مقاله

 

 

تاریخ انتشار :30.05.2021

بخشهای انتخابی از یک مطلب...

 

ایرج مصداقی از فروردین تا پاییز ۶۲ کجا بود؟

علی سرابی


تمام شواهد و علائم نشان می‌دهد که این مزدور در این مدت اصلا در زندان گوهردشت نبوده و در بند ۳۱۱ اوین همراه با دستیاران لاجوردی سرگرم اجرای پروژه‌یی بوده که یکی از محصولاتش کتاب «کارنامه سیاه» است. اگر آقای ژورک مشاهده این مزدور در کنار جنایتکارترین بازجویان اوین مانند محمد داوود آبادی را افشا نمی‌کرد ای بسا که این راز برای همیشه در پرده می‌ماند و کسی هم دنبال این نبود که در این ۸ماه او مشغول اجرای چه طرح خائنانه ای بوده است.

بند۹ گوهردشت در اختیار بازجویان اوین
در صفحه ۲۲۲ جلد اول خاطراتش می‌نویسد که طی این مدت، در بند۹ انفرادی گوهردشت بوده است.درحالی که در نیمه‌ اول سال ۶۲، بند۹ گوهردشت در اختیار بازجویان اوین بود و تا آن‌جا که من می‌دانم و سایر زندانیان گوهردشت هم می‌گویند، دژخیمان برای جلوگیری از تبادل اطلاعات، زندانیان حکم گرفته در گوهردشت را به محل اسارت زندانیان زیر بازجویی نمی بردند.

به گواهی مجاهدان، مسعود امیرپناهی، اصغر معینی، علی تهوری و نادرثانی که در همان تاریخ از اوین به بند۹ زندان گوهردشت منتقل شده بودند، بند ۹ را به زندانیان زیربازجویی اوین اختصاص داده بودند و بعد از مدتی بند ۱۱هم به آن افزوده شد. و در تمام سال۶۲ هیچ زندانی تنبیهی را از بندهای گوهردشت به آن‌جا نمی بردند.

به این ترتیب هیچ تردیدی باقی نمی ماند که داستان انتقال این مزدور از سلول۴ سالن ۱۹ تماما داستانی ساختگی برای توجیه غیبت ۸ماهه‌اش است.

اما ضمن خواندن ماجراهای انفرادی در کتاب وی، تناقضات دیگری هم روشن و مشخص گردید.

وی‌ می‌نویسد: «داوود ﻟﺸﮑﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﻠﻮل ﭼﻬﺎر ﺁﻣﺪﻩ و از همه ﺧﻮاﺳﺖ از ﺟﺎﯼ ﺑﺮﺧﻴﺰﻧﺪ و ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: آهسته و ﺑﺪون ﺳﺮو ﺻﺪا وﺳﺎﻳﻠﻢ را ﺟﻤﻊ ﮐﺮدﻩ و ﺑﺮاﯼ رﻓﺘﻦ ﺑﻪ اﻧﻔﺮادﯼ ﺁﻣﺎدﻩ ﺷﻮم. ﻟﺤﻨﺶ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪاﯼ ﺑﻮد ﮐﻪ دﻳﮕﺮ همه ﭼﻴﺰ ﺗﻤﺎم ﺷﺪﻩ اﺳﺖ. وﺳﺎﻳﻠﻢ را در ﺑﺎﻻﯼ ﻗﻔﺴﻪ ﺑﻪ او ﻧﺸﺎن دادم و ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﺁﻣﺮاﻧﻪاﯼ ﮔﻔﺘﻢ: ﻗﻼب ﺑﮕﻴﺮ ﺑﺮوم ﺑﺎﻻ وﺳﺎﻳﻠﻢ را ﺑﻴﺎورم! ﭼﺎرﻩاﯼ ﺟﺰ ﭘﺬﻳﺮش ﻧﺪاﺷﺖ…» (جلد اول صفحه ۲۰۰)

بار اول که این پاراگراف را خواندم فکر کردم اشتباه متوجه شدم. دوباره خواندم دیدم نه‌خیر می‌گوید «پاسدار داود لشکری قلاب گرفت و من رفتم بالا ساکم را برداشتم.» مطلقا دروغ می‌گوید. چطور جلادی مانند داوود لشکری قلاب گرفته باشد و این مزدور روی کول او وسایلش را از قفسه برداشته و من که مسئول اتاق بودم و نسبت به هر اتفاق و ورود و خروجی مسئول بودم چنین صحنه‌ای را ندیده و نشنیده باشم! ضمن این که با فرض محال اگر جایی چنین اتفاقی افتاده باشد نشانه شدت نزدیکی و رابطه صمیمانه جلاد با خودفروخته ای مثل اوست.

نکته دیگری این که همه زندانیان گوهردشت و اوین می‌دانند این است که در زمان انتقال زندانی تنبیهی به انفرادی چنین فرصت و امتیازی به وی داده نمی شد. به‌طوریکه زندانی پس از انتقال به انفرادی آن‌قدر پیگیری وسایل ضروری‌اش را از پاسدار بند می‌کرد تا بالاخره یک مسواک و حوله‌ای برایش از بند می‌آورد نه این‌که جلادی که در وحشی‌گری و شقاوت ،کمتر نظیرش پیدا می‌شود، آهسته و بی‌سروصدا زندانی را صدا کرده و قلاب بگیرد تا زندانی سوارش شود تا همه وسایلش را بردارد و … این مناسبات مربوط به زندانی و پاسدار در رژیم خمینی نیست.

کما اینکه زمانی که تعدادی از زندانیان مانند داریوش، سیروس و محمدرضا و … را به‌جرم شرکت در تشکیلات بند به انفرادی بردند به هیچ‌کدام اجازه بردن همه وسایلشان را ندادند. انتقال کامل وسایل مربوط به زندانیانی بود که به طور کامل به بند یا زندان دیگر منتقل می‌شدند.

او مدعی است ۸ماه به خاطر بیرون کردن فردی که هنوز تواب هم نشده در انفرادی بوده است درحالی که در همان دوران، یکی از زندانیان در اتاق ۱۶ را به جرم نواختن سیلی محکمی بر گوش تواب و نورچشمی پاسداران از بند بردند ولی پس از ضرب و شتم و یک روز انفرادی، به بند برگرداندند.

جرم مصداقی برای بردن به انفرادی ـ به ادعای خودش ـ پرخاشگری و دعوا با یک زندانی است اما در جای دیگر مدعی شده که به‌خاطر تشکیلات بند رسما توسط لاجوردی بازجویی شده است.
..

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد