آنها در«کمپین صلح» به دنبال چیستند؟
هژیر پلاسچی

در چند روز گذشته تقریبن تمامی رسانههای فارسی زبانی که به گفتمان مسلط
نظم جهانی موجود وابستهاند، گزارشها و مصاحبههایی در مورد کمپینهای صلح
و دوستی میان آنچه که «مردم اسراییل» و آنچه که «مردم ایران» میخوانند،
منتشر کردهاند و اغلب آنها بر حسب اتفاق برای پوشش دادن بخش ایرانی این
کمپین به سراغ فعالان صفحهٔ «از ایران برای صلح و دموکراسی» رفتهاند. صفحه
یی که توسط نیروهای از کشور خارج شدهٔ «دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال
دانشگاههای ایران» تاسیس شده و اداره میشود.
هرچند اعضای این گروه، که هم زمان فعالان صفحهٔ «از ایران برای صلح و
دموکراسی» هم هستند، در بحثهای پر دامنهٔ فیس بوکی مخالفان و منتقدان این
صفحه را به «کینه توزی»، «حسادت» و «اتهام پراکنی» متهم کردهاند، اما
تقریبن هر کجایی که کامنت گذاشتند و هر کجایی که مصاحبه کردند، «اتهام»های
مخالفان و منتقدان را تائید کردند. آخرین و نمونه وارترین آنها مصاحبهٔ «امیرحسین
اعتمادی»، مسئول روابط عمومی دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاههای
ایران و از موسسان و فعالان صفحهٔ از ایران برای صلح و دموکراسی است که در
سایت دانشجو نیوز منتشر شده است.با بررسی این مصاحبه نه تنها متوجه خواهیم
شد که آن «تهمت»ها چندان هم بیمورد و از روی حسد و کینه نبوده است، بلکه
کلاف سر در گم حضور هواداران «دخالت بشردوستانه» در کمپینی برای «صلح» نیز
گشوده خواهد شد.
تهمت اول: هواداری از دخالت بشردوستانه
تهمت اول نه تنها توسط امیرحسین اعتمادی به صراحت تائید میشود، بلکه مبانی
«حقوقی» آن را نیز شرح میدهد. او میگوید: «در جایی که حکومتها به صورت
سیستماتیک دست به کشتار مردم بیدفاع میزنند، در واقع قراردادی را که با
ملت خود بستهاند نقض کرده اند و برای پایان دادن به این کشتار، ناگزیر
از دخالت نیروهای بین المللی هستیم. این دخالت می تواند در قالب تحریم
های بین المللی باشد یا برقراری منطقه ی پرواز ممنوع و یا پیاده کردن
نیروی نظامی؛ گاهی هم مثل مورد مصر و تونس، فشارهای دیپلماتیک جواب می دهد.
با این حساب ما هنوز هم از مداخله بشردوستانه در کوزوو و لیبی دفاع می
کنیم و خواهان تکرار آن در سوریه هم هستیم».
هرچند اعتمادی روشن نمیکند از کدام «فشارهای دیپلماتیک» در مورد مصر و
تونس سخن گفته است و از روی ارتباط تنگاتنگ حکومتهای سرنگون شدهٔ مصر و
تونس با غرب و «نیروهای بین المللی» میگذرد اما روشن است که آنها،
دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاههای ایران و موسسان صفحهٔ از
ایران برای صلح و دموکراسی، هوادار حمله به کوزوو و لیبی بودهاند و خواهان
حمله به سوریه هم هستند. مبانی حقوقی آن هم روشن است. حتا اگر این مبانی
حقوقی در مورد مثلن عربستان سعودی و بحرین چندان هم روشن نباشد و حضرات «لیبرال»
و «صلح طلب» خواهان مداخلهٔ بشردوستانه هم نشده باشند. مبانی حقوقی نابی که
تنها شامل «حکومتهای سرکش» میشود.
تهمت دوم: آنها به زبان اسراییل سخن میگویند
امیرحسین اعتمادی میگوید: «آن پیام مهم تری که کمپین در کنار این پیام
دوستی به مردم اسراییل فرستاده آن است که مردم ایران خودشان قربانی جنگ
افروزی های رژیم حاکم بر کشورشان هستند و حساب این مردم از آن حکومت کاملا
جدا است. در واقع ما تنها به مخالفت با جنگ بسنده نکردیم بلکه میگوییم که
رسیدن به صلح پایدار بین دو ملت و چه بسا در منطقه از راه ایجاد یک حکومت
مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر در ایران می گذرد. البته که این اتفاق تا
جایی که ممکن است باید به دست خود مردم ایران بیفتد… در واقع برای ما خیلی
مهم است که خط خود را از خط حامیان جمهوری اسلامی جدا کنیم. مهم است که
رژیم سرکش ایران، از فعالیت صلح طلبانه ی ما استفاده ی ابزاری نکند.
اتفاقا ما به دنبال صلحی همیشگی در منطقه هستیم که مهم ترین دشمن آن خود
جمهوری اسلامی است. اینجاست که مخالفت ما با جنگ، هم سو میشود با مخالفت
با جمهوری اسلامی».
پیش از این در مطلب «مرثیه یی برای صلح» نیز اشاره کردم که اعضای این کمپین
در واقع همان توجیهاتی را که دولت اسراییل برای همراه کردن افکار عمومی
برای حمله به ایران میآورد، مورد تاکید قرار میدهند. نوشته بودم: «دولت
اسراییل برای توجیه لزوم حملهٔ نظامی به ایران میگوید: حکومت ایران مشغول
ساختن بمب هسته یی است، دولت ایران یک دولت جنگ طلب است، دولت ایران از
گروههای «تروریستی» حمایت میکند». برای امیرحسین اعتمادی و دوستان دیگرش
نیز مانند دولت اسراییل، جنگ احتمالی با ایران تنها یک «طرف» دارد. تنها «سرکشیهای»
دولت ایران است که زمینه ساز جنگ احتمالی خواهد شد. اعتمادی حتا از یک
انتقاد کوچک نسبت به دولت جنگ طلب حاکم بر اسراییل هم دریغ میکند. تفاوت
خط امیرحسین اعتمادی و دوستان لیبرالش در کمپین از ایران برای صلح و
دموکراسی با مبارزان حقیقی جبههٔ صلح در این نکتهٔ ظریف اما عمده نهفته است.
برای ما هر جنگی دو «طرف» دارد.
تهمت سوم: همراه با اسراییل علیه فلسطین
امیرحسین اعتمادی میگوید: «نگاه ما به مساله ی فلسطین و اسراییل، برگرفته
از ایجاد دو کشور مستقل فلسطینی و اسراییلی در چارچوب مرزهای توافق شده در
سال ۱۹۶۷ است. ما مشخصا از توقف شهرک سازی دولت اسراییل در مناطق فلسطینی
دفاع میکنیم. اما واضح است که پیش از تشکیل کشور فلسطینی، ابتدا باید خود
گروههای فلسطینی با هم به توافق برسند و جامعه ی جهانی را نسبت به امنیت
درون مرزهای فلسطینی مطمئن کنند. از نظر ما حملات هواپیماهای اسراییلی به
نوار غزه و خمپاره اندازی به شهرکهای اسراییلی و عملیات انتحاری گروه
های جهادی فلسطینی در خاک اسراییل هر دو محکوم است».
به بیان امیرحسین اعتمادی که از این پس آن را موضع رسمی دانشجویان و دانش
آموختگان لیبرال دانشگاههای ایران تلقی خواهیم کرد و در مباحث احتمالی
آینده آن را مبنا قرار خواهیم داد، آنها نه تنها خواهان توقف شهرک سازی
دولت اسراییل هستند، بلکه خواهان ویران شدن دیوار حائل میان اسراییل و
فلسطین و عقب نشینی اسراییل به آن سوی اورشلیم هم بودهاند. (۱) هرچند میتوان
پرسید اگر این موضع رسمی آنها بوده است و آنها آنقدر نگران امنیت و صلح
در منطقه هستند که در مورد هر اتفاقی بیانیه یی با امضای «فعالان سابق»
منتشر میکنند، چرا تاکنون هرگز در مورد حملات اسراییل به نوار غزه واکنشی
نشان ندادهاند و هرگز این موضع خود را با امضای «فعالان سابق» منتشر نکردهاند؟
اما فرض را بر این خواهیم گرفت که تاکنون فرصت نداشتهاند و مشغول امورات
مهم تری مانند حمایت از «دخالت بشردوستانه» در لیبی بودهاند.
با این وجود اعتمادی پیش شرطی هم دارد: «ابتدا باید خود گروههای فلسطینی
با هم به توافق برسند و جامعه ی جهانی را نسبت به امنیت درون مرزهای
فلسطینی مطمئن کنند». آنها هنوز به زبان دولت اسراییل سخن میگویند.
اسراییل وجدان نگران «جامعهٔ جهانی» در منطقه است که نسبت به امنیت منطقه
در صورت تشکیل کشور فلسطینی دغدغه دارد. دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال
و موسسان کمپین از ایران برای صلح و دموکراسی هرچند خواهان توقف «شهرک سازی
دولت اسراییل در مناطق فلسطینی» هستند و «حملات هواپیماهای اسراییلی به
نوار غزه» را هم محکوم میکنند اما برای آنها مسئلهٔ فلسطین نیز مانند جنگ
احتمالی با ایران، تنها یک «طرف» دارد. از نگاه آنها اگر گروههای فلسطینی
تاکنون با هم به توافق رسیده بودند و «جامعهٔ جهانی» را نسبت به امنیت درون
مرزهای خودشان مطمئن کرده بودند، اسراییل هم به مرزهای ۱۹۶۷ عقب نشسته بود
و منطقه در صلح و آرامش بود و میماند تنها «سرکشیهای» دولت جمهوری اسلامی
و البته سوریه که آنها هم با اشکالی از «دخالت بشردوستانه» حل و فصل میشد.
آنها در «کمپین صلح» به دنبال چیستند؟
امیرحسین اعتمادی میگوید: «ما تنها به مخالفت با جنگ بسنده نکردیم بلکه میگوییم
که رسیدن به صلح پایدار بین دو ملت و چه بسا در منطقه از راه ایجاد یک
حکومت مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر در ایران میگذرد. البته که این اتفاق
تا جایی که ممکن است باید به دست خود مردم ایران بیفتد… اما اینکه چرا در
فعالان ایرانی کمپین، لیبرالها و دست راستی ها هستند، مهم ترین دلیلش
در نظر گرفتن منافع ملی است. ما در جایی که پای منافع ملی ایران در میان
باشد، هیچ خط قرمزی نداریم و دست دوستی خود را به سوی هر شخص یا گروهی جدا
از دیدگاه سیاسیاش دراز می کنیم».
نگاه دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال و موسسان کمپین از ایران برای صلح و
دموکراسی به مسئلهٔ «صلح» روشن است. آنها تنها مخالف جنگ در همین لحظه
نیستند و صلح طلبی آنها معنای وسیع تری را حمل میکند: صلح پایدار. صلحی
که با وجود دولت جمهوری اسلامی هرگز به آن دست نخواهیم یافت و راه دست
یافتن به آن «ایجاد یک حکومت مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر» در ایران خواهد
بود. بنابر این نباید کمپین «صلح» آنها را با کمپینی که همین امروز و همین
حالا خواهان توقف ماشین جنگی غرب، از جمله اسراییل برای حمله به ایران است،
اشتباه گرفت. آنها حتا شاید مجبور شوند برای رسیدن به زمینههای ایجاد این
«صلح پایدار» در مقطعی به شکلی از «دخالت بشردوستانه» هم تن دهند. زمانی که
دیگر «ممکن» نباشد به دست خود مردم ایران به «حکومتی مبتنی بر دموکراسی و
حقوق بشر» دست یافت. اعتمادی در این مورد صراحت دارد که رسیدن به شکلی از
حکومت که مورد حمایت آنهاست تنها تا جایی که «ممکن» است باید به دست مردم
ایران اتفاق بیفتد و اگر «ممکن» نشد، آنها بر مبنای درکی که از «منافع ملی»
دارند حاضرند دست دوستی خود را به سوی هر شخص و گروهی دراز کنند و هیچ خط
قرمزی هم ندارند. آیا در کمپین «از ایران برای صلح و دموکراسی» کسانی بالاتر
از رونی آدری مورد خطاب قرار گرفتهاند؟ کسانی که باید بفهمند چه کسانی در
حکومت آیندهٔ ایران که مبتنی بر «دموکراسی و حقوق بشر» باشد، ضامن «صلح
پایدار» در منطقه خواهند بود و هیچ خط قرمزی ندارند؟
پی نوشت:
امیرحسین اعتمادی در بخشی از مصاحبهاش میگوید: «این را هم اضافه بکنم که
در همین کمپین «از ایران برای صلح و دموکراسی» که به ظاهر توسط لیبرالها
اداره میشود، کسانی از نحله ی فکری چپ مشارکت یا با آن همراهی کردهاند».
و البته به سرعت برای اثبات این ادعا عکسی از باقر پرهام روی صفحهٔ کمپین
قرار میگیرد، با این توضیح که «نام باقر پرهام در ایران به عنوان مترجم
آثار مارکس و هگل شناخته شده است. پرهام یکی از چهرههای شناخته شدهٔ
روشنفکری چپ در ایران است». برای روشن شدن عیار همراهی کسانی از «نحلهٔ
فکری چپ» باید دانست، باقر پرهام سال هاست هیچ ربطی به «روشنفکری چپ» در
ایران ندارد. از همان زمانی که در مجلهٔ گردون علیه هیات دبیران کانون
نویسندگان در سالهای انقلاب و سعید سلطانپور قلم زد و البته پاسخ محکمی از
زنده یاد محمد مختاری در همان مجله و در همان ایام گرفت. مقاله یی که
هر بار کسی خواست از موضع راست به کانون نویسندگان ایران حمله کند، آن را
خمیرمایهٔ تئوریک خود قرار داد. از جمله محمد قوچانی در مطلبی با عنوان «زوال
رهبری روشنفکری ادبی» که در شهروند امروز نوشت، استفادهٔ مبسوطی از این
مقاله کرد. همان زمان پاسخی برای او نوشتم با عنوان «کریه اکنون صفتی ابتر
است» که میتوانید آن را در اینجا بخوانید.
در این متن در مورد پرهام و مقالهٔ او نیز نکات مهمی را یادآوری کردم.
علاوه بر این پرهام به محض خروج از کشور در اولین حضور عمومی خود به
تلویزیون سلطنت طلب «آزادی تی وی» به مدیریت بهروز صوراسرافیل و رضا فاضلی
رفت. در همان برنامهٔ زنده، علی اصغر حاج سیدجوادی نامه یی به تلویزیون
فکس و از حضور پرهام در این شبکه انتقاد کرد. پرهام و صوراسرافیل و فاضلی
اما دهان به فحش و ناسزا گشودند. «نحلهٔ فکری چپ» حضرات هم از این دست است.
پانوشتها:
۱-نیروهای چپ رادیکال انتقادات مهمی در مورد موضع بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ که
اغلب توسط نیروهای چپ «رسمی» و میانه گرفته میشود، دارند. از جمله حضور
همان اسراییل نگران، برخوردار و قدرتمند در همسایگی کشوری فلسطینی
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|