مصباح یزدی؛ ناکامی دوباره یا آغاز افول؟
علی افشاری
پنجم خرداد 1392

باقری لنکرانی، کاندیدای مورد نظر مصباح یزدی در آخرین روز مهلت اعلام
نتایج توسط شورای نگهبان به نفع جلیلی انصراف داد. این اتفاق به معنای نقطه
پایانی بر اوج گیری جایگاه مصباح یزدی در حاکمیت بود.
روند انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بستر مناسبی برای شناخت جایگاه آیتالله
مصباح یزدی در عرصه قدرت است. تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری جاری، او
فردی صاحب نفوذ در حاکمیت و بهخصوص حلقههای نظامی و امنیتی تصور میشد.
فاصله گرفتن وی از احمدینژاد و حملات شدید به جریان احمدینژاد نشان داد
که وی در تحولات جدید حاکمیت نیز بازیگری مهم است. اگرچه او متهم بود که در
رشد و حضور احمدینژاد در سطح اول حکومت نقش زیادی داشته است، اما حملات
گزنده او اقدامی برای خنثی کردن انتقادات و برائت جستن از رویکرد جدید
احمدینژاد بود.
همچنین مواضع جدید جریان فوق با مواضع و دیدگاههای مصباح یزدی تعارض جدی
داشت. بنابراین او بر آشفت. البته برخی شنیدهها و سخنان احمدینژاد در جمع
هوادارانش بعد از رد صلاحیت مشایی حاکی است که مصباح یزدی انتظار داشته در
ازاء حمایت وی از احمدینژاد، دولت سیاستهای کلانش را با وی هماهنگ نماید،
اما احمدینژاد پاسخ داده است دولت وی به لطف خداوند سر کار آمده است و
جایگاه برتر برای مصباح یزدی قائل نیست. این اتفاق در حالی رخ داد که احمدی
نژاد قبل از انتخاب شدن رفتاری مشابه مرید مصباح یزدی داشت. بنابراین ریشه
اصلی شکاف بین آن دو به این مسئله بر میگردد. ماجرای قهر یازده روزه و
اظهارات مشایی در خصوص مکتب ایرانی و ختم دوره اسلامگرایی باعث شد تا
مصباح یزدی اختلافش را علنی سازد.
مصباح یزدی با کمک به شکلگیری جبهه پایداری کوشید تا پس از جدا شدن احمدینژاد
از حاکمیت، مجموعهای را با هدف تداوم گفتمان اسلامگرایی ناب و مقاومت در
عرصه سیاست خارجی تحقق بخشد. او در جایگاه رهبر معنوی جبهه پایداری قرار
گرفت و موقعیت برتر وی در قالب تعیین شورای فقاهتی به شکل نهادی تثبیت گشت.
تصمیمات جبهه پایداری بدون تصویب شورای فقهی رسمیت ندارد. بدین ترتیب آرزوی
روحانی جاهطلبی محقق شد که در دوره رهبری آیتالله خمینی مغضوب بود، چونکه
پیش از انقلاب با شدت گرفتن فشار «ساواک» عرصه مبارزه سیاسی را ترک کرد و
همچنین تضاد اصلی خود را با مواجه دیدگاههای روشنفکرانه در حوزه دینی
قرار داده بود. او نه تنها با نیروهای انقلابی همکاری نمیکرد، بلکه فعالیتهای
آنها را تیز تخطئه میکرد. نیاز خامنهای برای کسب مشروعیت مذهبی و تایید
مرجعیت کاذب، فرصتی را برای نقش آفرینی مصباح فراهم ساخت. تاییدات مطلق و
متملقانه وی از خامنهای و فراهم کردن توجیهات مذهبی برای اقتدارگرایی و
خشونت سیاسی و مخالفت با اصلاحطلبی و تجدید نظرطلبی باعث شد تا لقب مطهری
زمانه را بگیرد و به یکی از ستونهای هماهنگ کننده نیروهای ولایتمدار
تبدیل شود.
این جایگاه باعث شد تا شاگردان مصباح در اندیشه تسخیر برخی کرسیهای قدرت
برآیند. اما تلاشهای آنها در انتخابات چهارمین دوره مجلس خبرگان و مجالس
هشتم و نهم با ناکامی مواجه شد.
با توجه به این حوادث، مصباح یزدی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را فرصت
مناسبی برای ارتقاء موقعیت سیاسی خود در حاکمیت تشخیص داد. او باقری
لنکرانی را در جبهه پایداری بر کشید . با میدانداری مصباح، وی به عنوان
کاندیدای نهایی جبهه پایداری معرفی شد. باقری لنکرانی نیز با زانو زدن در
مقابل او و سپاس زیاد، پاسخ حمایت وی را داد. مصباح یزدی در سخنرانیاش،
لنکرانی را کاندیدای «اصلاح» نامید و گفت هدف از حضور در انتخابات گسترش
گفتمان و اصول است. نظرهایی مطرح بود که جلیلی به دلیل مخالفت مصباح از
قرار گرفتن به عنوان نامزد مورد حمایت جبهه پایداری محروم گشت.
اما ثبتنام غافلگیرکننده جلیلی، محاسبات مصباح یزدی را به هم ریخت. پس از
طرح صحبتهایی به عنوان ضرورت اجماع اصولگرایان مدافع گفتمان سوم تیر،
مصباح یزدی دوباره به میدان آمد. جلالی از نزدیکان او بعد از دیدار لنکرانی
با وی در قم گفت: «آیتالله مصباح در این دیدار تأکید داشتند که انتخاب
لنکرانی انتخاب اصلح و شایستهای است و ما در نظر خود ثابت قدم هستيم و از
آن برنخواهیم برگشت. اگر کس دیگری را حتی عضو جبهه پایداری نبود اصلح میدانستیم،
معرفی میکردیم اما ما به لنکرانی رسیدیم. این تشخیص قطعی است و ما به
تکلیف شرعی خود عمل خواهیم کرد لذا کاری نداریم که لنکرانی رأی بیاورد یا
رأی نیاورد، آبرو برود يا نرود. اگر همه حوادث عالم هم بیاید ما سر سوزني
از اراده خود عقب نشینی نخواهیم کرد.»
مصباح در سخنانی دیگر گفت: «برخی میگویند اگر رأی نیاورید، آبرو و حیثیت
شما میرود؛ ما اگر حیثیتی داریم، برای همین کارهاست. این تصمیم مربوط به
الان نیست؛ بلکه من از ۶ـ۷ سال پیش در باره این موضوع ( معرفی لنکرانی) فکر
کردهام و به تشخیص خود مطمئن هستم. این برای ما یک تشخیص قطعی بوده و
وظیفه ما همین است؛ چه آبرو برود، یا نرود.»
البته او در عین حال تصریح کرد اگر مصلحت ایجاب کند صالح مقبول بر اصلح در
شرایط خاصی ارجحیت پیدا میکند.
اما شورای نگهبان مسیری را پیمود که خوشایند شورای نگهبان نبود. لنکرانی در
مرحله نخست مورد تایید شورای نگهبان قرار نگرفت و تایید او منوط به ارائه
برنامه برای احراز مدیر و مدبر بودن شد. در دومین دوره بررسی صلاحیتها
زمزمه رد صلاحیت لنکرانی بالا گرفت. بالا گرفتن حمایتها از جلیلی در داخل
اصولگرایان افراطی باعث شد تا جبهه پایداری شایستگی جلیلی برای ریاست
جمهوری را زیر سئوال ببرد و نداشتن سابقه مدیریت او را یک ضعف بزرگ بداند.
همچنین ادلهای برای برتری لنکرانی بر جلیلی اقامه کنند.
اما دیدار اعلام نشده از قبل حسین شریعتمداری با مصباح یزدی در قم و تاکید
وی بر ضرورت کاهش تعدد کاندیداها در جمع جمعی از طلاب روند تحولات را
تغییر داد. باقری لنکرانی در آخرین روز مهلت اعلام نتایج توسط شورای نگهبان
به نفع سعید جلیلی انصراف داد. این اتفاق به معنای نقطه پایانی بر اوج گیری
جایگاه مصباح یزدی در حاکمیت بود. هنوز معلوم نیست که باقری لنکرانی چگونه
این تصمیم را گرفت. برخی منابع مدعی هستند وی بدون هماهنگی با مصباح یزدی و
یا مخالفت وی بیانیه انصراف خود را منتشر ساخت. اما عدم دیدار سعید جلیلی
با مصباح یزدی پرده از اختلاف جلیلی با مصباح یزدی برداشت. همچنین این
فرضیه را تقویت کرد که مصباح یزدی نه تنها در کنترل نهاد ریاست جمهوری
ناکام ماند، بلکه با ناخرسندی رهبری نیز مواجه شده است.
نوع معرفی لنکرانی و حضور پر رنگ و محوری مصباح یزدی بمانند مقتدی و رهبر
معنوی رئیس جمهور آینده برای ولایت مداران خوشایند نبود. رهبری و مدافعان
ولایت مطلقه وی هیچ منبع قدرت مستقل و متمایز و یا نزدیک به جایگاه رهبری
را تحمل نمیکنند. از اینرو خیز بلند مصباح یزدی به قدرت یا واکنش منفی
حاکمیت مواجه شد.
میتوان نتیجه گرفت که انتظار حاکمیت از مصباح یزدی توجیه اقدامات رهبری
است نه اینکه به عنوان مرکزی برای تعیین و بر کشیدن کارگزاران ارشد حکومت
تبدیل گردد. حال آینده مصباح یزدی و نقش او در تحولات آینده در هالهای از
ابهام قرار داد. آیا او نفوذش را حفظ خواهد کرد یا افول وی شروع شده است؟
همچنین احتمال دارد وی سرنوشت مشابه آیت الله آذری قمی پیدا نماید و از
اتحاد استراتژیک و همراهی نزدیک خامنهای به تقابل و خانه نشین شدن تنزل
یابد. البته سخنرانی مصباح یزدی در دفتر ولی فقیه در قم نشان داد حداقل در
کوتاه مدت این اتفاق نخواهد افتاد. او در سخنرانیاش با تغییری چشمگیر بر
ضرورت نتیجهگرایی در سیاست و مهم بودن نتیجه عمل سخن گفت. البته در عین
حال باز بر ضرورت تکلیفگرایی و انجام دستورات خداوند نیز تاکید کرد. ولی
عقبنشینی از سخنان وی هویدا بود و به نظر میرسد خود را با خواست حاکمیت و
بخصوص شکل گیری عصر جدید در قدرت تطبیق داده است.
در عین حال مصباح یزدی بدون حمایت خامنهای وزن و جایگاهی در سیاست ندارد و
فرجامی مشابه احمدینژاد پیدا میکند. اما باید دید وی تصویر صحیحی از وزن
خود خواهد داشت یا اینکه ترجیح میدهد بر موضع متمایزش بایستد. البته وی
سودای نشستن بر جایگاه رهبری بعد از خامنهای را نیز در سر میپروراند. گذر
زمان نشان خواهد داد که او کماکان «عمار» خامنهای باقی میماند یا مصداقی
دیگر برای «طلحه و زبیر» میشود.
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|