تاریخ انتشار :03.01.2017
کارگردان
گاو !
اژدر امیری

کارگردان گاو ، " عضو فرهنگستان هنر جمهوری
اسلامی " ، پیام تسلیتی برای مردم ایران فرستاده که خواندن اش به
هیچ وجه " برای مردم ایران " دلداری دهنده نیست ؛ برعکس ! افزودن
غمی است بر همه غم های تاکنونی اشان ، احتمالن شما هم پیام تسلیت
کارگردان گاو ، حضرت حاج آقا داریوش مهرجویی با آن عکس گیره ناکش
را در سایت سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر ) دیده اید ،
و اگر نه ، بروید و ببینید و بخوانید پیام تسلیت گاو را ! برای شما
مردم ایران نوشته دیگه !
" امروز باید پیام تسلیتی به رسانه ها بدهم ... "
دیروز که روز گرفتن جایزه از این جشنواره " فیلم فجر " تا آن
جشنواره و تا " جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه " بود ، روزش نبود ،
روز ، روز پیام تبریک و تهنیت افتخار آفرینان هنر اسلامی – ایرانی
بود ! بنابراین مناسبتی برای تسلیت گوئی نبود ، فردا هم که دیر است
، و شاید دیگر جایزه ای در کار نباشد ! بنابراین امروز " باید " با
عجله پیام تسلیتی به رسانه ها بدهم ! حالا پیام چیه ؟
کارگردان گاو ، فرهیخته وار از خودش احمقانه سئوال میکند : " چرا
اخیرا (!) مدام خبر مرگ(!!) می شنوم ؟ "
" مردم ایران " ! توقعی بیش از این از کارگردان گاو و عضو
فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی و هنرمند افتخار آفرین و فرهیخته
کشورتان نداشته باشید ، قرار نبوده تا فرهیخته آن کشور زنده است
خبر مرگ کسی را بشنود ! زیرا " اخیرا " مدام خبر میشنود ، تا پیش
از اخیر ، خبری از مرگ نبود ! و کارگردان گاو اصلن خبر اعدام (مرگ)
هزاران نفر در دوران روحانی و مرگ هزاران هزار مخالف حکومت اسلامی
را پیشتر و در تمام این سی و هشت سال حکومت نکبت و مرگ را نشنیده
بود ، و پرده سیاه سینمایی هنر سیاه اسلامی را به روی چشم هایش
گذاشته بود تا نبیند همان فرهنگستانی که ایشان عضو فرهیخته اش
میباشد ، هنر و فرهنگی جز نابودی انسانها ، اینو بکش ، اونو بکش را
دنبال نکرده و نمیکند و نخواهد کرد و مسئله مربوط به اخیرآ و امروز
و حال نیست .
کارگردان گاو حالا برای کی گریه و زاری میکند ؟ خب روشن است دیگه !
شما وقتی فرهیخته و هنرمند عمامه به سر آن کشور باشید ، برای مرگ
هنرمند عمامه به سر و فرهیخته آن کشور گریه و زاری میکنی !
" هنوز از داغ مرگ عباس کیارستمی عزیز فارغ نشده ام که این چنین
شاهد مرگ پی در پی فرهیختگان کشورم (!) هستم . "
عباس کیارستمی و فرهیختگان کشورم ! کیارستمی ، انتظامی ، نصیریان ،
مشایخی و دیگر هنرمندان عمامه به سر نسل قدیمی ،" پیش کسوتان " ، و
همین کارگردان گاو را نباید گفت که اصلن هنرمند نیستند و هیچی از
هنر سرشان نمیشود ، بر عکس خیلی هم هنرمندند ! و هنرشان این است که
چگونه باید در زیر سایه تاج هنرنمایی کرد و چگونه زیر سایه عمامه
هنر فروخت . چگونه هم از خزانه هنری شاه بهره مند شد و چگونه از
کیسه هنری آخوند سود برد . این جماعتی که در ایران خودشان به
خودشان میگویند هنرمند و فرهیخته ، نسل قدیمی و جدید ، هرگز و تا
وقتی حکومت اسلامی هست به عمق رذالت ، ابتذال ، فقر و فلاکت هنری
اشان پی نخواهند برد ، بقولی :
" قورباغه ای که در لجنزار زندگی میکند ، بوی تعفن اطرافش را حس
نمیکند "
کارگردان گاو " کشور " در خطبه دوم به ذکر مصیبت های کشورش به سبک
و سیاق ملی – مصدقی – اسلامی به تحریک غده های اشکی مردم کشورش می
پردازد ، به این شکل :
" کشور من روی ذخایر طلای سیاه نفت نشسته ولی هر روز به خاطر بی
کفایتی ها و بی خیالی های مسئولان و رشد روز افزون مردان اختلاسی
باید منتظر اخبار تلخ و نا امید کننده باشیم . "
" مردم من شادی را به مرور فراموش میکنند ..." گریه کنید مسلمونا !
" مردم ایران " ! فرهیختگی کارگردان گاو کشورتان را ببینید که
چگونه در این جمله آخر هنر را به اوج ملکوت اعلا میرساند .
" افسوس بر ما (!) و بر نمودار نشانه شناسی شکست روحانیتمان (!!)
در رسالت الهی (!!!) خویش . "
حالا چرا ما باید افسوس شکست روحانیت " عزیز " کارگردان گاو را
بخوریم ؟ روحانیت عزیز شماست ! شما مواجب بگیرش هستی و از کیسه
هنری اش بهره مند ! از هنر خودت مایه بگذار ! عوام جامعه ، شامل
کارگران و فقرا را با خواص جامعه که یکی اش هم شما باشید قاطی نکن
! بدون شک شکست روحانیت شکست کارگردان گاو هم هست ؛ و از این گذشته
الهیات و الهیات اسلامی تاریخآ در ایران و در منطقه هیچ رسالتی بجز
همین بربریت نابی که در ایران و در منطقه بنمایش میگذارد بر عهده
نداشته ! رسالت سنگسار ، رسالت زندان شکنجه و تجاوز ، رسالت شلاق ،
رسالت اسید پاشی ، رسالت تجاوز به کودکان مکتبی ، رسالت ازدواج
دختر بچه های نه ساله ، رسالت فروش زنان در بازار ، رسالت سر بریدن
، رسالت اعدام در فضای باز و بسته و دیگر رسالت های شنیع الهی –
اسلامی ما رسالت دیگری از روحانیت عزیز کارگردان گاو ندیدیم ! و از
این منظر باید گفت روحانیت بی کم و کاست دارد رسالت الهی اش را
متحقق میکند .
با اینهمه باید یاد آوری کرد که کمونیست ها مشکلی با هنر و بقولی
هنرمندان ندارند ، تقسیم کاری ست درون جامعه . و هدف کمونیسم هم از
بین بردن همین تقسیم کار است . در یک جامعه کمونیستی ، خواننده ،
مجسمه ساز ، نقاش و بطور کلی هنرمند نداریم ، حد اکثر انسانهایی را
داریم که در میان دیگران نیز به خواننده گی و نقاشی و مجسمه سازی و
بقولی به هنر می پردازند .
02.01.2017
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|