"گُروه شیطانی"، اُستادهایش را با خود به
قعر می برد
منصور امان
چنین می نماید که پرش بُلند "علامه" مصباح یزدی برای بیرون جهیدن از گودال
"جریان انحرافی"، او را این بار پُر سرو صدا تر به میانه آن پرتاب کرده
باشد. آقای مصباح با تکذیب سُخنان روز پنجشنبه خود که موضوع آن به تکذیب
گُفته دیگرش در مورد "فراماسونری" بودن جریان انحرافی" اختصاص داشت، به
عُمق نااُمید کننده چاله ای که او و "رهبر" برای خود کنده اند، نور بیشتری
تاباند.
شروع انتقادهای آتشین آیت الله مصباح یزدی از آقای احمدی نژاد، گُماشته ولی
فقیه بر مسند ریاست جمهوری مُهمترین علامتی بود که از پایان رژیم ارباب –
رعیتی زیر خیمه ولی فقیه و به کوه زدن رعیت یاغی خبر می داد. "اُستاد" این
جا نیز با همان مهارتی که ارتباط "دولت ارزشی" با عالم غیبی را از طریق چاه
جمکران زیرسازی می کرد، از هیچ تلاش فلسفی – سیاسی برای وصل "انتخاب مشحون
به کرامات و مُعجزات" به "اجنه و مُرتاضها" و کمی بعدتر "فراماسونری جدید"
و "آشغال" فرو نگذاشت.
در این زمان عَلَم "علامه زمان شناس" بی تردید در جهت وزش باد می وزید و او
انتظار داشت این کارایی چشمگیر به مثابه یک ویژگی تازه کشف شده دیگر در "عقبه
تیوريك نظام" به رسمیت شناخته شده و پاداش داده شود. روند رویدادها اما
نشان داد که "بصیرت" آقای مصباح یزدی فقط برای دیدن نیمه پُر لیوان کفایت
کرده است.
"اُستاد" از همه سو آماج انتقادهای تُند و نیشهای گزنده ای قرار گرفت که به
نقش او در پرورش و راه انداختن شاگرد ناخلفت اش اشاره داشت و همزمان او
برای مُحافظه کاران سُنتی به دری تبدیل شد که از طریق آن صدای خود را به
دیوار و به بیان دیگر، به آقای خامنه ای می رساند. و این فقط نوک کوه یخی
است که آقای مصباح وحشت زده چشم به آن دوخته است.
مُشاهده پذیر در هر حال این است که "گُروه شیطانی"، مُرشدهایش را با خود به
قعر می برد و زوج رهبر فرزانه و مُلای علامه باید پیش از آن که "اجنه" ای
که به جان حریف انداخته اند، خودشان را نیز تسخیر کند، ریسمانی برای آویختن
چاره سازند. "نظام"، مومیایی کردن آقای احمدی نژاد به صورتی که در ظاهر
سالم بماند اما ایزوله شده و در جهان فانی حُضور نداشته باشد را بی دردسر
ترین راه یافته است.
آقای خامنه ای هدف مزبور را در جلسات محرمانه، به طور درگوشی و با دسیسه
چینی مطبخی پی می گیرد. برای آیت الله بلاگردان، مصباح یزدی مساله اما صورت
دیگری دارد. او که با کمال میل نقش بوق تیوریک "آقا" را در ایام تلخ و
روزگار شیرین ایفا کرده است، این بار نیز ناچار است عبا به کمر بسته و به
میانه ی صحنه بجهد.
"علامه" ی یزدی در این راستا، نخُستین راهی که از پندارش گذشت را آموزه عمل
ساخت و به سادگی آنچه که در باب "جریان انحرافی" گفته بود را مُنکر شد: "من
چه زمانی این حرف را زدم؛ اگر چنین موضوعی بوده، مدركش را نشان بدهید... من
هنوز هم به احمدی نژاد اعتقاد دارم و از وی حمایت می كنم."
یک روز بعد و پس از آنکه او به گونه خجالت آوری دریافت که دستپاچه شده و با
توجه به رد پاهای زیادی که از خود به جا گذاشته، راه حل اش زیاد تمیز
نبوده، تکذیب خود را تکذیب کرد. با این وجود، این هنوز پایان تقلای تماشایی
آقای مصباح نمی تواند بوده باشد و او – می توان گفت – محکوم است که روشهای
دیگری را برای رهانیدن گریبان خود آزمایش کند.
اگر راهی برای اندازه گیری فشاری که آقای خامنه ای و شُرکا زیر آن قرار
دارند وجود داشته باشد، آن شُمارش دست و پاهایی است که آیت الله مصباح در
این جهت می زند. او شارلاتانیسم و بُزدلی حاکمانی را نمایندگی می کند که با
تمام توان از پذیرش مسوولیت کرده های خود فرار می کنند.
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|