چرا فقط قذافی؟
سودابه کاظمیان
این روزها اتفاقات عجیب وغریبی دارد سرنوشت بشر را همزمان و مشخصا، به
دوسوی متضاد کشیده واین سرنوشت را رقم میزند.از یک طرف زلزله و سونامی و
متعاقبا، فاجعه نیروگاه اتمی فوکوشیما در ژاپن، تصویری نسبتا سیاه از آینده
ترسیم میکند، از طرف دیگر، به حرکت درآمدن انقلابات با شکوه کشورها ی شمال
آفریقا و ایران، برای رسیدن به آزادی و یک زندگی بهتر، آن تصویر سیاه اولی
را کمرنگ میکند. این دومی پیام آور آینده ای روشنتر و انسا نیتر است و
اینجا این دومی مورد نظر است.
به دنبال خیزش جنبش های انقلابی در این مناطق، ما شاهد پا به فرار گذاشتن
دیکتاتورها از این کشورها هستیم ، البته اشتباه نکنید، این آقایان تا دو سه
ماه پیش اصلا دیکتاتور نبود ند ، پادوی چکمه پوش غرب نبودند، مجری سیاستهای
ریاضت اقتصادی( بخوان تحمیل فقر مطلق) صندوق بین المللی و بانک جهانی
نبودند، از زندان و شکنجه و اعدام مخالفین هم خبری نبود، تازه همیشه هم به
اجلاس و سمینارهای بین ا لمللی دعوت شده و در همین کشورهای " خیلی
دموکراتیک غربی" !!، برایشان فرش قرمز پهن می کردند.
بعد از بیرون آمدن میلیونی مردم به خیابانهای تونس و مصر، برای غرب
پراگماتیست، دفاع صوری از خواستهای مردم، بجای حمایت از دوستان دیکتاتورش ،
بهترین تاکتیکی بود تا بتواند منافعش را هر چند موقت، از خطر برهاند. بنظر
میرسد که در حال حاضر غرب گزینه دیگری به عنوان آلترناتیو مطلوب خودش را
ندارد. به همین دلیل دوستانش را یکی بعد از دیگری قربانی می کند.
قذافی قطعا آخرین نخواهد بود اما شاید مهمترینشان باشد، اما این نه تغییری
در روند اوضاع ایجاد میکند و نه در سرنوشت سیاسی قذافی، سؤالی که شاید بی
پاسخ بماند و شاید مهمترین سؤال هم باشد اینست : چرا غرب در قبال ایران، از
سیاست هویج و چماق دست بر نمی دارد، داستان از چه قرار است؟!
اگر د یکتاتوری مذ موم است، اگر زندان، شکنجه و کشتار شهروندان، محکوم و
جنایت علیه بشریت است و فرض کنیم سازمان ملل و دول اروپایی به تازگی متوجه
نقض حقوق بشرشان شده و به صرافت دفاع از حقوق مردم و عزل دیکتاتورها حتی
بشکل حمله نظامی افتاده ، چرا در مورد ایران لکنت زبان می گیرند و پرت و
پلا می گویند!
واقعیت اینست که دول غربی از سی و دو سال پیش ، شاهد نسل کشی سیستماتیک
حکومت الله در ایران بوده اند،
اصلا خودشان معمار این جمهوری و دیگر حکومتهای اسلامی در منطقه بوده اند.
از فرار چند میلیون ایرانی مطلعند،
از اعدام بیش از صد هزار و سنگسار صدها انسان با خبرند، از ظرفیت عظیم ضد
انسانی و جنایت کارانه اسلام و حکومت اسلامی در ایران خبر دارند، از تجاوز
به زندانیان سیاسی زن و مرد و شکنجه قرون وسطایی آنان آگاهند، از فقر
میلیونی اکثریت مردم و دزدی ها و جنایات آیت ا لله های دزد میلیاردر وقوف
کامل دارند ..... و اگر بخواهم خلاصه کنم لیست کامل سی و دو سال جنایات
جمهوری اسلامی بعنوان یکی از عظیم ترین تراژدی های تاریخ بشر، قبل از هر
کس، نزد سیستمهای اطلاعاتی خود غرب آرشیو است.
اما چه باید کرد؟
بنظرم قبل از هر چیزباید با سازماندهی وسیع اعتراضات بین المللی، به دول
غربی فشار آورد که سفار تخانه های رژیم را که مرکز ترور و جاسوسی و توطیه
است تعطیل نمایند ، نمایندگان و نهادهایشان را به هیچ سمینار و مجمع بین ا
لمللی راه ندهند و بطور مشخص از عضویت در سازمان ملل متحد و سازمان جهانی
کار (آی ال او) بیرون انداخته شوند ، تنها در این صورت است که مردم
رنجکشیده ایران، سیاست سکوت و مماشات ، بستن قراردادهای صدها میلیاردی و
کمک به زنده ماندن این جنایت کاران اسلامی که به قیمت تباهی کامل دو نسل
انجامیده را ببخشند و فراموش کنند، اما تا رسیدن به چنین روزی با صدای بلند
باید بانگ برآورد که : ای اروپای واحد، ای سران غرب شرمتان باد! آنروز که
جنبش انقلابی مردم ایران ، بساط این توحش دست ساخت تان را جمع کنند ، دیگر
توجیهی نخواهید داشت . میلیونها نفر از مردم آزادیخواه غرب عملا نشان داده
اند حامی پرتوان انقلاب ایرانند و شما بهتر است از آنها بیاموزید اما ، اگر
شما به خاطر منافع و سرمایه ها یتان نمی خواهید به این صف بپیوندید ، عقل
حکم می کند که با قطع سریع روابط دیپلوماتیک با ایران ،اولین گام را در جهت
نشان دادن داعیه حقوق بشریتان بردارید.
_______________________________________________________
|