگی در دادگاه چندصد نفری، سر به آستان رهبری و "ولایت
فقیه" فرود آوردند.
در آن ایام، یادم میآید که بابک داد، خبرنگار سوگلی محمد خاتمی بود، در
مورد این دادگاهها نظر میداد که "خسرو گلسرخیام آرزوست"، یکی نیست به این
آقای داد بگوید مقاومتی که آدمهای بزرگی مثل گلسرخی را به مردم ایران هدیه
کرد، و نامشان در تاریخ مقاومت جاویدان و ثبت شده است، کجا!!! و این
آدمهایی مثل خاتمی و موسوی کجا، که در دوران وزارت آنها، از اوین و قزلحصار
و گوهردشت خون جاری شده بود، واقعا زندانها دریایی از خون شده بود، من
زندانی آن دوران هستم، سوال اینجاست که اصلاحطلبان در زندان چه کردند!؟
بله، جناح اصلاحطلب جوانان ایران زندانی کرد، از شکنجه کوتاهی نکرد، و خون
بسیارانی را ریخت!!!؟
در هر حال، بخشی از این اصلاحطلبان و دوستانشان، جناح بازنده رژیم در
انتخابات88، در شرایط خفقان در ایران به خارجه آمدند، و میگویند که تعدادی
هم سازماندهی شده به خارج فرستاده شدند.
حمایت غرب از این افراد برجسته بود، و نمیتوانست که بیمعنا باشد، بطوری که
خیلی ویژه مورد لطف بودند، ایرانیان دیگری که سالیانی دراز در خارج هستند،
همه شاهد بودند که اینجا و آنجا به آنها جایزه، کاپ و مدال میدادند،
پیشکسوت مدال گرفتن همین شیرین عبادی بود، گنجی، و ... بودند، همین وضع تا
جایی پیش رفت که کم مانده بود در سوئیس به سعید مرتضوی مدال بدهند!؟
یک تجربه: یک نمونه من خودم شاهد آن بودم،یک نوبت در دولت آلمان، تعدادی
نزدیک به 700 نفر را در یک مرحله از ترکیه به آلمان آورده شدند، و به
اینان، به همت حزب سبزهای آلمان، اقامت رسمی داده شد، در بین این افراد،
جالب بود، چون کسانی را میدیدی که گربه و سگشان هم همراهشان بود، موضوع
قابل توجه این بود که از قبل یک زندگینامه ده خطی تهیه شده بود، و این
زندگینامه ده خطی بین این افراد تقسیم شده بود، و افراد میبایستی که فقط
اسامی و مشخصات فردی خود را در بالای این صفحه وارد میکردند، تحویل داده و
تمام.
با کمی دقت و صحبت به من گفتند که مسائل این افراد از قبل حل شده بود، یعنی
از " بـالآ " حل شده بود. و این در حالی بود که خیلی از پناهندگان سیاسی
واقعی ایران که چند سالی هم در زندان اوین بوده و اعضای خانوادهاش را رژیم
کشته ، نمیتوانست پناهندگی بگیرد، و باید چند سالی را در کمپهای بیمارزا و
یا در این اداره و آن اداره دوندگی کند، تا شاید پس از چندین سال پناهندگی
سیاسی دریافت کند.
البته من خوشحال میشوم که هر ایرانی از زیر ظلم و جور رژیم آخوندها خارج
بشود، و امکان زندگی بهتر برایش در خارجه مهیا شود، در این موارد هم کمک
کردهام، و میکنم، توضیح ورود و پناهنده شدگان، این هموطنان را از این جهت
دادم تا موضوع بعضی لابیگری های موجود در غرب را کمی روشنتر شود.
شاخص نیروهای " جا انداز " در رژیم ملایان؟
دقیقا رفسنجانی از برجستهترین نیروهای "جا انداز" این رژیم است، که اگر
کمی دقت کرده باشیم، این مردک، از سه ماه پیش برای "جا اندازی " خودش و یا
جناحش پا به میدان گذاشته است، و با اظهارنظر کردن مداوم، خودش را سرتیتر
روزنامهها میکند، البته بسیاری از اظهارات او مصرف خارجی دارد و رو به
خارج کشور و با جناحهای حامی خودش است. او در خارج نماینده خاص خودش را
دارد، نماینده رفسنجانی و جناحش، همان فرمانده عملیات تروریستی "میکونوس"
یعنی حسین موسویان است.
شاخص نیروهای " برانداز " سرنگونیطلب در بین ایرانیان!؟
بعد از سی و چند سال حکومت ظلم و جور رژیم ملایان در ایران، هر انسان
معمولی با یک حقوق شهروندی ساده میتواند، این را عمیقا در زندگی خود تجربه،
و متوجه شده باشد که این رژیم در کلیت خودش باید از قدرت برکنار شود، همه
ما میدانیم، و سالهاست که رژیم با زور اسلحه در ایران حکومت میکند، فقط اگر
چند ساعت سلاح را از سر مردم بردارد، تا بر سر هر درختی عمامهایی آویزان
شود.
موضعگیری آزادیخواهانه تمامی نیروهای سیاسی، علیه تمایلات و اعمال ارتجاعی
این رژیم تا آنجا اصل است که در دل خود، مستقیما موضوع "مرگ بر اصل ولایت
فقیه" را هدف خود قرار دهد.
همین موضوع "مرگ بر اصل ولایت فقیه" در واقع خط فاصل دقیق و واضحی است میان
موضعگیریهای نیروهای سرنگونیطلب یا "برانداز" با موضعگیریهای نیروهایی که
خواهان بقای عمر رژیم یا "جا انداز" هستند، نیروهای "جاانداز" در پی منافع
طبقاتی، و از پس گرفتن جاه و مقام گذشته خودشان هستند با ولایت فقیه مشکلی
ندارند، در دکان آنان شرف و ناموس و انسانیت و ... همه چیز قابل خرید و
فروش است، و به تنها چیزی که فکر نمیکنند، وضعیت اسفبار ایران و فقر و
فلاکتی است که به کمر مردم ایران زده است.
Azam_narges@hotmail.com
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|