مقاله

 

 

تاریخ انتشار :23.12.2021


زباله‌دانی ایران اینترنشنال

هژیر بلاسچی

درست در روزهایی که همه حَب دادخواهی قورت داده‌اند و شاد و خرم مشغول افشای انواع جنایاتند، رپرتاژآگهی مشمئزکننده‌ای برای دستگاه جنایت در حکومت پهلوی ترتیب داده است تا در غیبت شکنجه‌شدگان وکشته‌گان، دست‌های خونین جلاد را بشوید. این تلویزیون همان تلویزیونی است که با پیگیری و مداومت انواع دیگری از «دادخواهی» را پوشش می‌دهد و دادخواهان نیز این گزارش‌ها را به عنوان دستاورد و پیروزی مدال می‌کنند و به سینه می‌زنند. چنان‌که پیداست «دادخواهی» امری است گزینشی و هم‌زمان که می‌توان بیرق انحصاری دادخواهی را به دوش گرفت، در ضمن شدنی است که با جلادان سابق و وراث آنها نرد عشق باخت و متحد شد. حالا ایران اینترنشنال در مسیری حرکت می‌کند که راه آن را خیل بودجه‌بگیرها و قلم‌به‌مزدها و کارمند-اکتیویست‌ها گشوده‌اند.

البته دیگر در اینجا چپ ایران اینترنشنالی را، حتا به عنوان دکور صحنه هم دعوت نمی‌کنند و از میان کارشناسان و مدعوان و کارمندان هم کسی زبانی به اعتراض نمی‌گشاید تا مبادا میکروفون‌های ایران اینترنشنال را از دست بدهند. این برنامه اما از جهاتی آشکارکننده است، آشکارکننده‌ی پیوند روشن تاریخی‌ای که اپوزیسیون «برانداز» جمهوری اسلامی و حکومت مستقر در ایران وجود دارد و به ایران اینترنشنال این امکان را می‌دهد که برای دفاع از دستگاه شکنجه‌ی سرنگون‌شده، خبرچین سابق دستگاه شکنجه‌ی مستقر را به صحنه بیاورد و او را با عناوین پر طمطراق قالب جماعت کند و جیک کسی هم درنیاید.


کارشناس مدعو ایران اینترنشنال فردی است به نام عرفان قانعی‌فرد، موجود شارلاتان و چاچول‌بازی که مشابه آن در جبهه‌ی متحد براندازی فت و فراوان یافت می‌شود و نیمی از شخصیت‌های «برجسته»ی این طیف از اپوزیسیون را چنین موجوداتی تشکیل می‌دهند. عرفان قانعی‌فرد در نوع خود البته سرگذشت جالبی دارد. موجود رقت‌انگیزی که شغل شریف شیادی را از سرقت‌های کوچک آغاز کرد. برای نمونه یک قلم سرقت کتاب «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر که مترجم آن، عطاالله نوریان را جمهوری اسلامی تیرباران کرده بود و انتشار آن به نام خودش. البته قانعی‌فرد تلاش مهمی انجام داده بود که همانا تغییر نام کتاب به «مرگ دستفروش» بود، تغییر نامی که نشان می‌داد سارق حتا به خودش زحمت نداده نمایشنامه‌ی آرتور میلر را بفهمد. از دیگر شاهکارهای او جعل خاطرات سه جلدی برای جلال طالبانی است که هرچه طالبانی و اطرافیان او، صحت آن را تکذیب کردند به خرج هیچ‌کس نرفت یا جعل شخصیتی خیالی به نام «روناک یاسین» به عنوان استاد دانشگاه هاروارد و انتشار دو کتاب با ترجمه‌ی خودش و به قلم استاد خیالی. احتمالن همین‌ها بود که نهاد امنیتی را به این نتیجه رساند قانعی‌فرد آنقدر وقیح است که می‌توان از او استفاده‌های مفیدتری کرد.

او تا قبل از آن خبرچین بی‌مقداری بود که لای دست روشنفکران وطنی و محافل سیاسی کردی در کردستان عراق می‌لولید و خبرکشی می‌کرد اما حالا بنا بود برای ماموریت‌های بزرگ‌تری اعزام شود. مصاحبه با پرویز ثابتی، سرجلاد ساواک که مسیر آن از طریق ارتباط با عیسا پژمان، از مسئولان ساواک در کردستان و داماد اشرف پهلوی، گشوده شد. کتاب «در دامگه حادثه» مانیفست مشترک دو دستگاه امنیتی بود علیه تمام نیروهای انقلابی و به همین دلیل بود که برای کتاب در ایران چندین مراسم رونمایی برگزار شد. اصلاح‌طلب‌ها در کتابخانه‌ی ملی جمع شدند و اصولگراها در خبرگزاری فارس و در همه‌ی این صحنه‌ها نور به چهره‌ی عرفان قانعی‌فرد می‌تابید تا ستاره‌ی درخشان مجلس شناخته شود.


بعد از چندی قانعی‌فرد از ایران بیرون آمد. حالا نوبت بی‌بی‌سی فارسی بود که مامور دستگاه امنیتی را در کنار احمد فراستی، رییس اداره‌ی سوم ساواک، که راسن دستش به خون آلوده است، در مقابل شکنجه‌شدگان بنشاند تا در فضایی «مدنی» و «متمدنانه» در مورد درست بودن یا نبودن شکنجه گفتگو کنند و روشن است که مامور شالارتان وزارتی، حتا دریده‌تر از قاتل استخدامی ساواک، از شکنجه و کشتار دفاع می‌کرد. و بعد این قانعی‌فرد بود که با لابی‌های اسراییل پیوند خورد و سر از «مرکز ضدتروریسم در واشنگتن» درآورد که حالا به برندی تجاری برای او تبدیل شده و موسسه‌ای است آشکارا وابسته به دولت اسراییل. اپوزیسیون تباه، که یک‌بار الماس فریب را با اشتیاق بلعیده حالا شاهد حضور «کارشناس امنیتی دو لبه» در تلویزیون ارگان جبهه‌ی متحد براندازی است که با آرامش تمام از شکنجه و کشتار دفاع می‌کند و دمی از مرتبطان با این زباله‌دانی برنمی‌آید.


پرسش اصلی البته این است: واقعن از این همه تناقض تَرَک نمی‌خورند؟ چگونه از وقاحت حمید نوری در دادگاه استکهلم ناراضی‌اند ولی مشکلی با وقاحت عرفان قانعی‌فرد در تلویزیون ایران اینترنشنال ندارند؟ چگونه از کشته‌گان تابستان شصت و هفت و آبان نود و هشت از همان تریبونی حرف می‌زنند که از کشتار در دوران پهلوی دفاع می‌کند؟ و پرسش اصلی‌تر این است: هنگام عربده‌جویی‌هایشان، معامله‌های پشت پرده‌شان و حضورهای مجازی و واقعی‌شان در استودیوهای دستگاه توجیه جنایت شرم نمی‌کنند؟ و پاسخ نیز البته روشن، کوتاه و صریح است: نه!

facobook

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد