مقاله

 

 

آقای نوری علا ؛ راست بنشینیم و راست سخن بگوئیم


امین موحدی

 مثلی‌ قدیمی‌ می‌گوید؛ کج بنشینیم و راست صحبت کنیم اما من که از هرچه رسم قدیم است به تنگ آمده‌ام می‌گویم بیایید راست بنشینیم و راست صحبت کنیم، طفره نرویم، تعارف نکنیم وبرای اینکه مثلا می‌خواهیم بگوییم دلمان برای قدرت تنگ شده هی‌ نیاییم حرفمان را چون لقمه دور سرمان پيچانده و عاقبت بجاي دهان خودمان، آنرا دردهان دیگران بگذاریم.



برای بیان منظورمان هی‌ زور نزنیم که آقایان و خانمها میخواهم آلترناتیو بسازم! چه بهتر که همان اول بگوييم بیایید خود بنده حقير را به عنوان آلترناتیو پذيرفته و قال قضیه را بکنید، هي داد نزنيم آقایان خانم‌ها می‌خواهم اتحاد ایجاد کنم به جاي آن رک وپوست کنده تصریح کنيم؛ آقايان وخانم‌ها بياييد با من متحد شوید!



برای اینکه این‌همه زور نزنیم، بیایید راست بنشینیم و راست صحبت کنیم. رسوم مألوف را به کناری گذاشته و رسم صداقت و رو راستی‌ بنا نهیم.



از خودم شروع می‌کنم. بگذارید خودم را راست کنم،خوب حالا راست سخن می‌گویم؛



حساب تاریخ دیگر از دستم در رفته است اما فکر می‌کنم سی وچهار پنج سال پیش بود که یکی‌ از همین آلترناتیو سازان کهنه کار که امروزه بسیار در تلاش برای ایجاد آلترناتیو براي جمهوري اسلامي هست در مجله ایرانشهر به تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۵۷ در وصف ایجاد جمهوری اسلامی فرمود:اسلام واقعی‌ بت میشکند نه بت می‌سازد لذا مردم نگران استقرار حاکميت سرخ علوي نباشند .



ایکاش این آلترناتیو ساز کهنه کار، همان سال کج می‌نشست و راست صحبت میکرد اما ایشان راست نشست و کج صحبت کرد ،راست راست و چشم در چشم مردم ایران دروغ گفت و در خوشبینانه‌ترین حالت اگر دروغ هم نگفته باشد ،باور خود را آنچنان رنگ و لعاب داده و در مجلات به چاپ رسانید تو گویی که جبرئیل بر ایشان نازل شده و اینها که می‌گويد از خودش نيست و وردي ملکوتی زیر گوشش مي‌باشد که وی فقط زحمت ترجمه آنها را کشیده است.



چون در نظر داریم راست بنشینیم و راست صحبت کنیم پس اجازه دهید نام این شخص را نیز عنوان کنیم.



آقای نوری اعلاکه من نسبت به ایشان احترام قائل هستم هم به دلیل سنشان و هم به دلیل اینکه علیرغم سنّ بالا همچنان پر انرژی می‌نویسند و صحبت میکنند همان دوستی هستند که مقاله مورد اشاره را در آن سال نوشتند .



اینک آقای نوری اعلا گرامی‌ راست بنشینیم و راست صحبت کنیم شما در آن سالهابه عنوان یک روشنفکر وظیفه داشتید که با طرح شعار" خمینی رهبر و جمهوری اسلامی"مخالفت فرماييد اما نه تنها اینکار را نکردید بلکه در پاسخ به نامه چهار روشنفکر سکولار به نامهای آقایان امیر پیشداد، مولود خانلری، حسین ملک و حسین مهدوی که نامه سرگشاده اي در مجله ایرانشهر به مدیریت احمد شاملو چاپ کرده و از روشنفکران ومبارزين خواستند که در مقابل رهبر سازی خمینی و ایجاد حاکمیت مذهبی‌ مقاومت کنند ،سخت بر آشفته و در دفاع از خمینی و حاکمیت مذهبی طی‌ مقاله ی‌ در همان هفتن نامه تحت عنوان " اسلام واقعی که بت می شکند، نه آنکه بت می آفريند!"نوشتید:



امام خمینی پدیده ای تازه و دلگرم کننده در تاریخ تشیع است. او رهبر سیاسی جنبش است، جنبشی که تعریفی جز برانداختن ظلم و تقلید کورکورانه و شکستن بت های دیکتاتوری سیاسی و مذهبی ندارد. چه کس او را امتحان کرده تا بداند آیا از همه علماء به علم دین واقف تر است یا نه؟ و چگونه این اعلمیت، و در نتیجه، رهبری غیرانتخابی و تحمیلی، مردم را به تقلید از او کشانده است؟ نه! امام خمینی را مردم " انتخاب" کرده اند، به جهت اینکه در عین علم به احکام شرع به مقام ارشدیت نیز رسیده است. او در پی آن نیست تا قشر روحانیت را حاکم بر سرنوشت ما کند، بلکه در پی آنست تا ما را از دیکتاتوری همه اقشار حاکم و خواستار اطاعت کورکورانه برهاند. و هر آنکس از روحانیت سنتی که در این راه قدم گذارد مقدمش گرامی است، اما اگر تردیدی در این راه از خود نشان دهد دیگر کسی برای رساله و اعلمیت و زهدش فاتحه هم نمی خواند. اکنون علم را با عمل می سنجند. اکنون نقاب ابا ( اشتباه از متن است، عبا صحیح است) و عمامه کنار زده شده است و رهبری مردم شیعه باید از آن کسی باشد که امام کفن پوش کربلا را در پیش روی دارد. جز این، هر رهبری، حتی در اوج محبوبیت، یکشبه در بایگانی تاریخ مطول ما مدفون خواهد شد.پس باکی نیست اگر جنبش مردم ایران ماهیتی " سیاسی- مذهبی" دارد. این در واقع ذات طبیعی هر جنبش توده ای در مشرق زمین است. ملت ایران خواستار حکومت علماء نیست، بلکه خواستار حکومت اسلامی است. مگر ما فراموش کرده ایم که شاه سلطان حسین هم عالم به علم مذهبی بود؟ مگر او را " ملا حسین" نمی خواندند؟ نه! ما خواستار حکومت هیچ شاه سلطان حسینی نیستیم. و از همین روی از طرح مساله " حکومت اسلامی" در ایران نباید باکی داشته باشیم، چرا که اکنون ایرانیان خواستار آن اسلام واقعی اند که بت می شکند، نه آنکه بت می آفریند. آن اسلام که زیر پایه های تخت باصطلاح " الهی" اموی و عباسی و در زیر عبای کعب الاخبارها و غزالی ها فرومرده است. آن اسلام که زاینده زینب هاست، نه آن اسلام که حرمسراهای شاهان صفوی را پر کرده. طلاب دینی دانشجویان حقوق دینی اند و فقها و مجتهدین حقوقدانانند و نه بیش. و امام خمینی چه برنامه ای ارائه داده جز بازگشت به ایران، انجام انتخابات آزاد، و برقراری حکومت مردم بر مردم؟ این تفاوت اوست با آن روحانیتی که خواستار اجرای قانون اساسی است، صرفا برای بدست آوردن حق " وتو" با فرستادن پنج نماینده به مجلس- گوئی که همه مشکلات ما از همین عدم حضور آقایان ناشی می شود و بس! باری، به همین علت ها است که امام خمینی در راس جنبش امروز مردم ایران قرار دارد، اما آنان که جز این فکر کنند به ناچار کنار گذاشته می شوند.



خلاصه اینکه خلط " دینی بودن" جنبش مردم ایران با " رهبری سیاسی قشر روحانیت" نباید موجب پیدایش سوء تفاهم شود. اگر اراده مردم ایران مطرح است، این مردم چنین می خواهند: حکومتی اسلامی، یعنی حکومت مردم بر مردم با تکیه بر مبانی مترقی حقوق اسلامی و تشیع سرخ علوی." را از شماره هشتم ايرانشهر در تاريخ ۲۴ آذر ۱۳۵۷



آقای نوری علای گرامي! هر طور می‌خواهید بنشینید، بنشینید؛ چه راست و چه کج اما با مردم راست صحبت کنید. البته اگر من جای شما بودم راست می‌نشستم و راست صحبت می‌کردم و ضمن عذر خواهی از مردم، بحث آلترناتیو سازی را وظیفه مردم می‌دانستم نه فرد یا افرادی که خصوصاً قبلا آزمایش ويران‌گري در اين مورد داده‌اند. آزموده را آزمودن خطا نیست؟ آلترناتیو که ساختنی نیست تا عده‌ای‌ خود را صاحب مهارت در ساختن آن عنوان کنند.



آلترناتیو در گذر زمان و با تداوم روند مبارزه از بطن جامعه درگیر مبارزه بر می‌خیزد و این‌گونه نیست که برای ساختن آن کارمند و کارگرحرفه اي استخدام شود.



آلترناتیو یعنی‌ جایگزین یعنی‌ چیزی که به جای چیز دیگر در نظر گرفته شود.



آیا ملت ایران خود جایگزین نظام فعلی‌ را انتخاب می‌کنند یا شما و دوستانتان به جای یک ملت تصمیم می‌گیرید؟ ملت ایران کجا اطلأعیه زده و نوشته‌اند به چند نفر آلترناتیو‌ساز با سابقه‌ که بیش از سی چهار سال سابقه کار درامرساختن آلترناتيو را دارا مي‌باشند، نیازمندند؟

اگر دل‌تان برای مردم ایران می‌سوزد به آنها آنقدر ارزش و شخصیت شعور قائل باشید که به جای آنها تصمیم نگیرید.

در انتها می‌خواهم بدانم اگر به سی و چهار سال پیش برمی‌گشتید آیا دوباره از خمینی و حاکمیت اسلامی دفاع می‌کردید؟ این سوال را کردم چرا که جایی‌ و در نوشته‌ای‌ از شما ندیده و نشنیده‌ام که به اشتباه خود اعتراف کرده باشید.


http://aminmovahedipress.blogspot.se/2012/05/blog-post.html


 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد