مقاله

 

 

تاریخ انتشار:29.10.2013

سخنی با فعالین جنبش کمونیزم کارگری

سعید صالحی نیا


مقدمه:
دوستان هوادار و فعال در جنبش کمونیزم کاگری ،


برخی از شما عزیزان هنوز در احزاب موجود ، بنام احزاب کمونیست کارگری، فعال هستید و برخی بنا به هر دلیل از این احزاب سرخورده شده اید و بیرون از این احزاب مبارزه برای آزادی و سوسیالیزم را ادامه می دهید. سخنم با همه شماهست. همانطور که می دانید منهم بخشی از زندگی سیاسیم وارد احزاب موجود کمونیست کارگری شدم و به هر حال تجربه ای مهم بود برای زندگیم . تلاشم را کردم که کمونیزم را بصورت حزبی دنبال کنم و متاسفم از اینکه نشد! توضیحاتش در مورد اینکه چرا نشد در مثاله جداگانه ای ارائه شده و در اختیار شماست(1).

جدا شدن یک فعال کمونیست از حزب سیاسی در تاریخ بسیار اتفاق افتاده. در تاریخ ایران متاسفانه این جداشدنها بسیار بیشتر با تشنج و درگیری همراه است چرا که فرهنگ سیاسی ایران در چپ از جمله فرهنگ عقبی است و برخوردهای غیر متمدنانه درون احزاب چپ همیشه مسئله ساز بوده و دینامیکی نساخته که بشود با آرامش وارد شد و با آرامش خارج. اتفاقا در تجربه کمونیزم کارگری تلاش بیشتری شده که این اتفاق بیفتد و فعالیت سیاسی با فرقه ایزم فرق داشته باشد اما مشکل اینجاست که وقتی خود این احزاب چروک بخوردند و فرقه ایزم سرتاپاسانرا بگیرد لذا "قوانین" هم انحنا پیدا می کنند و از جمله تابولیزم روابط هم همان می شود که در سنت چپ قدیم بود.اختلاف تحمل نمی شود.هوچی بازی و کلاه بوقی گذاشتن و استفاده از سنتهای تحریم و تکفیر حاکم می شود و عضو و کادر اون احزاب هم مجبور است در موقعیت دفاعی یا بایستد و فحش بخورد و فحش بدهد یا بالاخره به این نتیجه برسد که از لجن ساخته شده رهائی یابد.


مشکل اینجاست که بیرون زدن از این احزاب، با چه برنامه و نتیجه گیری توام باشد؟ آیا مثل اکثریت فعالین چپ، باید دوران افسردگی و ناامیدی را طی کرد، به حاشیه کشیده شد و از هر چه تحزب است متنفر شد و متنفر کرد یا؟ راه دیگری هست؟ خوشبختانه در عصر اینترنت ، فضای ارتباطی را این احزاب نه می توانند بسازند و نا با سایتهاشان و عربده جوئی های هوادارانشان می توانند عرصه را به فعال کمونیست ببندند. خوشبختانه فضا برای بیرون زدگان از این احزاب باز است تا با هم و با جامعه دیالوگ برقرار کنند و راه بجویند.


من در این نوشته کوتاه چند کلامی بیشتر برای شما عزیزان ارائه خواهم داد و امیدوارم مثل همیشه شروع دیالوگهای عمیقتر باشد:


(1)جنبش کمونیزم کارگری دارد به کجا می رود . احزاب موجودش به کجا؟

یافته من اینست که متعاقب انقلاب 57 ، جنبش طبقه کارگر حداقل بخشیش بتدریج سیاست مستقل مبارزاتی پیدا گرد و بجای دویدن بدنبال احزاب بورژوائی و اسلامی شروع کرد تلاش برای اعلام هویت مستقل.از نان و آزادی دم زد شوراهای خودش را ساخت و تلاش کرد حرف خودش را بزند.بخشی سیاسی تر این جنبش در خط "سوم" و بعدا کمونیزم کارگری تئوریزه شد. اهمیت منصور حکمت و حزب او از همین نقطه بود که توانست فرمولبندی این حرکت به سوسیالیزم را فرمولیزه کند.


اگر جنبش کمونیزم کارگری را بخشی از جنبش کارگری بدانیم که سوسیالیزم را بعنوان راه حل فوری مسئله انسان در جامعه ایران می خواهد، طبعا تحزب کمونیزم کارگری بخش سیاسی آن است.سوال اینست که این تجزب خودش دچار چه تغییرات و تحولاتی شد؟ چه سرنوشتی پیدا کرد؟


از دید من حتی در زمان حیات منصور حکمت گرایشات راست و چپ سنتی درون حزب کمونیست کارگری وجود داشتند.خود منصور حکمت هم تازه در ابتدای راه بود و بسیاری عرصه های تئوریک و سیاسی کمونیزم کارگری را تمام نکرده رفت. بعد از منصور حکمت تحزب کمونیزم کارگری دچار همان دست اندازها شد که همه گروهها و تجمعات انسانی را بنوعی درگیر می کند به علاوه مشکلات فرهنگی چپ شرقی و پیش مدرن. هر دوی این مشکلات ، تحزب کمونیزم کارگری را در خود فشرو و عامل شکست حزب کمونیست کارگری و انشعابات پی در پی آن شد.
گرایشات راست و چپ سنتی امروزه عامل قیقاجها ی احزاب موجود کمونیست کارگریست که همچنان خودشانرا به یک برنامه 30 ساله نوشته شده توسط منصور حکمت چسبانده اند و به رغم دنبال کردن سیاستهای گاها متضاد همه مدعی "دنباله روی از منصور حکمت" هستند.


از این جهت ، وضعیت احزاب موجود کمونیزم کارگری یک وضغیت استثنائی است.هیچ تاریخی از کمونیزم پنین پدیده ای را بخود ندیده.چه در ایران و چه در خارج ایران که سه حزب یا یک برنامه در مقابل هم صف کشیده باشند و همه مدعی دنباله روی از یک نفر باشند!

احزاب موجود کمونیست کارگری دچار ریزش هستند.اعضا و هواداران و خصوصا فعالین کادر خود را از دست می دهند . انقلاب جاری ایران نشان داد که این احزاب نتوانستند تاثیر اجتماعی لازمه را بگذارند و بخش مهمی از قعالین جوان که در دهه گذشته بنوعی سمپات این احزاب بودند هم راه دیگری پیش گرفتند.اینها واقعیاتی است که از دید من عامل تشدید فرقه ایزم درون احزاب موجود است.با شکستی که در تغییر واقعیت خورده اند مجبورند هر روز بیشتر واقععیت را انکار کنند و درون پیله های ذهنی خود بپیچند.

(2) رشد فرقه ایزم و قشریگری در احزاب موجود کمونیزم کارگری:

فرقه ایزم اساسا نتیجه روانشناسی اجتماعی شکست و فرار از دیدن واقعیت و انکار آنست.فرقه ایزم از نادانی و ساده اندیشی از عدم اتکاء به نفس و روانشناسی گله ای مایه می گیرد. فرهنگ پیش مدرن جامعه ایران زمینه فرقه ایزم است.چپ ایران خصوصا با ساختن تابوها و امام زاده هایش ماده خام بسیار خوبی برای بازتولید فرقه ایزم می شود. منصور حکمت مثل مارکس یا لنین بتدریج تبدیل به امام زاده احزاب کمونیست کارگری شده تا جائی که یک خواننده و شاهد این داستان، حتی یک اثر در نقد منصور حکمت در ادبیات این احزاب نمی بیند.برنامه نوشته شده منصور حکمت با وجود نابسامانیهای ناشی از محدود یت زمانی ، هنوز مورد بازنگری قرار نگرفته.(2)

وجه دیگر احزاب موجود عدم توانائی آنها در ارائه دیالوگهای اجتماعی با مخالفین چه درون حزب و چه بیرون حزب است. فیسبوک عرصه دیگری را باز کرد تا مشخص شود چقدر فعالین این احزاب در بحث کردن با مخالف ناتوان هستند و همان روشهای فحاشی و اتهام زنی سامسور را که سایرین در برخورد به مخالف بکار می برند در چنته دارند!

وجه سوم و مهم که علامت دیگر فرقه ایزم است، عبارتست از ناتوانی در عبور از لنینیزم است. فرقه ایزم چپ سنتا ناتوان بوده از عبور از تابوهایش.کمونیزم کارگری از زبان منصور حکمت تا حدی تلاش کرد که به نقد لنین بپردازد.و پذیرفت که ماجرای شکست شوروی از زمان لنین شروع شده و نه استالین. منتهی در خم "مقدم بودن اقتصاد به آزادی" ماند و نتوانست نقدی همه گیر و رادیکال به لنینیزم ارائه دهد . بعد از منصور حکمت متاسفانه اهمیت نقد لنینیزم از سوی جانشینانش نه تنها جدی گرفته نشد بلکه هر دو جناح اصلی احزاب کمونیست کارگری چه جناح حمید تقوائی و چه جناح "جکمتیست" برگشتند به سکوی لنینیزم و سیاستهای سرکوب لنین را با انواع متدهای شناخته شده بلوک شرقی توده ایستی توجیه شرعی کردند. این وجه از برخورد این احزاب هم علامت دیگری در غرق شدن اینها در فرقه ایزم است.

کمونیزمی که نتواند با نقدی رادیکال به گذشته کمونیزم به جلو کشیده شود و در بند "لنین اعدام کرد که کرد کشتار کرد که کرد که چی؟ دیگران بیشتر کردند" بماند دارد اعلام می کند که همان خواهد کرد که لنین کرد.کمونیزمی که "شرایط" را سفسطه کند برای کشتار کرونشتاد و سرکوب و حکومت تک حزبی، حتما همان را تکرار خواهد کرد چرا که "شرایط" همیشه همان خواهد بود!(3)

وجه چهارم که علامت رشد فرقه ایزم است، رشد انتشاراتی از این احزاب و کادرهایش هست که چیزی جز پس گرفتن بسیاری حرفهای گذشته نیست. کادرهای حزب کمونیست کارگری رسما در انتشارات خود می گویند آزادی بیان نمی تواند بدون قید و شرط باشد! رسما مثل خانم دانشفر می گویند که بحث کشتار و سرکوب در انقلاب اکتبر "تبلیغات امپریالیستهاست"! ، رسما تئوری می دهند که مذهبیون انسان برابر نیستند! رسما پشت فمینیزم می ایستند رسما از فرقه مجاهد بعنوان مبارزان آزادی در فیسبوک دفاع می کنند! مخالفان سیاسیشانرا مرتد و مشکوک و شارلاتان و فرصت طلب و روانی می خوانند! اینها همه علامت برخورد فرقه ای است.در فرقه ها موافق تبدیل به مخالف شد بهش می گویند کافر.برعلیه او جهاد فراخوان می دهند و سعی می کنند بایکوتش کنند و اگر نشد خرابش کنند به لجنش بکشند! این متدها به وضوح در احزاب کمونیست کارگری در همه سطوح مشاهده شده و در حال رشد است.(4)

(3)راه کدامست؟

کمونیزم کارگری را باید از این وضعیت رقت آوری که احزاب موجود بهش تحمیل می کنند نجات داد. این احزاب نباید سرنوشت جنبش و تحزبی را که برای اولین بار کمونیزم مداخله گر کمونیزم احتماعی و کمونیزم آزادیخواه را به صحنه سیاست آورد مورد تحدید قرار دهند. شما عزیزانی که درون این احزاب هستید و بسیاریتان "مصلحت" دانسته اید بسوزید و بسازید و سکوت کنید چون "راه بهتری" نمی شناسید.شما عزیزانی که فکر می کنید بیرون شدن از این فرقه ها سرنوشت سیاسی شما و هویت شما را نابود می کند. از شما می خواهم بیدار شوید. لازم نیست حتی از این احزاب بیرون بزنید .فعال باشید.درگیر باشید.زبان باز کنید.انتظار خودتانرا بالا بربرید. به شانتاژها و تهدیدها بها ندهید.مسئولیت حس کنید برای سرنوشت کمونیزمی که منصور حکمت شروع کرد و بدست قشریون و فرقه ایزم دارد درون خودش چروک می خورد. سعی کنید نقد کنید به سیاستهای حزبتان! فراکسیون خودتانرا بسازید.نشان دهید "لیدرها" و رهبران نمی توانند خلاقیت کمونیستی و مداخله گری را با تاروپود تابوهای خودساخته خفه کنند.

شما عزیزانی که از این احزاب کناره گرفته اید یا مثل من اخراجتان کردند به بهانه های واهی! نگذارید تجربه تلخ این احزاب شما را از سیاست از کمونیزم و از کمونیزم کارگری فراری دهد.نگذارید هوچی گری قشریها و لمپنها شما را به گوشه بکشد.تحارب خود را انتشار دهید.زبان بگشائید.نقد کنید مداخله کنید.کمونیزم کارگری نیاز به بازسازی و احیا دارد.راه دیگری برای پیشرفت و سعادت انسان جز این نیست که اکثریت جامعه مزدبگیران و زحمتکشان و کارگران بالاخره به این دنیای وارونه پایان دهند. کمونیزم کارگری جتبش اجتماعی بخش پیشروی طبقه کارگر ایران و جهانی است که دیگر نباید ماندن در نظم موجود را برتابد.

صدایتانرا چه درون احزاب موجود و چه بیرون این احزاب بلند کنید.مرئی شوید.نشان دهید که وجود دارید.هویت شما در نبرد شما برای ساختن دنیای بهتر در تحقق امال و ارزوهای نسلهای ستم کشیده، آزادیخواه و برابری طلب باید معنی یابد.فعالین درون و بیرون احزاب موجود کمونیست کارگری تجربه ناتمام نسلی هستند که شکست را دیده اند هم نپذیرفته اند.این شکست احزاب موجود کمونیست کارگری را نباید پذیرفت.این اخر کمونیزم کارگری نیست.فصل دیگری را باید باز کرد!

منابع دیگر:
(1)داستان من و حزب کمونیست کارگری ایران(سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/زندگینامه
(2)آرشیو نقد دنیای بهتر(سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/در-نقد-برنامه-دنیای-بهتر
(3)آرشیو نقد لنینیزم: (سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنينيزم
(4) سقوط تاسفبار فرهنگی حزب کمونیست کارگری ایران(سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/495-سقوط-تاسفبار-فرهنگی-حزب-کمونیست-کارگری-ایران
(5)شکوائیه از حزب کمونیست کارگری ایران(ناصر احمدی)
http://www.azadi-b.com/J/2013/10/post_43.html
(6)پیشروی سیاسی تاریخی رهبران کارگری، پسروی سطحی بینانه احزاب کمونیست کارگری(ناصر احمدی)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=41626
(7)اطلاعیه کنارگیری از حزب حکمتیست(آزاد زمانی)
http://www.azadi-b.com/J/2013/10/post_548.html
 


حکومت روحانی و کف زدن دوباره حامیان "سرمایه داری متعارف

سعید صالحی نیا

 

salehinia@aol.com

 

مقدمه:

از روی کار آمدن روحانی زمان زیادی نگذشته اما حرکتهای سیاست خارجی او خصوصا عده ای را که همیشه دنبال توجیه موقعیت سیاسی خود مبنی بر خانه نشینی یا "اصلاح طلبی" بوده اند به شوغی زود رس کشانده است.ما آزادیخوهان و کمونیستهای کارگری با این گرد و خاکها بر سر "متارف شدن سرمایه داری" و "وعده بهبود اوضاع" بسیار آشنا هستیم

!

این اولین بار نیست که حاکمیت رژیم اسلامی بخاطر تخفیف موقت بحرانهایش مجبور می شود چهره عوض کند. ما دوران خاتمی را گذراندیم و دیدیم دوران "گفتگوی تمدنهای او " چه بود! اون زمانها هم عده ای فریاد می زدند که قرار است حکومت ایران لیبرال شود! قرار است آزادی بدهد.قرار است روابطش را با غرب عادی کند. البته وقتی نشد همانها گفتند :"نگذاشتند آقا"! "شسید خندان زورش را زد نشد"! البته ما اون سید خندان را خوب یادمان هست که در مراسم وداعش در کنار خامنه ای چمباتمه زده بود و قسم می خورد که زورش را برای حفظ نظام اسلامی زد! و مورد تشویث آقا خامنه ای قرار گرفت! اون صحنه ها را ما یادمان هست و مردم هم یادشان هست که ما چقدر دقیق ایستادیم و جامعه را فراخواندیم به مبارزه بر علیه کلیت رژیم اسلامی و تکرار کردیم که این رژیم "متعارف" نمی شود

!

این روزها هم عده ای (1و 2) دارند همان ادعاها را در مورد روحانی تکرار می کنند. اینبار می گویند که روحانی قرار است به خصومتهای حکومت با غرب پایان دهد.سرمایه داری را متعادل کند ، "جنبش سرنگونی وجود ندارد"! " رژیم اسلامی در قدرت مندترین موقعیتش قرار دارد"،"کمونیستها دیگر از دست جنبش سرنگونی خلاص شدند، "دیگر بورژوازی در اپوزسیون نیست"کمونیستها  باید بروند "عمق مراکز صنعتی" و هسته بزنند و به حرف احزاب در تبعید برای سرنگونی "گوش ندهند"! خلاصه زیر پوست ماجرای روحانی دارند دو جریان یکی در راست که رفرمیستها باشند و یکی در چپ که حکمتیستها، بدجوری دارند قند می شکنند!

من در این مقاله کوتاه سعی می کنم مقداری روی واقعیت ماجرای روحانی و اسطوره "سرمایه داری متعارف" بحث را باز کنم

:

 

(1)واقعیت ماجرای روحانی و "سرمایه داری متعارف"

 

این چندمین بار است که رژیم اسلامی به بن بست استراتژیک مواجه می شود. بحرانهای رژیم اسلامی بطور دوره ای به بن بست ختم می شود.دوران بن بست در جنگ با عراق را دیدیم.دوران بن بست سیاستهای دولتمداری دوران موسوی را دیدیم، دوران رفسنجانی رسید و شروع سمت گیری به "اقتصاد آزاد" را دیدیم که با وجود دنبال کردن سیاستهای بانگ جهانی به بحرانی نزدیک به سرنگونی کشید و خاتمیزم را ساختند تا رژیم نفسی بکشد و فشار غرب را کمتر کند. بعد دچار فشارهای بیشتر شدند و تعادلشان بیشتر به هم خورد و قرار شد "رضا شاه رژیم طلوع کند" که شد احمدی نژاد! او هم دوره ای با سرکوب و بگیر و ببند سعی کرد همان سیاستهای بانگ حهانی را ادامه دهد و حذف سوبسیدهای دولتی را با "یارانه ها" توام کرد تا شاید به مردم نشان دهد "مردمی است"! جنایتهای او در برابر کارگر و زحمتکش جامعه ثبت شد و بحرانهای سیتست خارجی بیشتری افرید تا سرانجام حلقه های محاصره اقتصادی با ماجراجوئیهای گاه بگاه کار دست رژیم اسلامی داد و لازم شد یکبار دیگر رژیم چهره عوض کند! این بود که روحانی را دوباره از کیسه مشترک خامنه ای رفسنجانی کشیدند بیرون!

آنطرف یعنی در غرب هم در چند سال گذشته اوضاع به شدت بحرانی بود.بزرگترین بحران سرمایه داری را غرب دارد می گذراند.ورشکستگی های دولتها در اروپا و امریکا موج بیکارسازیها فقیر شدنها و کاهش حمایتهای دولتی جنبشهای 99 در صدیها و انقلابات خاورمیانه دنیا را لرزاند و از غرب و خصوصا حکومت امریکا یک پدیده ورشکسته و رو به فرار باقی گذاشت.

معادله بالا یک منطق را جلو گذاشت و آن همینست که دو طرف بحران زده و ورشکسته یعنی اسلام سیاسی و حکومتهای غرب بیایند دنبال "مذاکره" و یکجوری با هم کنار بیایند . وقتی دو طرف صحنه خوب کتک خورده اند مجبورند "صلح کنند" ! این یک توافق دوجانبه است برای ماندن!

حالا عده ای در راست و چپ اپوزسیون این توافقها را معادل "متعارف شدن" سرمایه داری می دانند! دارند در همان بوق می دمند که دمیده بودند در گذشته! بیشتر روایت خودشانست نه بحثی از واقعیتی جدید

 

 

(2)مذاکرات هسته ای بعنوان بخشی از سیاست مذاکره و کاهش درگیریها-راه حلهای پراگماتیک

 

در مقالات قبلی توضیح دادم که حکومت امریکا حاضر است شرط تولید صلح امیز انرژی و سوخت اتمی (تا 20 در صد غنی سازی) را بپذیرد.این تحولی مهم در چرخش سیاست امریکا در مورد رژیم است و برای رژیم محل فراری مهم فراهم می کند.قبلا حکومت امریکا اینرا نمی پذیرفت و خواهان فروش اورانیوو بستن تمام مراکز غنی سازی اورانیوم در ایران بود.این چرخش حکومت امریکا در بستر بحران حکومتی غرب و امریکا، بحران در سوریه و ناتوانی غرب در ارام سازی منطقه قابل توضیح است.رژیم اسلامی در همین حد حاضر است مسئله تحریمها را کنار مسئله اتمی بگذارد و خواهان پایان تحریمها شود تا در مقابل با غرب و امریکا همکاریهای وسیعتری بکند.

آنچه در پشت این مذاکرات پنهان است، رسمی کردن مجدد این حکم است که حکومت امریکا تلاشی برای سرنگونی رژیم اسلامی انجام ندهد و فشار عمومی را روی رژیم کاهش دهد.اینها مقرارات اصلی این سری از مذاکرات و توافقات است. هم رژیم و هم حکومتهای غرب و حکومت امریکا به این مذاکرات به شیوه ای بسیار پراگماتیک نگاه می کنند و در آن مفری برای بقا تا مرحله بعد می جویند.این مذاکرات ایدئولوژیک نیست دقیقا و دقیقا پراگماتیک است

.

(3)ما جرای "متعارف شدن سرمایه داری"

 

کف زدنهای راست و بخشی از چپ که خودش را جکمتیست می داند بر این اساس استوار است که موقعیتی بنام "سرمایه داری متعارف" می تواند در ایران وجود داشته باشد که رژیم اسلامی با کمک غرب دارد به سمتش می رود! از دید من این نفهمیدن اصل ماجرا یا سقسطه ای بیش نیست.رژیم اسلامی که هیچ لیبرالترین حکومتهای ایران نمی توانند متعارف شوند! نمی توانند مدلهای شبیه ترکیه را حتی بازتولید کنند.بحران سرمایه جهانی نشان داده که اون مدلهای متعارف جهان سومی از سرمایه داری دارد دورانشان تمام می شود و مرتب بیشتر به مراکز بحران جهانی تبدیل می شوند.اگر چند دهه گذشته سیستمهای سوسیال دموکراسی به مناطث زلزله سرمایه داری تبدیل شدند حالا آیا می شود به متعارف شدن سرمایه داری در ایران و پیوستن "کلیه جناح های بورژوازی به پوزسیون" دلخوش بود؟

!

سرمایه داری حتی صرف نظر از ایدئولوژی اسلامی موجود ، توان متعارف شدن ندارد. دموکراسی نمی تواند در ایران شکل بگیرد.دموکراسی به حداقل ازادیهای اجتماعی خصوصا ازادی اکثریت جامعه نیاز دارد.جامعه ای که 80 در صدش را مزدبگیران شامل می شوند و راهی جز کاهش مداوم قیمت نیروی کار برای "رشد سرمایه داری" برش مترتب نیست، نمی تواند خطر دموکراسی را حتی به گردن بگیرد.رژیم اسلامی باشد یا رژیم پهلوی یا هر فکلی غربگرای دیگر ! "نامتعارف بودن" نظام سرمایه به ایران حتی مشروط به حکومت کنونی ایران هم نیست.

طبعا حکومت اسلامی تناقضهای درونی و ماهوی خودش را به تضادهای رشد سرمایه داری وارد می کند.طبعا اسلام سیاسی در تناقضات مشخص با نظام سرمایه جهانی هست.اما حتی وقتی این نظام نباشد حتی وقتی تمامی ادعاهای ایدئولوژیکش را پس بگیرد.اخوندهایش را بردارد و با مکلاها عوض کند باز هم دچار تناقضهای نظام سرمایه داری است.باز توان سازماندهی دموکراسی بیرون از خود را ندارد باز نمی تواند دموکراسی مدل غربی را در ایران بازتولید کند و لذا ؟ "متعارف" نخواهد شد که هیچ مرتب به لبه بحران تلاشی نزدیکتر خواهد شد

.

(4) کمونیستهای کارگری و حامیان "متعارف شدن سرمایه داری"

 

نبرد بین حامیان نظریه متعارف شدن سرمایه داری با مخالفانش یک نبرد جدی و محوری سیاسی است.یک جنگ تئوریک فقط نیست.حامیان روحانی در راست، و حامیان نظریه متعارف شدن سرمایه داری در "چپ" از این نظریه یک پرچم برای پراتیک معینی می سازند.پرجم برای ادامه خانه نشینی و "رفتن به اعماق مراکز صنعتی" و دوری از شعار سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی

!

کمونیستهای کارگری بر عکس باید نشان دهند که اولا تلاشهای مرحله ای روحانی و حکومتهای غرب تلاشهای پراگماتیک و مرحله ای است برای بقا و پتانسیل استقرار و تداوم آن حتی نه قابل پیش بینی است و نه حتی ربطی خواه داشت به "متعارف شدن نظام سرمایه"! برای حکومتهای غرب و حکومت امریکا حتی "پروژه گسترش دمکراسی" در ایران اهمیت ندارد.اونها دنبال کاهش بحراتهای خود هستند.مدتهاست در عمل نشان داده اند که فقط و فقط کاهش بحرانها و درد سرها را می جویند.سازش با روسیه و چین و حتی رهبران کره شمالی ، ربطی به پروژه متعارف شدن سرمایه داری نداشت.با رژیم اسلامی هم همین سیاست را دنبال می کنند."همزیستی مسالمت امیز" می کنند تا امروز را به فرادی بهتر تبدیل کنند.این یک سازش پراگماتیک و مقطعی است

.

راه کمونیستها راه مبارزه برای افشای این حرکتها و سازمان دادن انقلاب بر علیه رژیم اسلامیست.طبقه کارگر و کلیت مزدبگیر جامعه ایران از این سازشها سودی نمی برد.بیشتر اعدام می شود بیشتر سرکوب می شود.از وجود این فضاهای بحرانی و نوشیدن جام زهرها و افزایش درگیریهای جناح های حکومتی باید جامعه را به جلو کشید و مطالبات جامعه را گذاشت جلو . فریب مدعیان بهبود اوضاع یا متعارف شدن سرمایه داری را افشا کرد.

 

منابع بیشتر:

(1)مظفر محمدی:ایران بعد از انتخابات

 http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=44470

(2) محمد فتاحی: رابطه جمهوری اسلامی با امریکا و تاثیر آن بر جنبش های سیاسی اجتماعی در ایران

http://www.azadi-b.com/M/2013/10/post_465.html

(3)کاظم نیکخواه: آیا بحران اتمی رو به پایان است؟

http://www.azadi-b.com/G/2013/10/post_62.html

(4)آندره دو نسنرا، تحلیلگر صدای آمریکا :بخش بزرگی از فعالیتهای اتمی ایران سری است

http://www.rowzane.com/html/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/4083-%D8%A2%D9%86%D8%AF%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D9%88-%D9%86%D8%B3%D9%86%D8%B1%D8%A7

(5)جمهوری اسلامی۱۶نفر را به اتهام "مخالفت بانظام" امروزدر زاهدان اعدام کرد

http://www.rowzane.com/html/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/4087-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%DB%B1%DB%B6%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AA%D9%87%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%DA%A9%D8%B1%D8%AF.html

(6)درخواست دولت اوباما از کنگره برای تأخیر در افزایش تحریم‌ ایران

http://www.rowzane.com/html/ایران/4089-درخواست-دولت-اوباما-از-کنگره-برای-تأخیر-در-افزایش-تحریم‌-ایران.html

(7)رادیو آمریکا،شرمن: آمریکا خواهان توقف تحریمهای جدید است

http://www.rowzane.com/html/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/4082-%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D8%8C%D8%B4%D8%B1%D9%85%D9%86-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%88%D9%82%D9%81-%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%85%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html

(8)افق "توافقهای مقطعی" جناح های حاکمیت امریکا برای باز کردن دولت(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/490-افق-توافقهای-مقطعی-جناح-های-حاکمیت-امریکا-برای-باز-کردن-دولت

(9)نگاهی نزدیکتر به مصاحبه روحانی با کرستین امانپور(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/454-نگاهی-نزدیکتر-به-مصاحبه-روحانی-با-کرستین-امانپور

 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد