مقاله

 

 

 

حماسه های خاموش درسرابی تاریخی . 28

اسلام دموکراتیک  دموکراسی اسلامی

قسمت بیست و هشتم

hoshyaresmaeil@yahoo.com

 

    با نگاه کردن به ورای واژه ها، کمی باید بیشتر دقت کرد. واژه های انسانی مقولاتی عجیب و غریب نیستند. سالهاست از آنها استفاده می­شود. فقط دقت نمیکنیم که شاید ناشی از عادت و تکرار باشد. تکراری که معمولاٌ به دریایی از فرهنگ و ادبیات و فلسفه و اطلاعات راه می­برد؛ دریایی با عمق یک سانتیمتر!

 در فرهنگ روزانه، فاحشه به کسانی اطلاق میشود که تن فروشی میکنند. در همین فرهنگ روزانه واژه  فاحشه، بد و منفور و طرد شده است و  اغلب آن را لایق زنان کرده ایم ! زنانی که روزانه و شبانه، تن های تکه تکه شده خود را در معرض فروش میگذارند. عاطفه یا احساس نمیفروشند و خریدارانش هم اغلب مردانی هستند که به گفته شاملو مردار زنان را دوست میدارند.

    یکی دیگر از واژه های انسانی ایدئولوژی است. واژه ایی سنگین و پرمعنا، سازنده و مخرب، سودمند و زیان آور! معنای کتابی ایدئولوژی عبارت است از: سیستم نظریات یا اندیشه های فلسفی، سیاسی، حقوقی، هنری، مذهبی و نظریات در زمینه اخلاق. ایدئولوژی دارای خصلت طبقاتی است و منعکس کننده مناسبات اقتصادی جامعه نیز هست. به سخن ساده تر؛ هر فرد یا حزب یا سازمان و یا حکومتی، باید تکلیف خودش را با 3 مقوله پایه ای روشن کند: جهان هستی (ماتریالیستی یا الهی)،.... جامعه و تاریخ،.....و انسان.

    داشتن یک دستگاه نظری یا اعتقادی در افراد، لزوماٌ به معنی فهم یا درک منطقی از ایدئولوژی نیست. اما از تنظیم رابطه با این 3 مقوله، به سادگی مشخص میشود که انسانها با چه سیسنم نظری و دیدگاه هایی زندگی میکنند. یکی از خیانتهای رهبران و حکومتها در طول تاریخ، خیانت به واژه ها بوده است. به گونه ای که تاثیر مخربی بر افکار عمومی به جا گذاشت و البته اصل معانی یا جایگاه واژه ها با هیچ خیانتی  دگرگون نخواهد شد.

 در میان واژگان سیاسی واجتماعی؛ آشناترین واژه انقلاب است. انقلاب یک تحول کیفی و بنیادین، یک چرخش عظیم و اساسی در حیات جامعه است. در علم جامعه­شناسی انقلاب عبارت است از سرنگونی یک نظام اجتماعی کهنه و جایگزین کردن آن با نظامی مترقی و نو. در طول تاریخ بشر، انقلابهای زیادی رخ داده است که آشناترین آنها عبارتند از: انقلاب سیاسی، انقلاب اجتماعی، انقلاب اقتصادی، انقلاب فرهنگی، انقلاب سوسیالیستی، مخملی، نارنجی... هدف اکنون، انقلاب شناسی نیست.

     طی یک قرن گذشته، انقلاب مشروطیت در ایران جدی ترین حرکت انقلابی در زمان خودش بود که هرچند ناتمام ماند اما ضربات جدی بر سیستم و ساختار فرسوده نظام فئودالی وارد ساخت و راه را بر آگاهی جامعه ایران باز کرد. جهان زنده و متلاطم بشری، در رقم زدن سرنوشتی دیگر برای خودشان گاه از رهگذر انقلابی خونین به گونه ای که در فرانسه رخ داد و گاه نرم و خزنده به مانند آنچه که در انگلستان رخ داد در نوسانی منطقی بالا و پایین میشد.

 در تاریخ ایران به بعضی از سرفصل ها که میرسیم باید تعمق بیشتری کنیم. در سالهای میان کودتای 28 مرداد 32 تا قیام ضدسلطنتی سال 57، سخن از انقلاب سفید هم شد . تک پایه شدن رژیم شاه از سیستم بورژواملاک به سمت بورژوازی وابسته هیچ ربطی به انقلاب و مردم نداشت. چنین انقلابهایی، لطیفه های قرن است.

    پس از قیام سال 57 و جایگزینی فاشیسم مذهبی به جای یک دیکتاتوری وابسته، سیر تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی در ایران به گونه ای رقم خورد که به سرعت بوی خون و خفقان در فضای جامعه حاکم شده بود. در آن دوران، سخن از انقلاب فرهنگی هم کردند که آغاز و پایانی سریع و قابل فهم داشت. دانشگاهها را بستند تا ساده تر امید و آزادی را با آن کودتای فرهنگی سلاخی کنند.

    مدتی بعد نوید "انقلاب نوین" را شنیدیم که ظاهراٌ در راه بود و همه باید امیدوار می ماندند تا محقق شود و آخرین موردی که در جامعه سیاسی ایران به یک انقلاب دیگر رسیدیم. این مورد در ابتدا برای بسیاری از افراد اهمیت نداشت: "انقلاب ایدئولوژیک درونی".

 نفس به کاربردن صفت درونی، باعث شد تا خیلی ها به سادگی متقاعد شدند که چون درونی و مربوط به مجاهدین است، پس نباید چندان روی آن مکث کرد و به آن اندیشید. مجاهدین مدعی بودند که رسیدن به ضرورت انقلاب ایدئولوژیک، تنها به مبارزه با رزیم برمیگردد و البته توضیح میدادند که چنین تحولی، هیچ سابقه و تجربه قبلی ندارد؛ جدید و نو است. این ادعای رهبر عقیدتی اندکی قابل تامل است. با کمی دقت و کند و کاو درمی یابیم که ستون فقرات انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین اقتباسی بوده است از انقلاب فرهنگی چین که حدود یک دهه پس از پیروزی مائو در چین، حزب کمونیست چین به منظور زدودن آثار افکار غیرخودی در درون حزب دست به آن زد. این امر در آغاز منطقی و حتی جذاب به نظر میرسید اما در مسیر و تداوم آن به خصوص پس از مرگ مائو، کار انقلاب فرهنگی چین هم ، راه به تصفیه ای خونین در درون حزب و حتی فراتر از آن کشیده شد و بیوه خود مائو هم بی نصیب از تیغ آن جریان نماند.

     اینکه مسعود رجوی در اغلب نشستهای مجاهدین نسبت به مائو ارادت خاصی از خود نشان میداد و بیشتر روشهای به کار گرفته شده در درون تشکیلات مجاهدین را به استناد حزب کمونیست چین توجیه و تشریح میکرد، بی دلیل نبود. رجوی از خرافات و دین غافل نبود و برای تکمیل گوشت و پوست و خون آن اسکلت بندی چینی ها و خلق انقلاب ایدئولوژیک، از اسلام و مسیح و همه قوانینی که برای خیلی ها غریب و ناآشنا بود کمک گرفت و کار انقلاب ایدئولوژیک به جایی رسید که غیرقابل پیش بینی نبود. به واسطه آن انقلاب، مسعود رجوی نایب امام زمان، و گاهی هم خود امام زمان معرفی میشد. مریم رجوی را هم به جای مادر مسیح معرفی کردند و در یک کلام آشی پخته شد که همه دستی در آن داشتند. از مائو تا مسیح و امام شیعه و اسلام و ... وصد البته روشها و تصفیه های خونین و بدوی و احمقانه!!

ادامه دارد

اسماعیل هوشیار

 


_______________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد