مقاله

 

 

 



حماسه های خاموش درسرابی تاریخی 18

اسلام دموکراتیک = دموکراسی اسلامی

قسمت هجدهم


hoshyaresmaeil@yahoo.com

 

آیا هنوز هم دلیل روزه سکوت رهبر عقیدتی بر کسی پوشیده است؟

    و اکنون مروری کوتاه بر مسیری که مجاهدین تا به اینجا آمده اند خالی از ضرورت نیست؛ به ویژه  برای فرونشاندن عطش آگاهی کسانی که هنوز در تردید و تفکرند. پس از خلع سلاح مجاهدین، مریم رجوی از پاریس پیام فرستاد و شعار رفراندم را هم مطرح کرد. شعاری که مردم ایران و سایر اپوزوسیون هم از آن استفاده کردند. مجاهدین هم به طور موقت نتیجه را چنین اعلام کردند که : " مسعود و ارتش آزادی بخش به وظیفه خودشان عمل کردند و از این پس خرج استحاله رژیم خواهند شد!

 اکنون سالهاست که خیلی ها همواره به گذشته می اندیشند و به اینکه آیا مجاهدین و رهبر عقیدتی به جز آنچه که تا به امروز کردند و آن راهی که تا کنون آمدند، هیچ گزینه و امکان دیگری پیش پایشان نبود؟

  آیا درصورت گزینشی واقع بینانه تر در خط و استراتژی، کارکردی به مراتب با کیفیت تر و حتی افتخارآمیز نمی داشتند؟

 و در آن صورت آیا از همه توانشان پس از دو دهه از فروغ جاویدان، استفاده مناسب تری نمی شد؟ چگونه می شود همه مشکلات را به گردن صدام و زور بازوی آمریکا انداخت و عملکرد خود را یکسره درست و بی نقص دانست؟ سالها دروغ گویی و فریب همگان را به حساب ضرورت اجتناب ناپذیر مبارزه گذاشت؟

    مایلم اندکی وارد جزئیات شوم و توصیه کنم تا دیگران هم یک بار این راه را بروند. برای چند لحظه به جای رهبر عقیدتی می نشینیم و با خود خلوت می کنیم.هرچندازنظرمجاهدین این همان کفراست!

 زمان: سال 1367 و پایان جنگ ایران و عراق.

 شکاف جنگ بسته شده و تئوری جنگ آزادی بخش  بی گمان مهر پایان خورده است. مکان: عراق و پس از عملیات فروغ جاودان.

 به عنوان رهبر عقیدتی کل مقاومت در اندیشه ام که اکنون چه باید کرد؟ چه باید کرد؛ چه نباید کرد؛ باید رفت؛ نباید رفت؛ باید ماند؛ یا حسن؛ یا حسین .....

 اگر قرار به دگرگونی در خط  کلی باشد، نخستین گام آن ترک عراق است؛ رفتن؛ اما به کجا؟

 با چه کسی و در کجای جهان می توانیم با کسی مانند صدام منافع استراتژیک بیابیم یا بتراشیم؟

  آیا اصولاٌ رفتن از عراق نوعی عقب نشینی نیست؟

 نیروهای سیاسی که روزگاری همه را یکسره دشمن خواندم اکنون چه خواهند گفت؟

اگر پس از چند سال برگردیم به ایستگاه نخست، باید به عالم و آدم توضیح پس بدهیم که چه شده است؟

 در شان من نیست که بخواهم به کسی توضیح بدهم از فاز سیاسی هم عبور کرده ایم. نه تغییر استراتژی کار درستی نیست. ترک عراق هم به سود ما نیست. و اما یک تابلوی دیگر که پیش روی من است ماندن در عراق و مقاومت! است.

 در این گزینه سلاح را باز هم خواهیم داشت. هرچند میدانی برای استفاده از سلاح وجود ندارد اما حضور یک نیروی مسلح در کنار مرز شرایط سیاسی ایران را کاملاٌ قفل می کند و راه را بر هرگونه رشد آلترناتیوی خواهد بست و مجاهدین هم هژمونی سیاسی خودشان را حفظ خواهند کرد.

    موضوع سلاح در جهان سیاست بالاترین سقف است و و این یعنی داشتن هژمونی در همه جا و در هر شرایطی، که در جهان سیاست هم برش دارد و به اراده ی رهبر عقیدتی در هر شکلی از مناسبات درونی و تشکیلات هم اعمال این هژمونی مشروعیت دارد. وگرنه اگر سلاح نباشد آن گاه مجاهدین هم مانند دیگر گروهای سیاسی خواهند شد و کارهای بی اهمیت انها را مجاهدین هم خواهند کرد.

    اما یک پرسش: چه اشکال دارد که همه این موارد در چشم انداز باشد. شما فرموده بودید برای منافع خلق از دادن هیچ فدیه ای رویگردان نیستید. مگر مجاهدین به انطباق اصول با شرایط معتقد نیستند؟

    پاسخ : "اینکه منافع خلق چه چیزی است در تشخیص خود ماست. اگر خلق می توانست راه درست را تشخیص بدهد که امروزمن و خواهر مریم در تهران بودیم! درباره انطباق اصول با شرایط هم، من باید در فلک جهان بشری، طرحی نو دراندازم. من تسلیم شرایط نخواهم شد و باید خودمان را به شرایط و غرب تحمیل کنیم!"

    پرسشی دیگر: "یک رهبر از خود گذشته و فداکار، اگر تشخیص دهد که به خاطر منافع مردم باید مثلاٌ سلاح بر زمین بگذارد و از هژمونی بگذرد ، نباید فداکاری کند؟

    پاسخ رهبر عقیدتی: " سوالی که مطرح کرده ای در حد و اندازه ی یک رهبر معمولی سیاسی است. در حالی که جایگاه من تنها سیاسی نیست، بلکه یک رهبر عقیدتی است. من اگر فقط رهبر سیاسی بودم نمی توانستم فرمان کشتن و کشته شدن صادر کنم! من تنها به خدا حساب پس می دهم.از نظر من جامعه بی طبقه توحیدی فقط یک شعار نیست و در این مسیر هژمونی لازمه کار است. در سال 64 13صلاحیت رهبری مرا همه تایید کردند. تا جایی که به یک  رهبر سیاسی برمی گردد در همان سال 1360 که به پاریس آمدیم همه ی گروهها و اشخاص سیاسی برای اتحاد با من پیام فرستادند از جمله پسر شاه. مسولیت وجایگاه رهبر عقیدتی از درک خیلی ها خارج است و بدبختانه ما نمی توانیم عمق این موضوع را برای همه باز کنیم. اما میان خودمان با کسی تعارف نداریم.

     مریم یک بار در نشستی اشاره کرد که تنها وظیفه ی اعضای مجاهدین و LNA رساندن مسعود به تهران و سپردن حاکمیت سیاسی به دست اوست و دیگر کسی با بقیه داستان کاری نداشته باشد. مسعود خودش می داند با خدای خودش.....

ادامه دارد

اسماعیل هوشیار

 

 

________________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد