هم سرنوشت!
سيامک دهقاني
نوشتۀ آقای اسماعیل وفایی یغمایی در بارۀ برقه(برقع؟) و نقاب؛ بطور
واقعی برقه و نقاب را از چهرۀ بعضی از ایرانیان مهاجر و پناهنده که
خود قربانی ظلم و ستم جمهوری اسلامی هستند، برداشت و ثابت نمود که
چه اندیشه ها و تفکرات ضد دمکراتیک و بعضا ضد انسانی در پس کلۀ این
آدمها قرار دارد. اینها در حاالی که خود پناهنده و مهاجر هستند و
در کشورهای بورژا ـ دمکراتیک غرب با مناسبات ااقتصادی سرمایه داری
زندگی می کنند و از خیلی مزایای زندگی برخودارند؛ با صراحت خواهان
اخراج زنان مسلمانی از این کشورها هستند که بخاطر عقب ماندگی
فرهنگی و وجود پدیدۀ هولناک مر دسالاری؛ یک پارچۀ سیاه رنگ به اسم
برقه(یابرقع؟) بر سر خود می بندند و چهرۀ خویش را می پوشانند
.
جالب اینجاست که تعدداد زنان مسلمان برقه ای و نقابدار در فرانسه
1900 نفر(با توجه بهه جمععیت 5 میلیونی مسلمانان فرانسه) ,در هلند
500 عدد و در بلژیک نزدیک 50 نفر. ولی همین مسأله باعث نوشتن مقاله
ای توسط اسماعیل وفایی یغمایی و به تیع آن اظهار نظرهای کسانی شد
که معتقدند حقوق بشر و پناهندگی فقط باید شامل کسانی باشد که مثل
آنها لباس می پوشند و بمانند آنان می اندیشند! چون مسلمانان جزو
ابناء بشر نیستند و شامل حقوق بشر و منشور سازمان ملل متحد نمی
شوند. باید توجه داشت که مبارزه با دین ارتجاعی و ضد تکاملی اسلام؛
با ضدیت و دشمنی با مسلمانان فرق دارد. به نظر من؛ اگر کسی بخواهد
در کشورهای امپریالیستی اروپای به مسألۀ حجاب اسلامی؛ بعنوان یک
پوشش ارتجاعی و عصر شتری، بطور مجرد و انتزاعی بنگرد و ارتباط آنرا
با گسنرش جو نژادپرستی و خارجی ستیزی نادیده بگیرد،چه بخواهد و چه
نخواهد با سر به قعر درۀ تنگ و تاریک سازمانها و جریانات نازیستی و
فاشیستی که با توجه به بحران بیکاری و ناامنی اجتماعی درحال گسترش
هستند؛سرنگون خواهد شد. مبارزه با حجاب اجباری و و همزمان مبارزه
برای آزادی پوشش در کشوری چون ایران که در چنگالهای خونریز جمهوری
اسلامی اسیر است وظیفه هر جریان و فرد دمکرات و انقلابی کمونیستی
است؛ اما همزبان شدن با دار و دسته های فاشیست و نازیست کشورهای
سرمایه داری اروپای غربی و آمریکای شمالی هیچ ربطی به مبارزه با
ماهیت ارتجاعی مذهب از جمله اسلامی ندارد
.
هم اکنون، پارلمانهای دو کشور فرانسه و بلژیک در حال برنامه ریزی
برای ممنوع کردن حجاب کامل( برقه و نقاب؟) در امکان عمومی هستند،
با اینکه داشتن حجاب اسلامی, عرق چین یهودیان و صلیب مسیحیان در
مدارس فرانسه ممنوع است؛اما تصویب یک قانون ویژه بر علیه زنان
مسلمان و صد البته به بهانۀ دفاع از ارزشهای دمکراسی و «هویت ملی»
در این کشورها, دقیقا در راستای بی حقوق کردن بخشهای از جامعه در
راستای منافع نظام سرمایه داری انحصاریست. فعلا به علت عدم توافق
اعضای پارلمان بلژیک بر سر تصویب این قانون, تصویب آن از سوی
نمایندگان به تعویق افتاده است. در ضمن پیشنهاد ممنوعیت حجاب کامل
اسلامی, در دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا از جمله:
سویس؛ایتالیا؛اتریش؛ آلمان و هلند در جریان است
.
این یک واقعییت است که به رغم تبلیغات رسانه های جمعی نظام سرمایه
داری مبنی بر کاهش یافتن بحران اقتصادی نسبت به سال گذشته؛ اما در
عمل بخاطر سودجویی طبقۀ حاکم و کارکرد استثمارگایانۀ مناسبات
سرمایه داری, بیکاری، بی آیندگی, نداشتن اطمینان به فر دای خود؛ بی
خانمانی؛ افزایش ضریب استثمار کارگران و استفادۀ برده وار از نیروی
کار خارجیان که بصورت سیاه مورد سوء استفاده قرار می گیرند؛ وضعیتی
را بوجود آورده است که کسی نمی تواند آخر عاقبت آنرا پیش بینی کند.
در حالیکه سخنگویان عوامفریب نظم کهن از پدیدار شدن یک رونق بسیار
ضعیف و کم نور در بخشهایی از اقتصاد حاکم دم می زنند؛اما همزمان
بحران اقتصادی ـسیاسی یونان در حال اوج گرفتن است و عملا کل پروژۀ
اتحادیۀ امپریالیستی و سرمایه سالار اروپا را در معرض خطر قرار داد
ه است.این فقط یک نمونۀ آشکار از وضعیت اروپای ستمگر است
!
اتحایۀ مشتی جنایتکار و بی رحم که برای حفظ موقعیت متزلزل خود در
سطح جهانی و بالاخص منطقۀ خاورمیانه از پلیدترین و هارترین دولت
منطقه یعنی جمهوری اسلامی با شدت و حدت بی مانندی حمایت و پشتیبانی
می کند و برای غارت منابع و دسترنج خلقهای ستمدیدۀ ایران, دعای خیر
خود را نثار کارگزاران و دست اندرکان آدمکش و زن ستیز رژیم اسلامی
حاکم می کند
.
خوشبختانه؛ این اتحادیه با بحرانهای لاعلاجی دست به گریبان است و
هر چه هم دست و پا میزند تا خودش را از باتلاق بی انتهای بحران
نجات دهد،بیشتر در آن فرو می رود. علاوه بر یونان, پرتقال و
اسپانیا نیز در معرض ورشکستگی و بیچاره گی قرار دارند. اینها را
گفتم تا بهتر با سر برآوردن دارودسته های نژادپرست و خارجی ستیز
بعنوان سگان هار و بی رحم نظام سرمایه داری آشنا شوید
!
جالب اینجاست که بخشی از رسانه های جمعی پاسدار نظام سرمایه داری
؛با علم کردن یک عبارت بی سر وته و کلی به اسم «هویت ملی» سعی در
جدا کردن قربانیان سیستم استثمار سرمایه داری از یکدیگر را دارند.
زیرا؛ با تراشیدن هویتهای کاذب و سرمایه پسند, عملا بخشهای عقب
مانده و تحمیق شدۀ جامعه را به بدنبال نیروها و جریاناتی روان می
کند که در تحلیل نهایی هدفشان به اختناق کشاندن انسان و انسانیت
است. در دنیای طبقاتی فقط هویت طبقاتی وجود دارد و بس! در فرانسه
کارگر فرانسوی؛ ایرانی؛ عرب؛ آلمانی , لهستانی و ... تنها بخاطر
نیروی کارشان برای طبقۀ سرمایه دار اهمیت دارند, منتها در بعضی
مواقع طبقۀ بهرکش با تزریق آگاهی مسموم و زهرآگین خود به میان
بخشهایی از پیکرۀ زحمتکشان، و همزمان با ایجاد این توهم در میان
آنان که گویا هویت ملی فرانسوی یا آلمانی و بلژیکی و...بهتر از
«هویت ملی» مثلا ایرانیان؛ عر بها و ترکها است عملا، بخشهایی از
طبقۀ کارپیشه را بعنوان مزدور و سرسپردۀخود اجیر می کند.
عالی ترین
شیوه هم اینست که طبقۀ صاحب قدرت و «دولتمدار» موفق شود عده ای از
اعضای جامعه را بعنوان لو لوی سر خرمن و علت بی ناامنی و بی ثباتی
زندگی روزمره، در ذهن اکثریت مردم جا بیندازد, در آنصورت مصیبت و
واویلای واقعی بوقوع خواهد پیوست. زیرا, بخاطر سنگین شدن جو عمومی
و غبارآلود شدن فضا این خطر وجود دارد که بخشی از نیروهای مترقی و
انقلابی نیز؛ بدام سیاستهای دشمن بیفتند و به شیپورچی جریانات
راسیستی تبدیل شوند. این روند خطرناکی است که فعلا در اروپای غربی
دارد طی می شود
.
کارگزاران و سردمداران سیسیتم سرمایه داری توانسته اند با معرفی
کردن مسلمانان ساکن در این کشورها بعنوان خطر بالقوه و نهفته در
اعماق جامعه,ضمن سرگرم کردن عده ای با برقه و نقاب و حجاب که دارای
هیچ اهمیت واقعی نیست؛بهر ه وری کار و شدت استثمار را تا حد ممکن
افزایش دهند تا کل نظام به حیات خویش ادامه دهد. بنابراین, بحث
برقه و نقاب و حجاب را از این زاویه باید نگریست. بقول مارکس "اگر
انسان محصول جامعه است,پس جامعه راباید انسانی نمود". همین! تازه،
اینکه عده ای دلشان را به این خوش کرده اند که گویا مسألۀ ما تمرکز
کامل و صدرصدی بر روی تحولات ساسی ایران است,واقعا یک درک مکانیکی
و ذهنی نسبت به واقعییت دنیای زنده دارند و قادر به درک ارتباط
پدیده های عالم هستی با یکدیگر نیستند.
اگر کسی که در کشورهای
اروپای غربی و آمریکای شمالی زندگی می کند,نسبت به رشد جریانات
سرکوبگر فاشیستی و نژادپرست و از بین رفتن حقوق بخشی از انسانها در
این جوامع بی خیال و بی تفاوت باشد؛, باید مطمئن بود که چنین
افرادی در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی نیز علاقۀ چندانی به تحولات
انقلابی و دمکراتیک در آنجا نخواهد داشت. ضعف آگاهی انقلابی، یکی
کمبودهای جنبش انقلابی و سرنگون طلبانۀ داخل و خارج کشور است.
_______________________________________________________
|