مقاله

 




برآیند سیاسی و اجتماعی حمله نظامی به مواضع اسلام در مالی!

مهرنوش موسوی



حمله اخیر دولت فرانسه به مواضع اسلامیون در مالی دارای چند زاویه پر اهمیت میباشد. اهم این زوایا عبارتند از:

1. این یکی از فرازهای مهم "جنگ سرد" عصر ما/ جنگ میان دول غربی و در راسشان آمریکا، با اسلام سیاسی/ در راسش ایران میباشد. خیلی ها در تحصیل و بازخوانی وقایع سیاست بین الملل دوست داشتند این مهم را از یاد ببرند و به حاشیه مواضع و ارزیابیهای خود بدل کنند. کانفلیکت مالی اینها را وادار به تجدید نظر کرد. بله مهمترین و اساسیترین موضوع سیاست بین الملل که بر مبنای آن همه تحولات سیاسی را بایست بررسی کرد، همچنان جدال و جنگ میان این دو قطب است. در جدال میان این دو قطب مسئله حمله نظامی به مالی یک فراز مهم محسوب میشود. تا بحال حتی در حمله به افغانستان، یا عراق، ولو در رفت و آمدها و چماق و هویج نشان دادنها به ایران تا این حد مستقیم روی این انگشت گذاشته نشده بود که خود شریعت اسلام و قوانینش مسئله اند. من کاری به اینکه آیا دول غربی به این ادعا پایبند هستند و یا نیستند ندارم. مسئله این است که برای اولین بار پوشش ایدئولوژیکی حمله نظامی به مالی، نجات جهان از دست بمب اتم و یا گیر انداختن تروریستهایی که در فلان جا بمب گذاشتند نیست. پوشش ایدئولوژیکی و تبلیغی این بار دولت فرانسه و کلیه آپارات رسانه ایی آنها این است که داریم مردم مالی را از دست قوانین شریعت اسلام نجات میدهیم. حجاب اجباری، قطع دست و پا، خشونت به زن و کودک وغیره. این یک قدم ولو نیم قدم تغییر در ارائه چترهای دفاع سیاسی تاکنونی این قطب بوده و هست.

2. چرا فرانسه اکتور اصلی این بار این جنگ است؟ خود همین نکته به باور من خیلی خصلت نمای اوضاع کنونی سیاست بین الملل است. آمریکا قادر نیست به جایی حمله کند. نه به لحاظ نظامی یا لجستیکی، به خاطر نداشتن پشتوانه و اعتبار سیاسی در نزد افکار عمومی. به خاطر نداشتن قدرت بسیج در میان طبقه حاکم در اروپای غربی و شرقی. به خاطر درگیری وسیع هیئت حاکمه آمریکا و شکاف درونی خود وی در تقابل با مسائل پایه ای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در این کشور. حمله این بار فرانسه به سنگرهای اسلام سیاسی در مالی، روزنه ای است برای عقب ماندن قدرت رهبری سیاسی و نظامی آمریکا در جدال این دو قطب. نبایست از یاد ببریم که هیئت حاکمه آمریکا اوباما را دقیقن به خاطر تبری از جنگ در مقابله با بوش جلو مردم گذاشت.

3. نه فقط آمریکا که متولی اصلی و اساسی اسلام سیاسی و تروریسم منتج از آن در سطح جهان، یعنی رژیم اسلامی ایران هم در این ماجرا طرف اصلی محسوب نمیشود. چرا؟ دقیقن و اینجا هم به خاطر وضعیت رو به زوال این حکومت در خود ایران و در میان جنبش اسلامی در سطح منطقه و جهان. همین واقعه مالی اگر بیست و اندی سال پیش در زمان حیات خمینی رخ میداد، اولین لشکرهای بسیجی و چماقداران حرفه ای اسلامی از ایران روانه مالی میشدند. حتمن خمینی در آنجا امام زاده ای پیدا میکرد که در جوارش قول بهشت به آنها بدهد. الان برخورد رژیم جمهوری اسلامی به مالی حتی پاسیوتر از سلفیان تازه به دوران رسیده مصری بود. رژیم جمهوری اسلامی الان مدتهاست نشان میدهد که توان و اراده به دست گرفتن سکان این جنبش را ندارد.

پیش افتادن جریاناتی که راسن و یا با پشتوانه سایر کشورهای اسلامی مانند عربستان سعودی اینجا و آنجا شبکه های تروریستی سرپا و یا چنپ به قدرت سیاسی می اندازند نشانگر این مسئله است. رژیم جمهوری اسلامی برای اینکه در راس جنبش تروریسم اسلامی بایستد بایست در این هیئت ظاهر و همه رگه ها و جریانات درونی آن را تحت پوشش هژمونی خود بگیرد. حکومت خامنه ای توان ایستادن در این موضع را ندارد، چرا که مردم ایران وی را عقب رانده و در منظر بین المللی نیز کیلومترها عقب رانده شده است. نبایست اما از نظر دور داشت که علیرغم بررسی موقعیت آمریکا و ایران در راس این جدال، بالاخره تعیین تکلیف جدال این دو قطب در گرو پیروزی یکی از اینها و محتملن آمریکا بر رژیم جمهوری اسلامی است. این جنگ نه در مالی یا در الجزیره که در تهران تعیین تکلیف میشود.

4. موضع چپ در قبال بحران مالی چه میبایست میبود؟ قبل از پاسخگویی به این مسئله بایست متاسفانه اذعان کرد که چپ زمانه ما غیر سیاسی تر از آن است که وقایع پیرامون خود را اصلن جدی بگیرد. اگر هم به مسئله روز بپردازند یا از زاویه ایدئولوژیک و بلکل از دنیا و مافیا پرت میباشد، یا موضعی خجولانه و جونیور میباشد. چپ جهان الان مدتهاست در جدال میان این دو قطب سواری دهنده اسلامیهاست. چپ کشورهای مختلف به خاطر علاقه وافر و غیر سیاسی به "ضدیت علی العموم با جنگ" از یکسو و به خاطر اینکه قرار نیست با موضع سیاسی خود جایی را ببرند، در مقام سازمانده جامعه ظاهر بشوند، لذا در حاشیه مشغول نق زدن هستند. مشغول برق انداختن مواضع "ضد امپریالیستی" خود هستند.


به نظر من اما در بحران مالی چپ چه در ایران و یا منطقه نبایست موضع "ضد جنگ" میگرفت. چرا که این موضع بلافاصله چپ را کنار عقب مانده ترین، تروریستی ترین و وحشی ترین جنبش سیاسی هزاره حاضر قرار میداد. در این پلیمیک موضع "ضد امپریالیستی هپروت" در مقابل زنی که در برابر دوربینهای جهان روسری اش را پرت کرد و گفت من خوشحالم که اسلامیها را بیرون کردید، این جواب من برای استقبال از شماست، کنار اسلامیها قرار میگرفت. آیا منظور من این است که چپ بایست برای فراسوا اولاند دست تکان میداد؟ نه! من از این حرف میزنم که چپ نبایست ضد جنگ موضع میگرفت. میان موضع نگرفتن علیه جنگ با سوت و کف زدن برای جنگنده های فرانسه در عالم سیاست فاصله هست. همانگونه که میان موضع دولت آلمان با انگلیس در برخورد به اقدام دولت فرانسه تفاوت بود. به باور من زدن اسلام سیاسی آنهم با این چتر دفاعی باعث تضعیف اسلام بطور کلی میشود.

تضعیف اسلام سیاسی برای استراتژی چپ در گرفتن قدرت سیاسی در منطقه مهم است. به نظر من مثلن زدن سنگر اسلامیون در مالی محمد مورسی در مصر و تلاش برای چسباندن قانون شریعت اسلام در این کشور تضعیف میکند و اگر جبهه چپ و سکولاریسم مصر عقلانیت کافی سیاسی داشته باشد از این فرصت برای تحکیم مواضع خودش بهتر میتواند استفاده کند. عین همین حکم برای ما هم صادق است. الان که چشم افکار عمومی مردم به مالی دوخته شده است، میشود به مردم جهان گفت در مملکت ما سی سال است اسلامیهای مالی حکومت میکنند و سی سال است مانند وحشیهای مالی رفتار میکنند. میشود رفت و گفت اگر دول غربی با همان دستی که توی سر اسلامیهای ایران میزنند، زیر بغلش را نگیرند هم الان خود مردم ایران با خیزش سیاسی و اجتماعی خود بساط اینها را در ایران جمع کرده بودند.


منبع : فیس بوک



_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد