تاریخ انتشار :20.03.2021 جمهوری خواهی رضا پهلوی، حرکتی درست با تاخیر بسیار طولانی ایرج شكری
رضا پهلوی چون نمی تواند و شهامت اخلاقی آن را ندارد که عواطفش به پدر دیکتاتور و علاقه و نوستالژی به دوران سلطنت را فدای عدالت در حق مردمی که در دوران پدرش ستم دیده و قربانی داده اند، بکند، روشی پیش خواهد گرفت که در برنامه پارازیت پیش گرفت، یعنی تحریف حقایق و نادان و احمق شمردن مخاطبان. ولی اگر واقعگرا باشد و بپذیرد که دیگر نظام سلطنتی در هیچ شکلی در ایران نمی تواند آلترناتیو باشد، و اعلام کند که خواهان استقرار یک نظام جمهوری سکولار در ایران است، آن وقت آن چه از ویژگی سکولار دوران گذشته که دروغ هم نیست و در خاطره ها باقی است(به آنچه اشاعه ابتذال در آن دوران گفته می شد حالا کاری نداریم) می تواند پشتوانه این ادعای او باشد و در مورد گذشته یی که او نقشی در آن نداشته است، به شرطی که از خود در مورد آن سلب مسئولیت بکند و به توجیه ناروائیها دوران سلطنت پدرش نپردازد، می تواند از آسان گیری افکار عمومی برخوردار شود…» و در پایان نتیجه گرفته بودم که « بنا بر این فکر می کنم اگر رضا پهلوی بخواهد قدمی واقعگرایانه و عملی در راه همکاری با گروههای اپوزیسیون بردارد، تنها اقدام ممکن اعلام کنار گذاشتن آلترناتیو پادشاهی و تلاش برای استقرار جمهوری سکولار است».
حالا بعد از ده سال به نظر می رسد به خاطر
مجموعه اتفاقاتی که افتاده و بی نتیجه بودن سیاست های
آلترناتیوسازی با مرکزیت او و بازگشت به نظام سلطنتی؛ به این نتیجه
رسیده است که خود را بی جهت بارکش میراث و گذشته یی که هوداران در
عالم هپروت او اصرار دارند که او بِکشد و از آن جز هدر دادن وقت و
انرژی چیزی حاصل نمی شود، نکند. در واقع این اولین گام سیاسی درست
او بعد از چهل سال است. حالا می شود این سوال را مطرح که حاصل
عملکرد جناب ایشان در 10 سال گذشته(از زمان نکارش مقاله نگارنده)
چه بوده است. ایا نمی توانست این گام را همان زمان بردارد، و اگر
برداشته بود امکان ارتباط بیشتر و گسترده تر با نیروهایی
جمهوریخواهی که سایه و شبهه سلطنت خواهی مانع بزرگ ارتباط با او
بود، به وجود نمی آمد؟ البته مساله رویکرد و مواضع درست و میهنی
پرستانه و عدالتخواهانه نسبت رویدادها و عملکرد دوران پهلوی هم
چنان از موانع سر راه است ولی گام برداشته شده از سوی رضا پهلوی هم
برای خودش خوب است چون بالاخره بفرض اگر همه دور او را خالی بکنند
می تواند مثل شاهزاده هری به زندگی عادی اش برسد و هم برای آن
عناصر متوّهمی که حاظر به بیرون آمدن هپروت خود نیستند خوب است.
آنها می توانند بفهمند که دیگر وارث سلطنت پهلوی وجود ندارد. یا از
بین خودشان یک «شاه» انتخاب می کنند و اجتماعات خودشان را تشکیل می
دهند، یا آنها هم میروند پی زندگی خودشان. من بعد از پایان دانشگاه به خدمت سربازی رفتم و جزو آن گروه از «افسران وظیفه» مازاد بر احتیاج ارتش بودم که مامور خدمت در وزارت آموزش و پروش شدند که نیاز زیادی به معلم داشت. محل خدمت هم بر اساس قرعه تعیین می شد. محل خدمت من بخش نمین در 25 کیلومتری اردبیل بود. آموزش پرورش اردبیل در آن سال تحصیلی محل تدریس مرا در دبیرستانی در همان شهر تعیین کرد. من اتاقی در طبقه دوم خانه ای اجاره کردم که سه اتاق دیگر هم داشت که یکی در اجاره یک سپاهی ترویج و آبادنی بود که دکتر دامپزشکی بود از بچه های فومن و یکی هم در اجاره یک دیپلمه وظیفه اهل شیراز و یکی هم یک کارمند مجرد مخابرات آن شهر. آن دیپلمه وظیفه که گه گاه باهم گفتگو می کردیم. روزی تعریف می کرد که یکی از دوستان همشهری او که سپاهی دانش در قسمتی عشایری فارس بود نقل می کرد که روزی یکی از بازرسانی که برای برسی نتیجه کار سپاهیان دانش و پیشرفت آموزش به مدارس سرکشی می کردند، به محل خدمت او آمده بود. او از کتاب درسی شعر « نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است» را خواند و از دانش آموزان پرسید کی میتواند معنی این شعر بگوید. می گفت به خاطر حضور بازرس بچه ها همه حواسشان بیشتر متوجه او بود و ساکت بودند اما یکی از بین انها که بیشتر شلوغ کن بود تا درس خوان، دستش را بلند کرد و بازرس هم گفت بگو و او گفت:
«آقا یعنی نیش عقرب دَم کینش نیست دَم
کمرشه». حالا «پهلویست» نمی فهمند که شعار «رضا شاه روحت شاد» و
شعار هایی از این قبیل، «نیش از ره کین» زدن مردم به آخوندها است
نه به خاطر احساسات و تمایلات شاه دوستانه و «پهلوی» خواهانه شان،
و تصور وجود چنان «مهر شاه»ی در مردم تصور پوچی است. آنجا هم که
عناصری از رژیم مثل قالیباف؛ آن چماقدار دسته اوباش سازمان یافته
توسط آخوند بهشتی در اوائل انقلاب برای حمله با سنگ و چماق و چاقو
به میتنگها و راه پیمایی های گروههای سیاسی آن زمان همراه با
شعارهای «برو گمشو کمونیست درد ما درد تو نیست» و «حزبتون حزب مچل
رهبرتون لنین کچل»؛ که بعدا «ژنرال» و «سرادار» جنایتکار «سپاه
پاسداران انقلاب اسلامی» شد، حرف از «رضا خان» زده اند و لزوم بکار
گرفتن روش مقتدرانه در اداره امور و خود را داری توان انجام آن
معرفی می کردند، این دیگر خیلی بی ربط و بی معنی است. بی معنی چون
صدای مشکوکی که نه از دهان که از «دَم کمر یا…» خارج شده باشد و
البته سبب تمسخر صاحب صداست!
________________________________________________________ توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد