تاریخ انتشار :23.06.2023
غزل پنجاه و هفتی
هادی خرسندی

مانده ام فکری خلایق، بر چه کس بندم امید
خانم گلشیفته یا مولوی عبدالحمید؟
در مصاف شیخ آدمخواره و نوباوه کش
کیست دردم را دوا و کیست حالم را مفید؟
شیخ، ما را کشت ضمن گفتن از عدل علی
سر برید از ما به وقت لعنت شمر و یزید
تا وزیر خارجه با انگلیسی نطق کرد
ناگهان برق سه فاز از کون آمریکا پرید!
حرف جاسوسی و عُماّل نفوذی تا که بود
آن فَرَشگَردی سبیل خویشتن را میجوید
گفت سرداری قَدَر در آگهی ِ پودر برف
پولتان را بنده مثل برف میشویم سفید!
وان دگر سردار، اصلاً اهل بیزینس نبود
تا که اسرائیل آن اسناد را از او خرید
هر یک از اینها خودش یک بابک زنجانی است
کربلائی ساختند اما فقط با یک شهید
صاحب خود را اگر نشناخت سگ، خنگش مدان
این سگ بیچاره اصلا صاحب خود را ندید
داد زد «پنجاه و هفتی» بر سر قاضی و گفت:
بنده رفتم پا به پا دنبال آن شاه فقید
شاه که از ملتش «پنجاه و هفتی» تر شود
گر صدای انقلابی هست می باید شنید!
های ....، مشروطه کجا رفته؟ دمکراسی کجاست؟
این چرا حاصل نیامد، آن چرا شد ناپدید؟
توی میدان ترافالگارِ لندن روز پیش
یکنفر با چوب پرچم همچنان می پَهلَوید
بوی لاش مرده میاید ز بیت رهبری
هادیا انفاس خوش میآید از سال جدید
هادی – لندن
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|