تاریخ انتشار:17.10.2013
چماق هتّاکی و قطعنامه و توطئه،
چرا؟
کریم قصیم

چهارماه و ده روزست که سایتهای وابسته به مجاهدین به ما فحش می
دهند، ردیه نویسی می کنند و لشگری از قلم زنان با نام و بی نام هر
روز علیه من و روحانی مقاله به تنور داغ دروغ و دغل می زنند. در
تاریخ سیاسی اپوزیسیون دیکتاتوریهای حاکم بر ایران چنین هجمه
خصمانه و رذیلانه علیه دو منتقد نیک اندیش – که بی خدشه استعفاء
دادند و خواست اولیه شان اصلاحات بوده و هست - مورد مشابهی نمی
شناسد. فقط ظلم حزب توده بر خلیل ملکی قابل قیاس و ذکر است.
چرا به دستور سران چنین هجمه ظالمانه ای شروع شد؟ چون:
1- من و آقای روحانی جرآت کردیم از حق آزاد استعفای سیاسی بهره
جستیم و خارج از کنترل و مانیپولاسیون(ودستکاری) سران از شورا
استعفاء دادیم،
2- و به ویژه خارج از کنترل آنها علنی استعفاء دادیم و توضیح
استعفایمان را همزمان منتشر کردیم که افکارعمومی پیشاپیش با دروغ و
دسیسه منحرف نشود،
3- در این متن برتمام نکات عمده ی انتقادی به نظر و عمل «ائتلافی»
سران - که حالا خوب دریافته ایم دستکم درسالهای اخیررفته رفته
پنهانکاری و ریاکاری بزرگ و طولانی نسبت به شوراییها بوده - انگشت
گذاشته بودیم و نظرات اصلاحی مشخص و عملی را انتشار دادیم (متن
استعفاء را بخوانید و خود داوری کنید)،
4- در نتیجه طولی نکشید که این مسائل عیان شدند و حقایق آمده در
استعفانامه و سند متمم آن ("استعفای ما آزمایش آنهاست") شوکی به
آرایش مصنوعی و زورکی درونشان وارد کرد، بحرانی عمیق و فزاینده
درون شورا و مجاهدین فرا گرفت- پرسشگری پا گرفت و پرس و جوی علل
استعفاء فضای درونی را پر کرد، ولی هیچکس نه پاسخی درست شنید و نه
مسئولیت پذیری به چشم دید. بنابراین بحران ادامه یافت و با توجه به
واقعیت مسئولیت ناپذیری و عدم پاسخگویی سران/ به ویژه شخص مسعود
رجوی که همه شکستها- ازجمله شکست فاجعه بار فرمانهایش در اشرف - را
گردن دیگران می اندازد ( حتی شکست فروغ جاویدان را گردن رزمندگان
بازگشته انداخت و طلبکار درآمد)، بحران عمیق شد ولی مشگل پاسخ جویی
مثل یک گره کور بسته ماند. کلاف تناقضات پنهان و آشکار سردرگم ولی
همگی مسئولیتنها داشت متمرکز به سمت غیب پرده نشین نشانه می رفت که
....ناگهان رژیم و عواملش در عراق ناغافل به اشرف و تتمه ساکنان
هجوم آوردند وشوربختانه آن قتل عام ددمنشانه روی داد و جنایتی بزرگ
علیه بشریت بر جنایتهای پیشین ولایت فقیه و عمالش اضافه شد.
اما، کسی آن درد و رنج ناگفتنی را مائده آسمانی یافت و بلافاصله
جنایت رژیم ولایت فقیه را علیه فضای انتقاد و منتقدان خیراندیش به
خدمت گرفت.
5- طبق رویه سنواتی رجوی که انتقاد و انتقاد از خود را کفر محض می
شمارند و مثل جن از بسم الله ، از اعتراف و بیان هرخبط حتی آشکاری
فراری هستند - این بار نیز به جای بررسی علل آن فاجعه بی سابقه و
فهم ضررها و بیهودگی فرامین خود (بازگشت به اشرف؟!)، باری با
وقاحتی دور از کمترین عقل سلیم، منتقدان را «زمینه ساز حمله رژیم»
معرفی نمودند (آیا همچو ظلم و دریدگی ، درعین حال پستی و دنائتی را
جایی سراغ دارید؟)
مسعود رجوی فتوای «خروج ازجبهه خلق و خیانت ...» علیه دو عضو
مستعفی - که ماهها پیش دوستانه و بی خدشه استعفاء داده بودند -
علناً صادر نمود و پس از این حکم «آلترناتیو» است که اکنون هجمه به
منتقدان افزایش و گسترش تازه ای یافته است. دستگاه مهیب تبلیغاتی
اش بار دیگر طرح و توطئه چیده و با نهایت ناجوانمردی و بی اخلاقی
دریک کارزار پست و زبون منتقدان سیاستهای «سید الرئیس » را مورد
تهاجم تازه و رذیلانه قرار داده است. می پرسم چرا تشدید کارزار؟
چون زورشان که به قاتلان و جانیان نمی رسید / توانشان که به ارباب
بی مروت دنیا و اغماض جنایت توسط آنها قد نمی داد/ پس طبق معمول
ظالمان مسئولیت ناشناس یقه بی گناهان بی زره را بگیر و ضعیف کشی را
غنیمت شمار! با این هجمه های پی در پی:
6- اذهان پرسشگر درون را می ترساند که جیک بزنید همچو بلایی سرتان
می آید،
7- از منتقدان پرشمار «خموش» و رمیده درون شورا و مجاهدین - همانها
که همیشه حرفهایشان را زیرگوش ما زمزمه می کردند - زهرچشم می گیرد
که تکان نخورید والله خون اشرف پای شماست!
8- بدینسان کوشیدند و مشغولند، همه فضای سوگواری و خشم به رژیم آمر
و عامل جنایت بر اشرف را مگر به سوی منتقدین یک لاقبای مستعفی
کانالیزه کنند. به این امید (واهی) که با این فشار شدید اینها یا
بریده و متفرق/ وادار به تسلیم/ و یا زیر ضربات بی وقفه دستکم ساکت
و خفه می شوند....
می دانیم و قاعده قدیمی است که این ، رویه ظالمانی است که دامن
کبریایی خود را پیوسته ازهر شائبه اشتباه و خطا مبرا جلوه می دهند
و البته ، در آسودگی خدایگانی رد مسئولیت(حتی برای فرامین اعلام
شده خود) پشت پرده غیب لم می دهند و حکم صادرمی کنند و صد البته از
دیگران فدیه و قربانی می طلبند.
9- اما....اما، نقد بی پرده و به موقع سیاسی دیری است پا درآورده و
انبوه آسیب دیدگان دیرینه اکنون از این گوشه انتظار و آن گوشه
منتظر درصف بیان هستند. سوته دلان هنوز گرد هم نیامده اند ولی
ظالمان بدانند و برخود بلرزند ، اکنون یک ، دو ، سه ... صد و هزار
صدای مظلوم و منتقد کمین گرفته اند. زخمهای فروخورده به انتقاد و
فریاد عصیان بلند شده ، می رود که دستگاه «گوشهای بسته و دهانهای
دریده» را توفنده درنوردد و.....
و این هنوز از نتایج سحر است. بیداری بزرگ می آید و آفتاب حقیقت
همه جا را پرمی کند!
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|