تاریخ انتشار :22.10.2022
اصلاح طلبان
کنونی را بشناسیم.
حمید محبی

اکنون بخش دیگری از نیروهایی که پیشتر خود را سرنگونی طلب
مینامیدند در چار چوب اصلاح طلبان قرار میگیرند.
با اوجگیری قیام در ایران، جنبشی که از اعتراض زنان کشور جان گرفت
و بسرعت به یک حرکت اعتراضی سرتاسری تبدیل شد، اکنون میرود که شکل
و بوی یک انقلاب بخود بگیرد.
انقلابی اساسی که تومار واپسگرایی در کشور را درهم خواهد پیچید.
مردمی که در خیابان حضور دارند، زنان و مردانی که روزانه بهای قیام
و انقلاب خود را میپردازند، خود بهتر از هر کسی میدانند که چه
میخواهند.
شعارهایشان را بدرستی انتخاب کردهاند و به درستی و با هشیاری
کامل، قلب متعفن ارتجاع یعنی زن ستیزی آنرا هدف گرفتهاند.
این یک نقطهی عطف در جنبشهای آزادیخواهانه مردم ایران است.
نقطهای که در آن وضعیت چرخانده میشود و شرایط خواهد چرخید. هم
اکنون نیز بخشی از آن چرخیده است.
این به وضوح از حرکتهای داخل و شعارهای دختران، پسران، زنان و
مردان آزاده که قیام بسوی آزادی را زنده نگاه میدارند پیداست.
در چنین شرایطی باز هم بوی آزار دهندهی اصلاح طلبی از درون
نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور به مشام میرسد.
توجه داشته باشیم که اصلاح طلبان این شرایط و این مرحله از قیام یا
انقلاب مردم ایران بسوی آزادی دیگر آن اصلاح طلبان قبلی نیستند.
اصلاح طلبی در این مرحله با آنچه در گذشته بود تفاوت جدی و مبنایی
دارد.
ممکن است، هنوز هم، آنگاه که نام اصلاح طلبی به میان میآید توجه
بسوی جناحی که از حکومت اسلامی جدا و بنام شیخ حقه باز کروبی و
نخست وزیر پیشین خمینی، حسین موسوی شناخته میشد، جلب شود.
اصلاح طلبی را باید در هر مرحله از حرکت انقلابی مردم ایران متناسب
با همان مرحله معنی کرد و تشخیص داد.
اصلاح طلبی در شرایط کنونی مفهوم و گسترهی دیگری دارد.
پیشتر از این و در فاز یا مرحله پیشین، نیروها و گرایشهایی
گوناگونی میتوانستند خود را در صفوف قیام و انقلاب احتمالی
بگنجانند اما اکنون دیگر چنین نیست.
در این فاز و بر اساس پیشرفت چشمگیر در میان صفوف اعتراضی مردم،
نیاز است که مفهوم اصلاح طلبی در این شرایط را بدانیم و اطلاح
طلبان این مرحله را بشناسیم.
برای دانستن اصلاح طلبی، در مرحلهی کنونی از قیام، بایستی نخست
نگاهی به ماهیت و محتوای حکومت آخوندی انداخت.
آنگاه اصلاح طلبان کنونی بخوبی شناخته میشوند.
حکومت آخوند بارها و بارها محتوای خود را از زبان سرکردگانش چنان
بیان کرده است:
« سلطنت مطلقهی فقیه »
در عمل نیز تردیدی وجود ندارد که حکومت آخوندی یک نوع سلطنت مذهبی
شیعه است. میبینیم که بر همین مبنا، علی خامنهای در تلاش است که
پسرش مجتبی را پس از خود بر تخت ولایت بنشاند.
بنابر این دو مبنای اصلی این حکومت عبارتند از:
یکم. مذهب
دوم. سلطنت
اگر میخواهیم این حکومت و سازمان سیاسی آن از اساس تغییر کند و
دستخوش یک انقلاب گردد، بایستی هر دو مبنای این حکومت از اساس در
هم برییزند و به تاریخ سپرده شوند.
بنابراین:
هر گروه، سازمان و اپوزیسیون نامی که بخواهد یکی از این دو محور
ارتجاع و واپسگرایی را باقی بگذارد و حفظ کند، در صف اصلاح طلبی
قرار میگیرد.
به بیان دیگر:
یکم. تلاش برای نگاه داشتن مذهب در هر شکلی از آن در نظام سیاسی
آینده کشور، یعنی اطلاح طلبی و اصلاح کردن شکل سلطنت مطلقهی رژیم
کنونی.
توجه داریم که دختران، زنان، پسران و مردان شجاع ایران در خیابانها
به سرعت از مذهب عبور کردهاند هر روز طیف جدیدی به این جنبش
میپیوندند.
دوم. تلاش برای نگاه داشتن شکل سلطنتی رژیم کنونی و تنها تغییر
دادن مذهب در نظام آینده، نیز نوعی اطلاح طلبی است.
یعنی سلطنت باقی میماند و از نوع مذهبی به نوعی دیگر که مذهب را
نیز به رسمیت میشناسد، تغییر میکند.
توجه داریم که مبارزان نسل جدید در خیابانها شعار « مرگ بر
دیکتاتور - چه شاه باشه چه رهبر » را بعنوان یکی از شعار های اساسی
سر میدهند.
گروهی میتوانند همچنان لنگ لنگان بدنبال مردم حرکت کنند و در همان
چارچوبهای کهنهی گذشته باقی بمانند.
گروهی میتوانند همچنان بر ایدههای ارتجاعی گذشته بایستند و پای
بفشرند.
گروهی میتوانند همچنان به نفع یکی از مبانی رژیم شعار بدهند و
خواستار باقی نگاه داشتن مذهب یا سلطنت در رژیم احتمالی آینده
ایران باشند.
باید بدانیم که این یعنی اطلاح طلبی.
این یعنی اصلاح سلطنت مطلقهی فقیه و ایجاد تغییر در بخشی از آن.
این را اصلاح طلبان این مرحله بخوبی میدانند و گاهی ابراز هم
میکنند.
بهمین دلیل است که بخشی از مدعیان اپوزیسیون، هرگز نمیتوانند در
مقابل عناصر سرکوبگر رژیم مانند سپاه پاسداران، نیروی موسوم به
سازمان انتظامی و بخشهای ارتش تحت امر آخوندها موضع جدی بگیرند و
از همین سرکوبگران برای کمک به مردم طلب یاری میکنند.
بهمین دلیل است که بخش دیگری از مدعیان اپوزیسیون هرگز نمیتوانند
خواست مبنایی زنان و مردم ایران برای سوزاندن حجاب را پوشش دهند. و
برای مبارزه با ارتجاع مذهبی، بر نوع دیگری از همان ارتجاع مذهبی
تکیه میکنند.
خودتان مواضع را ببینید.
هر دوی اینها یعنی باقی نگاه داشتن بخشهایی از مبایی دیکتاتوری
آخوندی و اصلاح بخشهایی دیگر از آن.
به زبان ساده یعنی:
سلطنت باشد اما مذهبی نباشد و آزادیهای اجتماعی و نه سیاسی را به
رسمیت بشناسد. مذهب را وارد سیاست نشود. آخوندها بمانند ولی در
سیاست دخالت نکنند.
یا
مذهب باشد اما در آن تعدیل شود. فیالمثل حجاب اجباری نباشد اما
همچنان امامزاده بازی، شعاعر بازی و رهبر بازی در کشور باقی بماند.
و بدتر از آن، هم سلطنت مذهبی باقی باشد و هم مذهب سلطنتی اما
سردمداران آن تغییر کنند.
این یعنی اصلاح کردن حکومت آخوندی و مصداق کامل اصلاح طلبی.
آنچه ایران به آن نیاز دارد، به دور ریختن و به زباله انداختن هر
دو مبنای حکومت است.
آنچه کشور به آن نیاز دارد نیروی تازه نفسی است که از یک سو برای
زدودن ارتجاع یا واپسگرایی از فرهنگ این سرزمین تلاش کند و از سوی
دیگر تضمین کنندهی نوعی نظام سیاسی متکی بر انتخابات دورهای و
دموکراسی سیاسی باشد که در آن هیچ شخص و گروهی نتواند قدرت مطلق را
بدست بگیرد و سپس خود را رهبر بنامد.
رهبران مادامالعمر مانند، ولی فقیه، رهبر، پادشاه، سلطان، و هر
نوع دیگر از این دست را بایستی یکبار و برای همیشه از فضا و فرهنگ
سیاسی ایران بیرون کنیم.
زمان اصلاح طلبی به پایان رسیده است و باید به پایان برسد.
بهداد محبی
21-10-2022
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|