یکسال و نیم بعد از شروع نقد لنینیزم از موضع کمونیزم کارگری
از: سعید صالحی نیا
31 می 2012
یکسال و نیم پیش وقتی من سری نقدهایم به لنینیزم را از موضع کمونیزم کارگری شروع کردم، عکس العملهای در چنین سطحی دیدم:
" آدرس ایمیل فرستنده بی نام
marjjaneh@gmail.com
جناب صالحی نیا
جدا تمامش کنید. من از اعضای حزب هستم ولی با عضوی مثل شما دارم در درستی کل این حزب به شک می افتم. شما سر سوزنی قدرت استدلال تئوریک ندارید و هر چه این انبان کثافتی که بهش استدلال می گیید بیشتر هم می زنید بیشتر بوش در می آد.
یاشار (سهندی)گفت که یک شاگرد متقلب هستید. راست گفت ولی از نوع بی ابتکار و ساده لوحش. تئوریسینهای بورژوازی نتونستند لنین رو دیمونیزه کنند ولی متاسفانه شکست خوردند شما که نه سوادش رو ندارین هوشیاری و خلاقیتشو.
اینارو هم که اسمشو استدلال می ذارین مایه خنده رفقای ما شده. همون چیزی که یاشار گفت از روی دست بقلیت(بورژوازی) تقلب کردی ولی دیگه از پشتوانه تئوریک اون برخوردار نیستی. شما فقط مایه خنده هستین و بس.
متاسفانه براتون که توده ای سابق که شما باشین از اون طرفش افتادین. نادر هر چی تا حالا تو جنبش زده بود تو پنبش کردی. هم اونو هم مارو مایه خنده و مضحکه کردین!"
خواستگاهی که من نقدم را رویش بنا کردم ، آزادیخواهی و برابری طلبی کمونیزم کارگری بود. بسیاری از فعالین همین جنبش کمونیزم کارگری و رهبرانش اینرا نپذیرفتند و با انواع استدلالها به مخالفت برخواستند. متاسفانه اکثر پاسخها چیزی بجز برخوردهای شخصی نبود. منرا به همه انواع "کفری" که می توانستند نسبت دادند. مدعی شدند که نقد من همان نقد راست است. ژورنالیزم راست، خاله حرسه و بی خبر از درک آزادی و ...چیزهائی بود که قرار بود "استدلال بشود" برای پاسخ به من!
اون لایه که برداشته شد، سفسطه هائی جلو کشیده شد. از جمله اینکه "اون وقتها امکانات نبود!" اون وقتها جنایت تنها راه پیروزی پرولتاریا بود" و "انوقتها اصلا اعدام مخالفی نداشت"! طبعا این لایه را هم براحتی می شد زد کنار و من توانستم کنار بزنم.
رسیدیم به سفسطه های عجیب تر! مثلا اینکه آدرس دادند بریم اول ترومن را محاکمه کنیم جون بیشتر کشته! خوب این سفسطه ها را بطور واقعی کسی خریدار نشد.
خصوصا از دیدگاه کمونیزم کارگری واقعا نمی شود لنینیزم را خصوصا در بخشی که حاکمیت لنین بر روسیه هست ، توجیه کرد!
اما چرا اینقدر مهم بود نقد این بخش از سیاست لنین؟ چرا برگشتن و تصویه حساب رسمی کمونیزم کارگری با"دیکتاتوری پرولتاریا" به روایت لنین اینهمه مهم بود و هست؟ خیلی ساده است! تکلیف مقوله آزادی و خصوصا اهمیت آزادی بدون قید و شرط بیان را باید کمونیستها یکبار برای همیشه بین خودشان و در مقابل جامعه روشن می کردند.
مهمتر از آن! کمونیستها باید نشان می دادند که مقدساتی ندارند و توان نقد کردن رهبرانشانرا نه تنها دارند بلکه با همان صراحت و رادیکالیزمی که نظام سرمایه را به نقد می کشند و سیاستمداران شارلاتانش را به نقد می کشند، با همان صراحت با سراغ لنین هم می روند. این بود که من پروژه نقد لنینیزم را شروع کردم و انتظار هم داشتم که از درون کمونیستهای کارگری مورد انواع "نوازشها" قرار بگیرم. هر بار که رفیقی با تندی به جنگ من آمد، بیشتر و بیشتر حقانیت نقد منرا اثبات کرد.
نقد لنینیزم تمام نشده. هیچ نقدی هرگز تمام شدنی نیست. در گذر زمان و در سایه تجارب، انسانها باید بارها و بارها به گذشته برگردند و یافته ها و نتیجه گیریهای دیروزشانرا دوباره بسنجند. هر چه بود، یکسال و نیم بعد از شروع آن پروژه، من فکر می کنم کار بسیار مهمی اتجام دادم. از جمله، اینکه به همه اونها که من را مرتد اعلام کرده بودم ثابت کردم که محکم و ثابت قدم روی آرمانهای انسانی کمونیزم کارگری نه تنها ایستاده ام بلکه تمام تلاشم این بوده که این تئوری را گسترش دهم و رو به نو کنم.
کمونیزم کارگری بعنوان تئوری و پراتیک جنبش آزاد سازی انسان در قرن بیست و یکم ، هر روز باید گشترش یابد و توانش را برای پاسخگوئی به نیازهای بسیار متنوع مبارزاتی بالا ببرد. منبع بسیار غنی پراتیک مبارزاتی، سوالهای جدید را در مقابل ما قرار می دهد . بخشی از سوالاتی که در مقابل ما قرار دارد، مربوط به گذشته کمونیزم است. نه فقط باید با خودمان تصویه حساب کنیم بلکه با جامعه و مردمی که از دیکتاتوری و ظلم، بنام اسلام و ایدئولوژیها به تنگ آمده اند، باید شفاف باشیم.
اینکه بگوئیم که "دیکتاتوری پرولتاریا" منظور دیکتاتوری نیست! اینکه بگوئیم "دیکتاتوری "فلسفی است و در عمل "آزادی است! با آدرس اعمال دیکتاتوری خشن و حکومت تک حزبی که لنین و سازمان اطلاعاتش ساخت مطابقت دارد و بدرد اجتماعی شدن کمونیزم ما نمی خورد.
جامعه به رهبرانی نیاز دارد که آزادی را گسترش دهند و هیچ شکلی از دیکتاتوری را توجیه ایدئولوژیک نکنند. امید من اینست که رفقای بیشتری در همین راهی که من شروع کردم قدم بردارند و جلوتر بروند. افق پیش روی کمونیزم کارگری بسیار روشن است اما مشروط است به تلاش ما و هوشیاری ما و قابلیت ما برای دیدن زندگی و نیازهایش و شجاعت ما به شکستن قالبهای خودساخته که ناخواسته اسیرش می شویم!
نظر خوانندگانرا به لیست مقالاتم که در آرشیو سایت آزادی بیان موجود است جلب می کنم:
آرشیو مقالات در نقد لنینیزم