ناهید تهرانی
شاید هر مخاطبی با دیدن عکسهای این قصر زیبا ابتدا گمان کند که لابد قصری قدیمی در رم، مادرید، پاریس یا لندن است؟ قصری متعلق به «سر»ها، «کنت»ها، «سزار»ها … و یا سرمایهداران کلان دهههای گذشته. و یا ستاره های سرشناس هالیوود در همین الان....اما این گمان کاملاً خطاست. این قصر نه قدیمی است و نه در خارج از کشور قرار دارد. بلکه قصری نوساز در یکی از خیابانها تهران است!!
در حین تحقیق متوجه شدم که نه تنها این نقیصه مختص جنوب شهر نیست، بلکه در شمال تهران بیشتر به چشم میخورد و شاید علت آن گرانی زمین و ملک و بالتبع ممانعت از عقبنشینی و پیادهرو سازی میباشد که هم به نفع مالک است و هم به نفع شهرداری که برای صدور هر مترش "عظما تومان" عوارض میگیرد.به همین دلیل گفتم بهتر است با دوربین خود سری به خیابانهای بسیار مشهور و گران شمال شهر تهران بزنم تا ثابت کنم در معروفترین و گرانترین خیابانها و کوچههای شمال پایتخت نیز گاه عرض پیادهرو به نیم متر میرسدو وسط آن نیم متر نیز یک درخت کاشتهاند تا مبادا کسی بتواند رد شود و گاه اصلاً پیادهرویی وجود ندارد و در خانهها، آپارتمانها و ویلاها مستقیم به خیابان باز میشود. همینطور عرقریزان به پیادهروها نگاه میکردم که ناگهان زیبایی یک پیادهروی اختصاصی نظرم را به خود جلب کرد. سرم را که بالا کردم، بهتزده شدم. البته نه فقط به خاطر دیدن یک قصر زیبا،بلکه به خاطر دیدن دو طاووس زنده که مانند دو سرباز زنده در دو طرف سر در این قصر ایستاده بودند. فوری از خودرو پیاده شدم. چرخش چشم کفاف نمیداد، لذا با حرکت سر به راست و چپ و بالاو پایین نمای بیرونی این قصر نظری انداختم. بهتم تشدید شد. با همین بهت فوری به طرف کیف دوربین رفتم تا چند عکس زیبا تهیه کنم، اما به ناگاه سایهای بر سرم افتاد و همینطور که نشسته بودم،متوجه شدم که به جز چهار ستون قوی که در واقع پاهای دو محافظ قصر بودند، چیز دیگری نمیبینم. از جسارت روحیهی خبرنگاری استفاده کردم و خونسرد سری بالا کردم. قبل از این که چیزی بگویم، یکی از آنان با صدایی کاملاً محکم گفت: اجازه نداری عکس بگیری. پرسیدم چرا؟گفت: چون اجازه داریم دوربینت را خرد کنیم. هر کس اقدام به عکس گرفتن از این قصر کند، دوربینش را خرد میکنیم!
نمیدانم که این قصر متعلق به کیست؟ و خوشحال میشوم اگر بدانم.البته مالک خودش هم میداند که قصر عجیب و غریبی ساخته است و طاووسها نیز بر حس کنجکاوی بیننده میافزاید، لذا آیهی «و ان یکاد» را باخطی خوش به صورت کچ کاری در زیر طاق حکاکی کرده است که یک موقع چشم نخورد!
میگویند: روزی یک رندی در گذر خود به مردی پیر و فرتوت برخورد که برای خود جایگاهی در بالای درختی کهنسال ساخته بود و در آن به مطالعه مشغول بود.سر سخن را با او باز کرد و در نهایت پرسید: حالا چرا اینجا زندگی میکنی؟ پیر گفت: جوان که بودم در عالم رؤیا به من خبر دادند که بیش از ۹۰۰ سال زندگی نخواهم کرد،لذا حیفم آمد که این عمر کوتاه را به جای مطالعه و آموختن، در راه ساختن خانه وپول جمع کردن تلف کنم. رند گفت: اما من خوانده ام که زمانی در آن انسانها بیش از ۸۰ یا ۹۰ سال عمر نمیکنند،اما برای خود قصرها و برجها میسازند. او گفت: ای بابا، اگر عمر من ۹۰ سال بود که آن را با یک کتاب تمام میکردم.در هر حال اگر چشمتان به این قصر افتاد، فقط محو تماشای معماری، ستونها یا طاووسها نشوید، بلکه حتماً به آیهی مبارکهی «و ان یکاد» نیز نظری بیاندازید تا مالک زحمتکش که لابد پول آن را با زور بازو و عرق جبین و ایمان به خدا و اسلام و علی و محمد و بز و .... درآورده است چشم نخورد.
میخواستم
بگم که من داخل این خونه رفتم چند روز قبل از ورود صاحب خانه به
عنوان تکنیسین برای راه اندازی سیستمی وارد اونجا شدم باورت میشه وقتی
از خونه برگشنم۲ روز داشتم فکر میکردم
.... مخم هنگ کرده بود گیج
گیج بودم طبق گفته ی یکی از مهندسین اونجا نمای خونه چند بار به دلیل نپسندیدن
صاحب خانه تخریب شد و دوباره ساخته شد در ادامه وقتی حیاط این خونه رو
درست میکنن احساس میکنن کمی حیاط کوچیکه برا همین خونه ی متری چقدره جنب
حیاط رو تخریب میکنن فقط برای این کار . باورت میشه خونه ی دوبلکس دو
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد