تاریخ انتشار :11.01.2023 خیز برداشتن خمینی وار رضا پهلوی برای تصاحب انقلاب مردم ایران
درخور توجه است که این دکان «پهلویست» حدود یک ماه پیش در ویدئویی
که با تیتر «شاهزاده رضا پهلوی با حمایت از حامد اسماعیلیون اولین
چراغ ائتلاف را روشن کرد»، با روده درازی مفصل 22 دقیقه ای، ادعایی
کرده بود که فقط از تفسیر و تحلیل خودش از حضور رضا پهلوی در نمایش
فیلم مستندی که بابک پیامی کارگردان؛ با نام 752 یک عدد نیست، در
مورد سقوط هواپیمای اوکراینی ساخته است ( در 21 نوامبر در باشگاه
مطبوعات واشنگتن نمایش داده شد) و با این یاد آوری که چون رضا
پهلوی که فرامرز اصلانی خواننده و شاهین نجفی هم در دو طرفش بودند
در ردیف اول نشسته بودند و این ردیف به کسانی اختصاص دارد که توسط
تولید کننده و دست اندرکاران نمایش دعوت می شوند و چون حامد
اسماعیلیون شخصیت اصلی این مستند بوده و احتمالا او شاهزاده را
دعوت کرده است پس شاهزاده با این دعوت حمایت خود را از او اعلام
کرده است. اما شاهزاده که در آن باشگاه قبلا سخنرانی داشته و در هر
حال به عنوان یک«وی آی پی» در آنجا شناخته شده است، اگر بدون دعوت
هم به آنجا می رفت؛ می توانست در همان ردیف اول بنشیند و در این هم
جای تردید نیست که حتما در ردیف پشت سر ایشون چند محافظ نشسته بوده
اند. اما مساله یی که در همین گام اول به این اقدام سایه افکنده؛ در ابهام بودن شکل گیری این تفاهم و امتناع شرکت کنندگان در توضیح دادن در مورد آن است. این امر کسانی را که نسلِ حاضر در انقلاب سال 1357 بوده اند و شیوه های خمینی برای مصادره و «ملاخور کردن» انقلاب را به یاد دارند، یاد شورای انقلابی که او تشکیل داد و اسم اعضای تشکیل دهنده آن به بهانه تهدید های امنیتی پنهان نگهداشته شد، می اندازد. به ترکیب اعضای این گروه شش نفره که نگاه می کنیم، جز رضا پهلوی هیچکدام از آن شش نفر نمی توانند پیشنهاد دهنده انتشار این پیام باشند؛ کما اینکه چهره سیاسی برجسته این گروه بعد از رضا پهلوی که احتمال داشت پیشنهاد دهنده و مبتکر این اقدام باشد، یعنی آقای حامد اسماعیلیون در مصاحبه با صدای آمریکا اول گفته بود که «دوستان» با او در مورد انتشار توئیت تماس گرفتند و دو سه روز بعد بعد از آن نیز در مصاحبه یی با خبرنگار ایران اینترنشنال گفت که علی کریمی با او تماس گرفته بود. بنابر این باز هم مساله همان است مبتکر این اقدام خود رضا پهلوی بوده است و علی کریمی نمی تواند مبتکر نوشتن توییت و تماس با خود رضا پهلوی و گلشیفته و…و تعیین زمان و شکل انتشار آن باشد. حکمت این که رضا پهلوی علی کریمی را برای تماس بادیگران انتخاب کرده است، این است که او در واقع با یک فوتبالیست تماس گرفته که تماسش کاملا مردمی و خارجی از هرنوع تشریفات و «وزن کشی» باشد که گمان خیلی روشن است که مثلا تماس او با گلشیفته برای ارائه آن پیشنهاد نمی توانست برای خود شازده راحت باشد. بنابرابن اینجا آن شخصیتی که مثل بعضی فیلمهای جیمز باندی چهره اش دیده نمی شود، اما رئیس اوست و او فرمان می دهد و همه فرمان او را اجرا می کنند، باید رضا پهلوی باشد. خب این پنهان کاری علتی باید داشته باشد. در این مساله آن علت در خود آن رئیس است؛ به خاطر ارثی که از گذشته یی پر ظلم و قانون شکنی و قلدری که دوران سلطنت پدرش بوده دارد. او به جز «ولیعهد» محمد رضا شاه پهلوی بودن،«پشتوانه» دیگری که بر اساس آن بخواهد نقشی در صحنه سیاسی در ارتباط با مبارزه مردم با رژیم و نیز تاثیر گذاری در افکار عمومی داشته باشد، ندارد. او با ارث یاد شده وارد صحنه سیاسی شده که قبلا هم قسم خورده بود که سلطنت سرنگون شده را دوباره در ایران برپا و مستقر کند که خوب زمانه نشان داد که تاریخ مصرف آن گذشته و شاهزاده هم ناچار شد کمی کوتاه بیاید ولی بازهم با حقه بازی جایی برای بازگشت سلطنت با گفتن این که «مردم در مورد نوع حکومت تصمیم می گیرند» گذاشته است. به هر حال به رغم انتظار افکارعمومی ایرانیان و تاکید گروههای سیاسی اوپوزیسیونِ رژیم بر لزوم محکوم کردن عملکرد خائنانه زیرپا گذاشتن قانون اساسی و حقوق مردم و اقدامات سرکوبگرانه دوران پدرش و پوزش خواهی در مورد آن، رضا پهلوی اعتنایی به این امر نکرده است. به خاطر رفتار قلدرمنشانه و دیکتاتورمابانه رضا پهلوی در سرباز زدن از پذیرفتن رفتار ظالمانه و جنایتکارانه علیه مردم و مبارزان راه آزادی و برابری در دوران سلطنت پدرش و محکوم نکردن آن است که این روش پنهانکاری در چگونگی تصمیم گیری برای همین دو خط توییت، بکار گرفته شده است. چون همراه شدن چهره هایی از مخالفان رژیم که دارای وابستگی حزبی و سازمانی نیستند با او، آنهم به عنوان آدمی که روشن است که در نقش هدایت گر و سخنگویی که پلی بین انقلابی که مردم در داخل برپا کرده اند و حرکتهای گسترده ایرانیان خارج کشور که حامد اسماعیلیون چهره مبتکر وهدایت گر آن شناخته می شود، مساله ساز است و با خوشامد گویی از سوی اپوزیسیون همراه نخواهد بود. فرصت طلبی، از خود راضی بودن و عقب ماندگی و تحریف حقایق مربوط به دوران آریامهری از سوی بخشی از حامیان شاهزاده هم عاملی است که همکاری با آنها را غیر ممکن می کند. مثلا نگاه کنید به روش کار کسانی که در رسانه های تلویزیونی و انشتارات اینترنتی فارسی زبان ظاهرا مستقل اما به وضوح حامی رضا پهلوی در خارج کشور کار می کنند. مثلا نشریه ایندیپندت فارسی که در لندن منتشر می شود و گفته می شود توسط عربستان سعودی هزینه آن تامین می شود سردبیری دارد که یک زن ایرانی است که قبلا در نشریات «اصلاح طلب» و «میانه رو» رژیم از جمله روزنامه سلام و همشهری و روزنامه «زن» که توسط فائزه رفسنجانی منتشر می شده کار می کرده و بعد که به خارج آمده با بی بی سی و رادیو فردا کار می کرده است(بیوگرافی همراه با عکس)*.
این خانم سردبیر به طور کاملا آشکاری هوادار
رضا پهلوی است و این را چندی پیش در یک کنفرانس مطبوعاتیِ رضا
پهلوی در سوالی که همراه با تمجید و ستایش از او بود هم نشان داد.
ایندیپندنت تحت سردبیری او در مساله توییت مشترک، خبر آن را با
تیتر درشت « چهار شرط شاهزاده رضا پهلوی برای ائتلاف پذیرفته شد»
منتشر کرده است.آنچه ایندیپندنت با این تیتر می خواهد به خواننده
القا کند این است که رضا پهلوی با این افراد ( که از زمان شروع
اعتراضات مردم در داخل کشور اقداماتی و اظهاراتی در همراهی با
اعتراضات داشته اند، و در ضمن بعضی حمایت آشکار از او داشته اند و
کسانی هم که حمایت صریح سیاسی از او نکرده اند، نظر مثبت نسبت به
نقشی که او می تواند برای آینده ایران بازی کند داشته اند) تماس
گرفته و آنها را مورد مرحمت قرار داده و این لطف را در موردشان
کرده است که برای آن که حضور آنها در مبارزه با رژیم چشمگیر و
موثرتر باشد می توانند پیام کوتاهی که یک کلی گویی خیلی کوتاه است
و هیچ گرایشی سیاسی خاصی هم در آن دیده نمی شود همزمان با او توییت
کنند تا در کنار او قرار بگیرند و آنها هم پذیرفته اند. در مصاحبه
هایی که از انتشار دهندگان توییت سال نو میلادی در رسانه های فارسی
زبان منتشر شد، دلیل و انگیزه این اقدام را ضرورت همبستگی در شرایط
خاص کنونی برای شکست دادن و از میان برداشتن رژیم اعلام کرده اند.
در این میان گلشیفته فراهانی در گفتگویی با رادیو فردا تاکید کرد
مساله فقط همبستگی و همراهی در مبارزه با رژیم است و ائتلاف
موضوعیت ندارد چون ائتلاف امری است که در بین گروهها و احزاب صورت
می گیرد.
اما در این ابتکار که که ممکن است با
استفاده از مشاوره با کارشناسان و افراد دارای تجربه تبلیغات و جهت
دادن افکار عمومی که حتما در انتخابات آمریکا از تخصصشان استفاده
می شود و آقابل دسترسی هستند، صورت گرفته باشد؛ به نظر می رسد که
استراتژی این است که با جمع کردن افراد منفرد با شناخته شدگی و
محبوبیت یا نوعی اعتبار بین مردم و بدون داشتن تعلق سیاسی خاص؛ در
کنار خودش، او می تواند در مرکز توجه میلیونها نفر و بخش وسیعی از
جمعیت جوان؛ آن نیروی انقلابی جان برکف حاظر در صحنه مبارز با رژیم
قرار بگیرد. شاهزاده گاه و بیگاه برای اقداماتی که به طور طبیعی در
روند رویدادها از سوی مردم قابل پیش بینی است، پیام می فرستد و از
این این هم «تاکتیکی» تبلیغاتی و تلاشی است که در نقش رهبر
اعتراضات داخل به افکار عمومی در خارج کشور و نزد کانونها قدرت
سیاسی در خارج معرفی شود. مثلا مردم قرار است برای چهلم شهدای خود
تجمع و اعتراض کنند، شاهزاده به مردم پیام می دهد که در مراسم و
تجمع شرکت بکنند و این پیام او هم از شبکه های تلویزیونی که همه می
شناسیم منتشر می شود(چیزی مثل زمان انقلاب وقتی خمینی در خارج
بود)، یا رژیم به علی دایی و علی کریمی توهین می کند یا آنها را
تهدید می کند، مردم در شبکه های اجتماعی از ورزشکاران مورد علاقه
خود حمایت می کنند و حتی «متلک های آبداری» نثار رژیم و عواملش می
کنند، شاهزاده ضمن حمایت از این ورزشکاران مردم را به حمایت از
آنها فرا می خواند و بازهم در تلویزیونها و نیز کانالهای متعدی در
یوتیوب منتشر می شود. سانسور و اختناق و محو آزادی بیان، که حتی هفته نامه فکاهی و کاریکاتور توفیق هم از آن در امان نبود و در طول انتشارش چند بار توقیف شد و فشار و دستگیر و زندانی کردن نویسنگان کشور در زمان آریامهر را نباید محکوم کرد؟ امروز به یمین وجود اینترنت و فن آوری نوین انفورماتیک، ویدئوها اطلاعات مستند فراوانی در مسائل و رویدادهای زمان شاه و از جمله در مورد شکنجه و زندان و جنایات ساواک را در یوتیوب و منابع دیگر می شود دید و آنچه هم که من گفتم داستانسرایی نبود؛ با یک جستجوی دو – سه دقیقه مطالب فروانی در مورد آنها می شود یافت. اگر کسی از محکوم کردن آن جنایات و مظالم امتناع کرد آیا «نشاید که نامت نهند آدمی» نثار او کردن و از او دور شدن، توهین به یک «شخصیت مبارز» است که آنچنان که بعضی عقب مانده ها و از مرحله پرت ها و فرصت طلبهای هوادار او می خواهند به ما بقبولاند که «ایشان عمرش را برای آزادی مردم از شر این رژیم صرف کرده»؛ یا این که قضاوتی منصفانه و بدون خشونت است در مورد شخصیت این فرد. میدانید کشتار کارگران جهان چیت که از کرج پیاده عازم تهران بودند کی اتفاق افتاد؟ در اردیبهشت سال 1350.
واین سالی بود که که شاه از مدتها پیش تدارک
برگزاری رویدادی با مهمانان بلند پایه از کشورهای جهان را در ایران
دیده بود؛ جشنهای دوهزار و پانصدمین سالگرد شاهنشاهی ایران(
جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی)! و این جشن در مهر ماه همان سال یعنی
چند ماه بعد از کشتار کارگران بی سلاح و بی دفاع در نیمه راه کرج
به تهران در محل کاروانسرا سنگی صورت گرفت. دستکم 20 تن از کارگران
کشته و گروه زیادی زخمی شدند. بعد «شاهنشاه» آن جشنی که غذایش از
رستوران ماکسیم پاریس می آمد، و جشنی که هیچ ارتباطی با مردم نداشت
را برگزار کرد و آن نطق از عالم هپروتش را در برابر مقبره کورش
خواند. گرامیداشت امروز کوروش که نزد ایرانیان دیده می شود هیچ
ارتباطی با کوروشی که شاه در جشنهای شاهنشاهی خود را میراث بر او
می دانست ندارد.
دکتر هوشنگ نهاوندی که از برجسته ترین
مسئولان سیاسی دوران شاه و از چهره های نزدیک و به شاه و مورد
اعتماد او بود، در آنچه باعنوان «تاریخ شفاهی هاروارد / هوشنگ
نهاوندی» منتشر شده و در یوتیوب هست، از فساد در دوران شاه و آلوده
به فساد بودن خاندان پهلوی و نارضایتی شاه از نزدیکان خود و
«رنجیده خاطر بودن از همسرش» در سالهای آخر سلطنت و ریخت و پاش
هایی که شهبانو داشته در گفتگویی که شاهرخ مسکوب با او انجام داده
سخن گفته که البته مشت نمونه خروار از فساد در آن دوران است. در
نوار شماره 15 مطلبی در مورد شهبانو بیان کرده و در نوار شماه 12
مطلبی مربوط به دانشگاه تهران که او مدتی رئیس شد و این که گاه
چماقدار برای اوباشگری و سرکوب دانشجویان مخالف اعزام می شد بیان
کرده است. مصاحبه های او 25 نوار کاست نیمساعته است. شنیدن این
مصاحبه ها اطلاعاتی از درون دستگاه رژیم شاه را در اختیار آدم می
گذارد که تازگی دارد گندیگی نظام محمد رضا شاه را عیان می کند.
مثلا در دقیقه 13 نوار شماره 12 او از اعزام دسته های چماقدر توسط
دولت هویدا برای سرکوب دانشجویان مخالف حرف می زند. من این گفتگوی
نهاوندی با شاهرخ مسکوب را که در سال 1985 ضبط شده خیلی در خورد
اهمیت می دانم و واقعا شنیدنی است و خوب است رضا پهلوی و شهبانو هم
گوش بکنند و فراموش نکنند که آن اطلاعات در اختیار همگان هست و
بهتر است در ادعاهای خود در مورد عملکرد رژیم آریامهری دقت کنند و
ادعاهای بی ربط نکنند.
من از زمان شنیدن آن اقدام رذیلانه،
چه در خانه باشم یا در خیابان یا حتی کوه یا در ترن، وقتی صدای زن
گوینده این باند گرداننده دکان «کله پزی و سیرابی فروشی«کوچه» را
می شنوم، گویی بوی سیرابی همراه آن صدا در فضای اطرافم را منتشر می
شود. خود گوینده هم در نظرم با قیافه «مرضیه دباغ»ی که چادر بسر
نیست و موهایش روی شانه اش ریخته و صد البته رژ برلب هم هست ظاهر
می شود. از آخرین کارهای «حرفه ای» این دکان نشان دادن عکسی از
مجید رضا رهنورد که در آن خالکوبی شیروخورشید روی ساعد دست چپش
دیده می شد بود که آن آکله از آن نتیجه گرفت که او طرفدار سلطنت و
حامی رضا پهلوی بوده است. در حالی که اولا آرم شیروخورشید که در
زمان شاه آرم «دولت شاهنشاهی ایران» بود و در روی گذرنامه و
شناسنامه و مدارک رسمی صادره توسط دولت و پرچم سه رنگ دولتی بود؛
همه دارای تاج پهلوی در بالای شیر و خورشید بودند. پرچم بدون
شیرخوشید هم بود که پرچم ملی نامیده می شد و آن را مغازه داره و
موسسات غیر دولتی در مواقعی که لازم بود بکار می بردند. مثلا در
روز 28 مرداد که رژیم کودتا آن را «قیام ملی» می نامید، مغازه
دارها باید بالای درب مغازه پرچم نصب می کردند. دیگر این که پرچم
دارای شیرخورشید را بیشتر گروههای اپوزیسیون رژیم (کمتر در بین
گروههای چپ) در تظاهرات به دست می گیرند و شورای ملی مقاومت تشکیل
یافته توسط مجاهدین هم سالها پیش آن را به عنوان آرم شورا تصویب
کرد. از اینها گذشته هیچ سند و دلیل که بشود با استناد به آن گفت
مجید رضای قهرمان که نمی خواست در مراسم خاکسپاریش نماز بخوانند و
تلاوت قرآن پخش کنند و خواهان پخش موسیقی بود، طرفدار رضا پهلوی
است.ء
________________________________________________________ توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد