فعالانِ قلابی حقوق
بشر و مدافع حقوق زنان
محمد صابر
سالها پیش، در دههء شصت خورشیدی، زنده یاد دکتر غلامحسین ساعدی، پس از کوچ
ناخواسته از ایران، در مقاله ای تحت عنوان "پناهدهء سیاسی کیست؟"، کندوکاوی
دربارهء ماهیت افرادی که تقاضای پناهدگی میکردند نموده بود.
سالها پس از گذشت آن مقاله، همچنان متن و حقیقتی که در نوشته هویدا بود، بر
جامعهء امروز ایرانیان و پناهجویان صدق می کند.
علاوه بر مصادیقی که دکتر ساعدی یادآور شده است، امروزهء مقولهء "حقوق بشر"
نیز بهانه و دستاویز جدیدی است که بسیاری تحت لوای آن و "فعال حقوق بشر"
نامیدن خود، در جستجوی نام و شهرت و یا دریافت حق پناهدگی میشوند و با خنجر
از پشت زدن به یاران گذشته، آنها را در اوین و سایر زندانها جا گذاشته و
خود بعنوان "روشنفکران و متجددین و فعالان حقوق بشر" در کشورهای اروپایی و
آمریکا و کانادا و استرالیا به زندگی مشغولند.
در ابتدای مقالهء دکتر ساعدی میخوانیم : " پناهنده سياسی كيست؟ پناهنده
سياسی كسی است كه چهره به چهره روبه رو، در برابر حكومت مسلّط ايستاده
بود، و اگر بيرون آمده،از ترس جان نبوده است.
او با همان فكر مبارزه و با سلاح انديشه خويش ترك خاك و ديار كرده است.
در اين ميان هستند بسياری از نويسندگان، شاعران، نقاشان،مجسمه سازان، كه
سلاح آنها همان كارشان است و در جرگه رزمندگان ديگر قرار ميگيرند.
پناهنده سياسی نيّتش اين است كه با جلّادان حاكم بر وطنش تا نفس آخر بجنگد
و حاضر نيست از پا بيفتد.
به لقمه نانی بسنده میكند، ناله سرنمی دهد و شكوه نمی كند.
مدام در تلاش است كه ديوار جهنم آخوندها را بشكند و به خانه برگردد. خانه
او وطن اوست.
برای تميز كردن خانه قدرت روحی كافی دارد و وقتی آشغالها جمع شدند، حاضر
است سرتاسر وطن را با مژّههای خود پاك كند.
از جان گذشته است و مطلقاً نمیترسد.
پناهنده سياسی نارنجكی است كه به موقع میخواهد ضامن را بكشد و كوهی را از
جا بركند با دست بريده برای هر كار يدی حاضر است، با پای بريده مدام می
دود و با چشمان كم سو همه جا را می بيند.
روحيه پناهنده سياسی عضلانی است، انگار كه از سرب ريخته شده.
واهمه يی از مرگ ندارد، و زمانی كه خود را در صف پناهندههای قلّابی می
بيند، خشم جان او را به لب می رساند، چون میبيند ستون فقرات بشردوستی
ساخته و پرداخته حكومتها فرقی بين او و دلالان اسلحه نمیگذارد. اولی مدام
با دو گذرنامه در رفت و آمد است. ولی او اگر پا به وطن بگذارد، جمهوری
اسلامی امكان نفس كشيدن نيز برايش نخواهد گذاشت و پای ديوار خواهدش كاشت و
سوراخ سوارخش خواهد كرد."
جملات فوق چه ماهرانه امروز زشت ما را به تصویر می کشد.
امروزه مدعیان "حقوق بشر" نامهای جدیدی نیز برای خود انتخاب کرده اند؛
گروهی خود را "فعالان حقوق زن" مینامند، گروهی دیگر خود را از "خانواده های
جانباختگان حوادث پس از انتخابات 88 " معرفی می کنند. و همه یک هدف را
دنبال می کنند : دریافت حق پناهدگی و بعضاً اجازهء تحصیل و ایجاد یک زندگی
آرام. البته در میان آنان هستند کسانی که آرامش درونی را با سوء استفاده از
نام دوستان قدیم که اکنون دربندند می بینند و نامشان پایِ بسیاری از
گذارشهاست. بودن و علائم حیاتی ساطع از اینان در مرگ و زندان و گرفتاری
دیگران است. انگار اگر زندان و بگیر و ببندی نباشد، اینان بهانه و دلیل
برای مطرح کردن خویش ندارند.
این گروه از "پناهدگان"، حقوق بشر و کرامت انسانی را فقط بین دوستان و
خویشاوندان خود جستجو می کنند، در واقع اینان به بنگاههایی برای دریافت حق
پناهدگی تبدیل شده اند و با راه اندازی سایتهای گوناگون و سوء اتفاده از
عکس و شهرتِ پاکِ دوستان قدمی در ایران، بدنبال جلب نظر مساعد مسئولین
کشورهای آزاد هستند.
بقول دکتر ساعدی، "پناهندهء سياسیِ قلّابی،جانوری است همه چيز خوار..."!
این فعالانِ قلابی حقوق بشر و مدافع حقوق زنان، عملاً آب به آسیاب حکومت
کودتا میریزند و دائم بهانه بدست ماموران امنیتی برای دستگیری و در بند
نمودن مدافعان واقعی کرامتِ انسانی در ایران میدهند.
اینان به اندازه ای از انسانیت بدور افتاده اند که حاضر به همکاری با
سازمانها و دسته جات بدنام و معلوم الحال در خارج از کشور میشوند. سازمان
ها و گروههایی که سالها از مرگشان میگذرد اما همچنان تظاهر به زنده بودن
دارند. مردگانی که هنوز راه میروند!
به هوش باشیم تا فریب این دلالان و محللان آزادی و انسانیت را نخوریم.
محمد صابر
14 مهر 1389
_______________________________________________________
|