کمربند سبز یا طناب دار سبز
محمد سبزواری

در اواخر دهه هفتاد میلادی ؛ تحلیل شورای روابط خارجی آمریکا بر این قرار
گرفت که جهت نابودی
کشور شوراها ، میباید کمربندی متشکل از رژیم های مذهبی – ارتجاعی بدور لانه
خرس پیر بوجود
آورند ، تا به این شکل اورا خانه نشین کرده و از آب های گرم بدور دارند .
این تحلیل در نهایت مورد تائید کنفرانس گوآدلوپ هم قرارگرفت مضافا" براینکه
این نیروهای شیطانی
میتوانستند به نام مذهب در کشور های خود تمامی حرکت های آزادیخواهانه را در
نطفه خفه کنند .
این طرح ابتدا در پاکستان و سپس ایران بنام جمهوری اسلام به اجرا در آمد
؛در این میان شوروی هم
که از برنامه کشور های مقابل آگاه شده بود؛ به آنان پاتک زد و به افغانستان
حمله نمود ؛ و در پی آن
امریکا و کشور های سرمایه داری با مسلح کردن افاغنه و کمک های مالی فراوان
به آنان ، افغانستان
راتبدیل به باتلاقی برای ارتش سرخ نمودند ؛ ولی خرس پیر که راضی به رفتن
نبود آنقدر دست و پا
زد که هم خودش نابود شد و هم پیمان ورشو .
با فروپاشی کشور شوراها ظاهرا" تاریخ مصرف نیروهای ارتجاعی پایان یافته بود
، ولی نیروهای
انقلابی قبلی وتروریست – مذهبی های فعلی دیگر راضی به رفتن نبودند چون ریشه
سیاه خود را در
تمامی نقاط گسترش داده بودند و با نابودی همه مناسبات اجتماعی حیوانی ترین
روابط را جایگزین
فرهنگ پر بار گذشته نموده بودند .
با بررسی اجمالی اوضاع کنونی سه کشور پاکستان ، افغانستان ، ایران و همچنین
قربانی بعدی یعنی
کشورعراق ، بر خورد غیرمسئولانه امریکا ، شوروی وهم پیمانان شان را در
کشاندن جنگ
بین خود به سرزمین های مظلوم و نابودی تمامی داشته های آنان را ، از نظر می
گذارانیم :
1 – پاکستان ؛ اولین کشوری که پروژه نابودی خرس بر اساس سناریو کمر بند سبز
در آنجا کلید
خورد ؛دراولین سکانس تهیه کنندگان پروژه با فشاراقتصادی برحکومت مردمی
ذوالفقارعلی بوتو
کمردولت پاکستان را شکستند و چون نخست وزیر را مانع اصلی اجرای برنامه های
خودمی دیدند
با فشارهای گونا گون به او بر خاک نشاندنش ، در نهایت نخست وزیر بوتو در
جلسه سالانه
سازمان ملل ، پشت تریبون و جلوچشم رهبران دیگر کشورها ؛ گریست...! و همگان
را بر ظلمی
که بر ملتش میرود شاهد و ناظرگرفت .
در نتیجه فشارهای فزاینده اقتصادی و همچنین بایکوتهای ارزی ، دولت ورشکسته
شد وژنرال
مزدورضیأالحق به بهانه ازبین بردن فقر و بیکاری با یک کودتای نظامی حکومت
مردمی بوتو
را منحل و اولین جمهوری سیاه اسلامی را بنیان نهاد و با استفاده از سیل کمک
های بلا عوضی
که طرف دوستانش دریافت می کرد توانست بر سر پا بایستاد ؛ ژنرال کودتاچی در
اولین حرکت
روشنفکران و آزادیخواهان را یا کشت ، یا به زندان فرستاد و خانه نشین کرد و
حکومت نظامی
کاملی را در کشور برقرار نمود .
در دومین سکانس ضیاألحق به شیطانی ترین روش متوسل شد ، او ریشه درخت خبیثی
را در
در پاکستان بنیاد نهاد که باعث نابودی تمامی داشته های فرهنگی مردمش شد .
او جهت گسترش اسلام ارتجاعی با پروبال دادن به نیرو های قبائلی و مسلح کردن
آنان ؛ به این
نیروها اجازه داد با اجرای قوانین سیاه شریعت حاکم بی چون چرای عشیره
هایشان شوند .
و به این شکل " دولت – شهر " ها بوجود آمدند و در نتیجه بدنبال آن در گیری
های فرقه ای
هم شروع شد و قتل عام های وسیع امنیت اجتماعی وهمچنین امنیت اقتصادی کشوررا
از بین برد
در همین آشفته بازار بود که ملأ عمر ، القائده ، طالبان ، بن لادن و ....
فرصت ظهور یافتند و
در کنا ر قدرت نظامی ، بشکلی مافیائی اقتصاد پاکستان را هم دردست گرفتند ؛
ولی این اقتصاد
پدر سالارانه که در دست نیروهای بدوی بود نمی توانست مورد تائید " کشور های
طراح......"
باشد ، چون متکی به بازارسنتی بود و فقط بفکر انباشت سرمایه وهمچنین با
اتکا به واردات
غیرقانونی وبدون پرداخت مالیات ، نقشی در گردش چرخ صنعتی کشور نداشت به
همین منظور
از ضیأالحق خواسته شد دست به رفرم بزند و اقتصاد ملی را تحرک بخشد ؛ ولی
چون دیکتاتور
خودش هم یکی از اعضای وگرداننده اصلی بازار سیاه بود در برابر این خواسته
مقا ومت کرد
در نتیجه در یک حادثه هواپیما ، ترور مانند ، از پیش پا بر داشته شد و بد
ینسان سکانس دوم
هم به پایان رسید.
در سومین سکانس نیروهای روشنفکرو آزادیخواه با هزاران شورو شوق و به نیت
ساخت وطن
برسرکارآمدند و صد البته با جیب خالی ؛ و د راولین قدم دریافتند که دولت ها
یا باید با نیروهای
قبائلی همکاری میکردند و چشم بر ظلم و بی عدالتی و بی قانونی آنان می بستند
و یا جلوشان
بایستند .
و ایستادگی درمقابل سیل شیطانی ظلم ؛ حرکتی بود که دولت مردمی بانو بی نظیر
بوتوانجام داد
به همین دلیل بایکوت سیاه مافیای اقتصادی دامن اوراهم گرفت و کشوردوباره با
رکودمواجه شد.
در این میان " کشور های طراح ... " دوباره به فکر برنامه ریزی افتادند و
طبق معمول اولین
گزینه آنها کودتای نظامی بود ، به همین منظور پرویز مشرف بر سر کار آمد ودر
نهایت دومین
ژنرال مزدور دومین بوتو را هم کشت و بدنبال آن مورد حمایت بازوی اقتصادی
نیروهای قبائلی
قرار گرفت ولی او هم بعلت پشتیبانی کامل ازسیاست بازارسنتی نتوانست بیکاری
و فقروبیکاری
را مهارکند ، در نتیجه نا آرامی ها باز هم کشور را فرا گرفت و مشرف
بالاجبار وبا کوچکترین
اشاره از کشور گریخت چون نمی خواست سرنوشت ژنرال معدوم قبلی را داشته باشد.
در چهارمین سکانس دولت ها یکی پس از دیگری می آیند و می روند و این بصورت
قانونی
کلی در آمده است که دولت ها یا باید در هماهنگی کامل با نیرو های قبائلی
باشند و یا بروند .
این روزها انگار زمان در پاکستان متوقف شده است با توجه به وحدت مکانی و
زمانی موجود
باید گفت این سکانس بدون اینکه پایانی داشته باشد ، بطورمتوالی در پاکستان
مظلوم ادامه دارد
امروزه در پاکستان حامیان شریعت سیاه با کژاندیشی و برداشت مرتجعانه از
اسلام ، ظلمی را
بر مردان و زنان مظلوم تحمیل میکند ؛ که مذهب اسلام برای بر چیدن آن بوجود
آمد ؛
ترور های وحشیانه ،بردگی جنسی زنان و کودکان و ازهمه شنیع تر خودکشی های
است که
بنام حرکت های شهادت طلبانه انتحاری باعث کشته شدن انسان های بی گناه میشود
؛ و این
همه بوسیله مسلمین وتسلیم شدگان شیطان به انجام میرسد و البته بنام الله
!!!!
در تحلیل این نیروهای سیاه مردم هیچگونه جایگاهی ندارند و تمامی سرمایه ها
و منابع در
دست افراد معدودی است که در رأس هرم قدرت قرار دارند ؛ به همین فاجعه سیل
اخیر
پاکستان نگاه کنید ، تمامی کشور های فقیر و غنی به کمک مردم فاجعه دیده
شتافتن ولی
مافیای اقتصادی پاکستان بدون هیچگونه احساس مسئولیتی فقط نظاره گر بود .
ملت غیور پاکستان میتوانند با تکیه بر غرور و اراده خود ؛ سکانس آخررا رقم
زند :
آنان باید از همانجائی شروع کنند که ژنرال ضیأال ابلیس آغاز کرد ؛مردم برای
داشتنن پاکستانی
پاک میباید با خلع سلاح و همچنین خلع ید از رهبران کژ اندیش قبائلی ؛
قوانین نوین را جایگزین
شریعت شیطانی نمایند و با ملی نمودن سرمایه باند های مافیائی اقتصاد خود را
از زیر سلطه
بازار سیاه برهانند.
دولت های طراح سناریو شیطانی سلطه ؛ که بذر درخت خبیث جهنمی را در بهشت این
سرزمین
کاشتند به جهت جبران مافات ، میباید حمایت کامل مالی و قانونی راازدولت
مردمی بنمایند ؛ !
چون مردم پاکستان در حال خنثی کردن بمبی هستند که اگر منفجر شود نه فقط
منطقه بلکه کل
کره خاکی را منهدم خواهد کرد.
2 – افغانستان؛ سرزمینی بکر با مردمی شریف این ملک درحالی مورد تاخت
وتازابرقدرت ها قرار گرفت که با هیچ کدام از طرف های در گیر مراوده و بده
بستانی نداشت و تنها جرمش
این بود که از نظر ژئوپولتیک حلقه مفقوده ی زنجیری بود ، که بدست هر کس که
می افتاد
میتوانست زمام امور منطقه ای وسیع از خلیج فارس تا هندوچین را به دست گیرد
. با هجوم نیروهای شوروی و پیمان ورشو در سال 1979 به بهانه حمایت ازدولت
کمونیستی
ببرک کارمل ، روزگار سیاه ویرانی و خشم در افغانستان مظلوم آغاز شد ،دورانی
که در آینده
نزدیک نمی توان پایانی برای آن متصور شد .
در سال 1986 کشور شوروی در یافت که در چه باتلاقی فرو رفته ؛ به همین منظور
نجیب الله
را جانشین ببرک کارمل کرد، نجیب الله از همان ابتدا سعی کرد دولت وحدت ملی
تشکیل دهد
ولی این حرکت مورد قبول مجاهدین افغان وهمچنین ساپورت کنندگان آنان نبود؛
آنها میگفتند یا
هیچ چیز و یا همه چیز ؛ اما در نهایت طرفین دعوای بی حاصل مجبور شدند در
سال 1988
توافق نامه صلح را امضأ کنند .
ولی آنطور که انتظار میرفت نیروهای رزمنده که سال ها در کنار هم برعلیه
اشغالگران جنگیده
بودند نتوانستند دست در دست هم در باز سازی کشورشان ؛ مشارکت کنند متأسفانه
قبیله گرائی
و انحصار طلبی ؛ سخن اول اکثر جنگجویان افغان بود.
گروه طالبان که سالها ریشه کثیفش را در پاکستان محکم کرده بود با داشتن
سازمان دهی قوی ،
قدرت مالی فراوان و همچنین وابستگی های قومی و قبیله ای ؛ به زور ترور
،تهدید و تطمیع
زمام امود کشور را در دست گرفت و از همان ابتدا با اجرای شریعت سیاه شیطانی
، تمامی
حقوق انسانی مردمش و مخصوصا زنان و کودکان را لگد مال کرد و چهره سیاه
خودرا به
همگان نشان داد ؛ کشور های غربی در ابتدا به افغانستان همچو یک آکواریوم می
نگریستند
که در جامعه بسته خود بدنبال افسانه پیشینیان است .
ولی خیلی زود و پس از شکستن و خرد شدن شیشه های قفس شیشه ای ؛ دیدند که
کوسه ها
چطور وحشیانه به همگان حمله ور شدند.
طالبان پس از مستولی شدن بر افغانستان ، تخم کثیف و افیونی خود را بنام
اسلام در تمامی
سرزمین بکروپاک آن پاشید وحکومت عصرحجری خود را بر پا نمود ، آنهاکه قصد
رجعت
به صدر اسلام را داشتند ، با کمی اشتباه دربرآورد زمانی ، به عصر جا هلیت
اعراب رسیدن
در زمانی که دختران زنده بگور میشدند ، زنا ن معصوم بوسیله شوهرانشان در
مهمانی ها
عرضه خواص میشدند وپسربچه ها بعنوان با ارزش ترین مایملک پیش پای شیوخ و
روسای
قوم بوسیله پدرانشان قربانی می شدند .
پس از واقعه تاسف بار11 سپتامبر2001و بدنبال آن حمله نظامی نیروهای ناتو به
افغانستان ،
حکومت طالبان ظاهرا" از هم پاشید ولی منقرض نشد ، بلکه به سنگر های ازپیش
آماده شده
در پاکستان به عقب رانده شدند .
و دوباره سریال جنگ های خانه به خانه و ذجرو شکنجه هرروزه مردم درد کشیده
افغانستان
شاید بتوان گفت تعیین تکلیف ، پیش داوری و تصمیم گیری و در نهایت هجوم های
کور به
کشور های دیگر دیوانگی است ؛ ولی بسیار جنون آمیز تر از آن زمانی است که
دولت های
مهاجم کشور های تسخیر شده را درهرج و مرج و بی قانونی رها می سازند ؛
متاسفانه این
رفتاری است که امروزه در افغانستان و حتی عراق شاهد آن هستیم .
نیرو های حمله کننده خسته از جنگ ؛ مسئولیت اداره کشور را به اولین گروهی
که سر خم
کرده و کرنش نماید ، واگذار میکنند ؛ بدون اینکه در نظر بگیرند این سر
سپرده جدید چه
اهداف و وابستگی هائی دارد ؛ در افغانستان و همچنین عراق ، پس از اشغال
حکومت به
اشخاص و گروه هائی واگذار شد که خود همانند گذاشته گانشان وابستگی قبیله ای
و
عشیره ای دارند ؛ ودر نتیجه پس از چندی بازهم همان جنگ های قومی و قبیله ای
و البته
این بار بنفع گروهی دیگر وآن هم به این دلیل که که اشغالگرن هیچ گونه
مسئولیتی را در
زمان انتقال قدرت احساس نمیکنند و فقط به فکر فراراز منجلابی هستند که خود
آفریده اند.
ولی آنها مجبورند منطقی تر عمل کنند ، هم به خاطر مردم منطقه وهم منافع
خودشان آنا ن
باید اجازه رشد و نمو به نیروهای مردمی ، آزادیخواه و روشنفکررا بدهند؛
یعنی کسانی که
بدون وابستگی های قومی ، به فکر ساختن کشوری متمد ن وآشنا به واقعیت های
روز دنیا
هستند ؛ این عمل حداقل اشغالگران راازاین نکته مطمئن می سازد که لازم نیست
چند سال
دیگر باز هم همین راه را پیموده و دیکتاتور جدید را سر نگون سازند .
هرچند ممکن است طبق تحلیل " میلیتاریستی "درست کردن این گونه نقاط بحران
سود های
خودش را هم داشته باشد اما دولت های قدرتمند ازنظر نیروی نظامی مجبورند
قبول کنند
که در قرن بیست و یکم و با توجه به دست یابی گروه های مخالف به انواع سلاح
ها ی
غیر متعارف وحتی بمب های اتمی ، ضرراین گونه ماجراجوئی ها خیلی خیلی از
سودش
بیشتراست !
درکشور افغا نستان باز سازی و کمک نه فقط بر عهده نیروهای ناتو بلکه بر
گرده کشور
روسیه یعنی وارث کشور شوری سابق هم می باشد ؛ بخصوص که این کشور نسبت به
نیروهای ناتو ، تجربه و شناخت بالاتری از مردم و جغرافیای افغانستان دارد .
این روزها همگان بر این باورند که افغانستان همانگونه که گور پیمان ورشو
بود، میتواند
محل فروپاشی پیمان ناتو هم باشد ؛ بیائید خوشبین تر باشیم و بگوئیم
افغانستان میتواند
محل تولد نیروئی بین المللی جهت مقابله با تروریسم و تمامی اشکال واپسگرائی
و
دیکتاتوری باشد ؛ حرکت هماهنگ نیروهای ناتو و روسیه ،در نابودی یکی از گروه
های
مافیای مواد مخدر افغانستان ، نشان از عزمی قوی است جهت ریشه کن نمودن
درختی
خبیث ؛ که اگر بیش از این پا بگیرد هیچ کشوری درهیچ کجای عالم از سایه شوم
و
شیطانی آن در امان نیست .
3 – ایران : کشوری اسطوره ای با فرهنگی غنی و پر افتخار
به همین منظور (طراحان پروژه ............) مجبور بودند جهت استحاله مردم
این کشور
نیروئی انتخاب کنند که درعین داشتن درندگی گرگ ، زیرکی و ریا کاری روباه را
هم
داشته باشد ؛ نیروی اهریمنی ، مزور وماکیاولیستی که دروغ سخن اول و آخرش
باشد .
به این دلیل ، با برنامه ریزی و سپس تبلیغ فراوان ، پیرامون آقای خمینی ؛
یک شبه
این روحانی تبعیدی را تبدیل به امام نموده و در قرص ماه جای دادند .
این روحانی که جهت حفظ جانش ، علما مجبور شدند به او لقب آیت الهی بدهند ،
تا آمد
بجمبد شوخی ، شوخی شده بود رهبر، رهبرانقلاب ایران ! و در نهایت بدون هیچ
احساسی ، هیچ برنامه عقلائی وهیچ .... ؛ با کبکبه و دبدبه به ایران آمد ؛
ولی نه ،
ایشان همچین دست خالی هم نبود ؛ ا و کتاب و لایت فقیه را در دست داشت ولی
از
ترس لورفتن برنامه هایش آنرا درپشتش مخفی کرده بود ،این کتاب حاوی تمامی
افکار
وماهیت چند گانه او بود ، که سالها در تنهائی کنج د خمه ها تدوینش کرده بود
.
از بدو ورود به ایران آقای خمینی سعی در شکستن غرور ملی مردم و اجرای
بند ، بند نوشته های کتابش بود ؛ یعنی ولایت و حکومت بی چون وچرا بر مردمی
بود که آنان را محجور و صغیر می انگاشت .
آقای خمینی پس از تکیه زدن بر اریکه قدرت ، قانون اساسی خود را نوشت و
برای خوش آمد " طراحان........ " تمامی نیرو های انقلابی را یک به یک دشمن
نامید واز جریان انقلاب راند و سپس برای داغ نگه داشتن تنور انقلاب دروغین
شمشیراز رو بست و به قصد صدور انقلاب به تمامی فرهنگ ها اعلام جنگ نمود
کشور های غربی از همان ابتدا حامی و تغذیه کننده اصلی او بودند .
البته در زیر در میز چون در روی میز خیمه شب بازی ، ناسزا بود و فحاشی و
همانگونه که گفته شد در زیر میز معامله اصلی در جریان بود ، برسر شرف ملی
وذخائر و تمامی ثروت این ملک به غارت رفته .
در این میان کشور شوروی هم برای اینکه از غافله عقب نماند رویه کشور های
غربی را درپیش گرفت ، درابتدا گروه های مارکسیسنی که شناسنامه شان آنان را
منتسب به کشورشورا ها میکرد ،از رابطه صمیمی کمونیست ها با رژیم ارتجاعی
حاکم بر ایران هاج و واج ماندند ، ولی پس از چندی و افشا شدن سیاست
منافقانه
کشورسوسیالیستی آنان که مستقل بودند با مردم ماندند و بقیه هم چون حزب توده
و همچنین جناحی از فدائیان کور کورانه و با چشم پوشی ازمنافع ملی به دنبال
سیاست های خرس پیر رفتند و البته خیلی زود پاداش خوش خدمتی و خیانت خود
را گرفتند ونزد مردم تبدیل شدند به " چوب دو سر طلا " .
در تمامی سالهای بعد جمهوری اسلامی با فروش تمامی آنچه متعلق به مردم ایران
بود ، سعی نمود هر دو ابر قدرت را برای خود نگه دارد .
در نتیجه ارابه "جمهوری وحشت "با دو اسب سرمت شرق و غرب به پیش راند و
تمامی افتخارات و هنر و ........ و تمام آزروهای ایرانیان را در زیر چرخ
هایش
کوبید و در نوردید .
آقای خمینی با استفاده از خوی زیاده خواه و ملی گرایانه افراطی صدام حسین
و به تمسخرگرفتن پان عربیسم جو منطقه خاورمیانه را متشنج کرد و در نها یت
صدام حسین رهبرنظامی عراق ،شروع کننده جنگ دیوانه واری شد که خمینی
سالها بشکلی دیوانه واری آنرا ادامه داد، چون هستی خود را درموقعیت جنگی
می دید؛ به همین منظور هم گفت " جنگ نعمت است " .
در سال 1361 خورشیدی ( 1982 میلادی ) با پا در میانی تعدای از سیایون
موجه جهان اسلام همچون رهبرانقلابی مردم فلسطین شهید یاسرعرفات مقرر
گردیدنیروهای عراقی ازشرق خرمشهر خارج شوند و صلح موقت بر قرارگردد
ولی به محض خروج نیروهای عراق ، خمینی فاتحانه واردخرمشهر شد و فتح
آترا الهی نامید وبا فراموشی تمامی قول و قرار ها نوید پیروزی بر صدام و
آزادی عراق را سر داد و گفت " راه قدس از کربلا میگذرد " و به این شکل ؛
جنگی را ادامه داد که باعث نابودی تمامی زیرساخت های صنعتی ، اقتصادی
و فرهنگی هر دو ملت شد .
رژیم ارتجائی جمهوری اسلامی برای بالا رفتن از سر بالائی قدرت به این دو
اسب از نفس افتاده یا بهتر بگویم این دو یابوی پیرهر چه توانست مهمیز زد
و در بالای قله این دو حیوان مرعوب را به پشت گاری اش بست و بی دنده و
ترمز بسمت دره مرگ سرازیر شد ، و حال هر چه این دو حامی از نفس
افتاده سعی در توقف او دارند موفق نمی شوند و چون هنوز امید دارند که این
رژیم برسرعقل آید ، رهایش هم نمیکنند ؛ این خوش خیالان هنوز باور ندارند
که مکتب سیاه شریعت اجازه فکرکردن را به آنان نمیدهد .
کشور های " طراح......... " و روسیه وارث کشور شوراها یا باید خود را از
این ارابه جهنمی رها سازند و یا با او به قعر دوزخ روند.
4 – عراق :
در عراق هم مانند افغانستان نیروهای ناتو به بهانه بر کناری دیکتاتوری
آمدند
ولی با جایگزینی دیکتاتوری خود ساخته ، از آن خارج شدند .
در قرن بیستم به بهانه وجود کشور شوروی و روشنفکران مستقل و مخا لف
امپریالیسم طرفداران سرمایه داری سعی می نمودند تمامی برنامه ها و سیاست
ها یشان در ابتدا حول مبارزه و نابودی این دو جریان باشد ولی از فرزندان
آنان
در قرن بیست ویکم انتظار میرود کمی بازتر فکرکنند و و نیروهای واپسگرا و
ارتجائی را دشمن هر گونه پیشرفت و بقای نسل انسان بدانند .
همانگونه که درافغانستان طالبان بکمک نیروهای قبائلی موجود در پاکستان د ر
حال جنگ افروزی است ،درعراق هم دولت مالکی وابسته به دولت مذهبی ایران
در حال خصومت با مردم عراق است .
نخست وزیر سفارشی عراق با دامن زدن به خصومت ها واختلافات مذهبی و
قومی بین مردم حکومت ترور و وحشت را در کشور مستقر نموده و در این
آشفته بازار خود ساخته ، حکومت نظامی و حالت فوق العاده را در کشور
نهادینه کرده و با آموزش از رهبرانش در تهران هر مخالفی را با مارک بعثی
بودن بکنج زندان ها و خانه ها رانده .
متاسفانه در حال حاضر دولت امریکا حامی دولتی است که در نهایت درندگی ،
نابودی تمامیت مردم عراق را نشانه رفته . ولی مردم خونگرم عراق هم اینک
همچو دیگر برادرانشان در کشورهای عربی کمر راست کرده اند و در پی باز پس
گرفتن غرور و شرف پایمال شده خود
هستند ، و به نیر وهای آمریکائی ، تاکید میکنند که تا دیرنشده بیایند و
درکنار
مردم یک پارچه عراق قرار گیرند ؛ ملت منسجمی که امثال مالکی آنرا تکه ،
تکه میخواهند ، تا بتوانند هر قطعه را به هر که می خواهند واگذار کنند؛زهی
خیال باطل !
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود..
|