مقاله

 

 


حالا دیگر نمی توانید از گرداب سوریه خارج شوید

دکتر کاوه احمدی علی آبادی
 


هم سوریه را باختید و هم بهار عربی

غرب و البته تیم های امنیتی تحت سیطره موساد در رژیم ایران زمان بحران سوریه، طوری طرح مسأله کردند که روضه خوان ها و پاسداران بی سواد ایرانی همان رفتارهایی را انجام دهند که آنان می خواهند. کنش ها و واکنش های این بی سوادان سیاست ندان ایرانی مثل همیشه قابل پیش بینی بود و کافی بود تا یک حرکت تحریکی انجام دهند تا آنان درست درون گرداب سوریه قدم بگذارند و دقیقاً هم چنین شد. این است یک تله برای کسانی که روابط و تصمیمات شان را برحسب رفتار دشمنان شان تنظیم می کنند و با یک حرکت بدلی دشمنی حرفه ای به چنان چاهی می لغزند که هزار آدم عاقل نمی تواند نجات شان دهد. قبلاً هم خاطر نشان کردم که شما با کسانی مواجه هستید که یک ابرقدرت با تمامی حکومت های اقماری شان را بدون شلیک حتی یک گلوله سرنگون کردند و طرف شما تعدادی روضه خوان بی سواد و لات کوچه و بازاری که خود را پاسدار انقلاب بخوانند نیست.


بحران سوریه می توانست چندان ارتباط مهمی با ایران نداشته باشد. مگر سقوط قذافی دیگر متحد رژیم چقدر روی ایران تأثیر داشت. حکومت قذافی اتفاقاً کارهای تروریستی و بمب گذاری هایش بیشتر با رژیم ایران هماهنگ بود تا سوریه ای که هرگز در سطح جهانی آنقدر مشکل ساز نبود و با آن که تنها کشور عربی است که سرزمین هایش هنوز در اشغال اسرائیل است، مرزهایش آرام ترین و بی خطرترین مرزها برای اسرائیل بود –حتی حمله اسرائیل به نیروگاه در حال ساخت اش را پاسخ نداد- و محور مقاومت اش بیشتر ژستی بود که برای خالی کردن جیب های آخوندهای ایران بدرد می خورد تا اقداماتی عملی که خطری برای اسرائیل به حساب آید و محموله های سلاح برای حزب الله لبنان نیز از کانال های مختلف می رسید که سوریه تنها یکی از آن ها بود.

مگر اینک که رژیم ایران از یمن گرفته تا نیجریه و سومالی به ارسال سلاح مشغول است، سوریه در جوار این مناطق است که برای کمک تسلیحاتی به حزب الله لبنان حتماً باید رژیمی چون سوریه باشد؟ اما بلوای این مسأله را نخست استراتژیست های حرفه ای غربی پیش کشیدند تا مقامات ایرانی پا داخل این گرداب بگذارند. این امر موجب می شد تا با سرنگونی اسد، ایران در آینده سوریه نیز نتواند نقشی داشته باشد و همچون عراق با نفوذ در باندهای تحت حمایت رژیم ایران، کشور را به سوی خود بکشد و هم به لولوی بهار عربی بدل شود و بهار عربی را ببازد و هم بحران سوریه عملاً به بحرانی برای ایران بدل شود؛ هم اقتصادی و هم نظامی و سیاسی.


اگر به دقت توجه کنیم، با نبود ایران می شود تصور کرد که از نظر اقتصادی و نظامی رژیم سوریه متضرر می شد، ولی با وجود آن سقوط نمی کرد، اما با سقوط اسد، ایران از هیچ چیز محروم نمی شود، مگر شوک روانی از دست دادن یک متحد که البته مشکل ایران یک متحد نیست، بلکه مشکل اصلی ایران زمانی به وقوع پیوسته که ایران با تحریم های رسمی و غیررسمی عملاً به یکی از منزوی ترین کشورهای جهان بدل شده که سوریه به تنهایی نمی تواند مشکلی برای آن انزوا حل کند. به عبارتی، انزوای جهانی ایران بحران اصلی است که مقامات ایرانی با پای خود در وسط آن معرکه افتاده اند و برقراری رژیم اسد هیچ نقش تعیین کننده ای برای ماندن یا سقوط رژیم ایران نمی کند.

 حتی نیروهای امنیتی رژیم که تحت سیطره موسادند به رهبران گیج ایرانی گفته اند که بعد از سوریه نوبت آنان است. در حالی که، این که از نظر زمانی جنگ با ایران می تواند پس از سوریه باشد، محتمل است، ولی دلیل آن سقوط یا ماندن اسد نیست، بلکه عدم توقف فعالیت های هسته ای توسط ایران است که اگر اسد می ماند یا سقوط می کرد و اصلاً بهار عربی اتفاق می افتاد یا نه، ربطی به حمله به ایران نداشت، بلکه توقف فعالیت های هسته ای بوده و هست که بدان مربوط است. ولی استراتژیست های غربی چنین وانمود کردند که این بقای رژیم سوریه است که برای ایران حیاتی است و با همین حرکت حرفه ای، نادانان ایرانی را به بازی سوریه کشاندند و با دخالت و کشیده شدن ایران به بحران سوریه، حالا آن به بحرانی جدّی برای رژیم بدل شده است.

هم نزدیک ترین متحدان منطقه ای اش یا به دشمنان اش بدل شده اند (مثل ترکیه) و یا فاصله گرفتند و کنار کشیده اند (مثل افغانستان و پاکستان)، و هم به لولوی بهار عرب بدل شده است و گروه های اسلامی تحت حمایت اش را نیز با خود منزوی ساخته است و هم اکنون که تحریم های مالی و اقتصادی روی اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران تأثیرات منفی شان را نشان داده اند، کمک های نفتی و مالی ایران، بیشتر آن کشور را با بحران مواجه می کند و در سطح نظامی سپاهیان قدس درگیرند و حتی کشته می شوند، بدون این که هیچ درگیری ای از طرف ارتش آمریکا و اسرائیل صورت گیرد و کسانی دیگر برای سرزمین خودشان نیابتی به جای شان با مزدوران ایرانی می جنگند و این در حالی است که ایران بهار عربی و افکار عمومی مردم منطقه را به خاطر نوع موضع گیری اش نسبت به سوریه باخته است (و کمک هایش برای ماندن حکومت قذافی اکثراً پنهان مانده اند). آیا استراتژی ای از این حساب شده تر برای کشاندن یک رژیم به سوی انزوا، سپس بحران و آنگاه سقوط سراغ دارید؟
 




_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد