گلایه های اکتبر !
راستش حالم زیاد مساعد نیست ! از 2 روز پیش که جیبمان را رسما زدند و من چقدر خوش خیال بودم . برای تسلی دلم میگفتم که پول چه ارزشی دارد وازاین حرفها ...! اما 2 روز طول کشید تا بفهمم که پول معیاری برای همه ارزشها شده . چکهایی که باید با همان پول میپرداختم ؛ حساب و کتابهایی که واقعی ست و ارزشهایی که فقط یک معیار دارد به نام پول و باز هم واقعی ست ! حالا این ارزشها چیست که پول معیارشان میشود ....؟ بماند .....
زیاد سرحال نیستم تا به طرح وتوی روسیه و چین دررابطه با سوریه وربرم که چه ربطی به وتوی امریکا در رابطه با تشکیل کشور فلسطین دارد ؟ تا که طرح جدید نجات نظام از طرف نوری و خاتمی را اسکول کنیم و بخندیم . باید اول چکهای پرداختی را داد و بعد رفت سراغ اینکه چرا باز هم تروردر افغانستان ...!؟ آیا کرزای به جای مذاکره با طالبان باید مستقیما با پاکستان وارد مذاکره شود ؟ این چند هزار دلار هم خیلی پول است و هم هیچ چیز نیست ....! برای بیل گیتس و خامنه ایی و رجوی و کل سیستم بورژوازی هیچ چیز نیست اما بعد از 2 روز تازه متوجه میشدم که برای ما قرار بود کلی تضاد حل کند و حالا تضادها مانده روی دستمان ! و برای خیل عظیم گرسنگانی که درپشت سرما هستند و برای موضوعات جدی تر نان شب و روزشان .... برای زنده ماندن هنوز راه حلی ندارند !
زیاد سر حال نیستم . زنگ زدم به دوستی تا راه حلی بگیرم که نبود . تماس با خانواده واقعی نیست . آنها در ایران و با کلی تضادهای حادتراز من ! دوستانی که اسمشان دوست است و رسمشان حفظ منافع ..... تماس گرفتن مشکلی حل نمیکند ! قطعا با اون دزد 3میلیاردی هم که به کانادا فرار کرد نمیشود تماس گرفت ! شبکه سکولارهای سبز ایران تورنتونشین هم با یه مقاله ستار؛ ریدن به خودشون و کل ساخت و ساز و فروش آلترناتیوشان مختل شده .....با این همه هنوز ترجیح میدن تا با دروغی آرام بشن و با حقیقتی عذاب نکشن ! پس باز هم خودمان هستیم و هیچ کس دیگری ! دزد بی معرفت و محتاجی که جیب ما رازد و یحتمل از طبقه کارگر و یا هر طبقه دیگری که نهایتا محصول تاریخی همین طبقه بورژوازیست .....چه حالی برده است و شاید هنوز هم میبرد . این را پلیسی گفت که داشت گزارش را مینوشت !
زیاد سر حال نیستم . بیماری داریم که درد میکشد و چه تحملی ؛ مسکنهای قوی هم عاجزند ! و در همان حالت درد شدید باز هم سوال دارد که این درد نتیجه " مهرطلبی " است و یا " مهرطلبی " اشرف نشان ، نتیجه اش درد است .....؟ حرفهای نزده ای که درد مجالش نمیدهد ؛ ترسی که به تمام وجودش انگار دوخته شده ، و بازهم امید ......و چقدر درد دروجود آن باقی ماندگان اشرف نشین تلمباراست !؟ جوابی ندارم و نداشتم . یحتمل رهبرعقده ایی عقیدتی بداند ! ناهید عادت کرده به فکر کردن ، رضا همیشه ناظراست و خودش هم بیمار...، خاله ای وسیع و پرازاحساس و بدون هیچ عمقی.... و بقیه هم یا نیستند و یا باز هم نیستند....اما من و ما هستیم با انبوهی تضادهای واقعی . من که میدانم و به بقیه هم گفتم که تضاد همیشه و همه جا هست . ممکن است جغرافیا یکی نباشد اما جنس تضاد مشابه است .
وقتی جیبمان را زدند من داشتم به همه فحش میدادم به جز دزد محتاج ....؛ که بر اثر بی احتیاطی خودمان میزند و میبرد ! داشتم اشتباها به همه کسانی فحش میدادم که اصلا نیستند والبته مثل خیلی از موجودات دیگر زمینی وظیفه و مسئولیتی ندارند و کلا راحتن . یاد داستانی افتادم به نام : کسانی که قدر خود را ندانستند ....!
همیشه با کسی دردُ دل کنید که دو چیز داشته باشه ....
اسماعیل هوشیار 14 مهر1390 ششم اکتبر2011
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد