یاشار سهندی: کی اشتباه میکند، گاردین یا اپوزیسیون؟
جان سکینه آشتیانی در خطر است. این بخصوص با کشاندن او به جلو
دوربین سیمای جمهوری اسلامی، (این ابزار رسانه ای شکنجه گران که در
واقع مکمل شکنجه فیزیکی زندانیان می باشد و بدین وسیله کل جامعه را
شکنجه میدهند) و وادار کردن او به اینکه اعتراف کند در قتل همسرش
دست داشته بسیار بیشتر شده است. این موضوع حساسیت کل جهان را در
مورد سرنوشت سکینه افزایش داده است. اما شاهد هستیم که مردم جهان و
تحت فشار آنها دولتها یکي پس از ديگري خواستار آزادي او ميشوند و
در داخل مشاهده ميکنيم مردم، بخصوص پس از پخش همين "اعترافات"
حساستر شده اند. و بهمان درجه شاهد هستيم که اپوزيسيون ساکت تر
ميشود وشايد بخشي از آنها در دل خدا خدا ميکنند که با قتل او قضيه
فيصله يابد(!) تا آنها به امورات حقير خويش بپردازند. براي اين
ادعا شاهد مثال داريم که وقتي هم يکي از سخنگويان اپوزيسيون به سخن
در مي آيد مشخص ميشود از طرح مسئله، بخصوص در سطح جهاني دلخور است
و مشخصا روزنامه گاردين را مسئول به خطر افتادن جان سکينه محمدي
قلمداد ميکند!؟
"محمد رضا نسب عبداللهي" نامي، در سايت "گويا نيوز"
نوشته اي منتشر کرده است که عنوان آن است "سکينه محمدي و اشتباه
گاردين". ايشان معتقد است که گاردين به وظيفه حرفه اي روزنامه
نگاري اش عمل نکرده وتحت تاثير" فضاي اجتماعي" دست به انتشار
مصاحبه سکينه زده است و با اينکار "وضع را پيچيده کرده است".
جمهوري اسلامي هم در تلافي، آن اعترافات کذايي را منتشر کرده است.
اين شخص محترم مدعي است:" اين فيلم( اعترافات) به مخاطب ميگويد که
خانم محمدي مستحق مجازات است." البته آن مخاطبي که چنين نتيجه
ميگيرد خود ايشان است. ايشان به شيوه بازجويان جمهوري اسلامي در
ذهن خواننده شک ميکارد که مصاحبه منتشر شده در گاردين غير واقعي
است و اعترافات سکينه زير شکنجه واقعي. وي خطاب به سردبير گاردين
ميگويد مصاحبه اگر هم واقعي باشد نبايد منتشر ميشد چون جان سکينه
را به خطر انداخته است. سکينه در اين مصاحبه گفته است که جمهوري
اسلامي با طرح مجدد پرونده مختومه شده در همان بيدادگاههاي اسلامي
قصد به قتل رساندن او را دارد. و اين جناب مدعي است وظيفه حرفه اي
روزنامه نگاري حکم ميکند که نبايد اين سخنان منتشر ميشد!؟
مسلم است که روزنامه گاردين تحت تاثير "فضاي اجتماعي" به موضوع
کشتن سکينه با سنگ يا با طناب پرداخته است و گر نه سي سال تمام
سکوت کرده بودند. مشخص است که تلاشهاي انسانهايي که سعي دارند
جامعه بشري را از قتل سازمان يافته دولتي بخصوص مجازات اسلامي
سنگسار پاک کنند چنان "فضاي اجتماعي" ايجاد کرده است که گاردين
مجبور است به اين "خبر" بپردازد. جناب نويسنده که ظاهرا اينقدر
نگران جان سکينه است حالا هم که کار ازکار گذشته و در همين هفته
طالبان در افغانستان يک زن و يک مرد را بدون اينکه کسي بفهمد و در
رسانه اي منعکس شود سنگسار کردند، اين جناب يک کلام فقط يک کلام از
قلمش جاري نشده است که اين عمل ضد انساني را محکوم کند که برعکس،
"مدافعان حقوق بشر و مخالفان اعدام" را ميخواهد قانع کند که رسانه
اي شدن خبر سکينه صحيح نيست.
جان سکينه را گاردين به خطر نينداخته، اينجا دولتي حاکم است که جان
همه مردم را به گروگان گرفته است چه گاردين بنويسد چه ننويسد. اما
پرداختن گاردين به موضوع سکينه ( به عنوان نمونه از دهها رسانه
جهاني که به موضوع پرداختند) نشان از فشار فزاينده نه تنها بر دولت
جمهوري اسلامي که به نظام فکري بورژوازي است که دولتي مثل جمهوري
اسلامي را حمايت کرده. همين فشار فزاينده اما در مورد اپوزيسيون به
اين نتيجه منجر شده است که سکوت کنند، وقتي هم حرف ميزنند عملا
کنار جمهوري اسلامي قرار بگيرد. سرنوشت سکينه آشتياني نقطه عطف
مهمي است، هم از لحاظ جنبش عليه سنگسار و اعدام که تا همينجا به
موفقيتهاي بزرگي نائل شده است و هم اينکه نقطه عطفي شد که چهره
حقيقي اپوزيسيون جمهوري اسلامي مشخص شود. اين سکوت بيشرمانه يک
اشتباه ساده نيست برخواسته از نيت واقعي اپوزيسيون ميباشد. نيت
آنها نه سعادت انسانها که منافع بورژوازي مي باشد. اگر سکينه موفق
شود که از مرگ رهايي يابد اين اپوزيسيون بايد از شرم سرش را به زير
اندازد و اگر جمهوري اسلامي دست به قتل او بزند اين اپوزيسيون نيز
مسئول است. مسئول است که ساکت بوده است و آنجا که صدايش در آمده
عملا در کنار اين حکومت سفاک قرار گرفته است. *
_______________________________________________________
|