خدا نمی آمرزد «هوشنگ
کشاورز» را!
هادی خرسندی

در سوگ جهان پهلوان تختی، سیاوش کسرائی سروده بود:
«کلاف نواهای از هـم جدا
پی ِ آفرین تو شد یک صدا»
در سوگ هوشنگ کشاورز صدر، بی آنکه رسانه ای به گردآوردن امضا بپردازد یا
شخصی مسئول امضا جمع کردن باشد، یا فراخوانی داده شود، ظرف چند روز حدود
چهار صد تن از فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی برونمرزی، از طیف و طایفه های
گوناگون و گاه متقابل! نام خود را زیر سوگنامه اش گذاشته بودند. اما اکنون
از یک یک امضا کنندگان این سوگنامۀ ستایشگرانه – که خودم هم در آن میانم –
می پرسم: اگر «امیر هوشنگ کشاورز صدر» در زمان حیاتش فراخوانی می داد که
گرد بیائیم و برای ایران رایزنی کنیم، چند تن از ما این دعوت را می
پذیرفتیم؟
نه، نمی آمدیم. حالش نبود، انگیزه اش نبود، صلاح هم نمی دیدیم! امضا کردن
آسان است، این به آن می گوید، آن به آن یکی. مایه اش یک ایمیل است یا یک
تلفن. آن هم چه بهتر که نام آدم زیر سوگنامۀ بزرگمردی بیاید که لابد صدها
نفر آدم حسابی دیگر هم مثل خود ما، امضا می کنند و اسم مان می آید کنار یک
عده اشخاص مهم و صاحب نام. من همین الان خوشحالم که نامم کنار شهلا شفیق و
دکتر صدرالدین الهی و ناصر پاکدامن و رضا دانشور و بسیار دیگران آمده است.
اما اگر هوشنگ عزیز در یکی از بارها که در میامی و پاریس به دیدارش رفتم می
گفت «هادی جان فردا یک نشستی داریم...» زود می گفتم من یک جور بیماری دارم
که اصلاً نمی توانم بنشینم! تازه او یکی از معدود انسان هائی بود که من می
توانستم در زمینه های سیاسی و اجتماعی به او اعتماد کنم و حرف اش را بخرم.
مردی بزرگ رفت و دست به نقد چهارصد سوگوار صادق اعلام اندوه و افسوس کردند،
تا سوگنامۀ بعدی...
بعضی ها هم متن جداگانه نوشتند. آقای بنی صدر نوشت «او در آمرزش خداوندی
است»؛ که من گمان نمی کنم خداوند چنان کسی را بیامرزد. خداوند فوق اش انسان
هائی مثل آقای بنی صدر را می آمرزد. «هیئت رئیسه شورای مرکزی، هیئت رهبری و
هیئت اجرائی جبههء ملی ایران» هم خبر داد که هوشنگ کشاورز «جان به جان
آفرین تسلیم نموده است.» که این هم درست نیست. این هیئت رئیسه ها و شورائی
های جبهه ملی ممکن است جان به جان آفرین تسلیم کنند اما هوشنگ کشاورز اهل
هیچ تسلیمی نبود و تا آخرین لحطه با سرطان مهلک مبارزه کرد و اگر واداده
بود پیش تر از این به آمرزش بنی صدری می رسید.
................................................
گذاشتن متن سوگنامه با یه عالمه امضاء درپیتی جهت مرده پروری
....ضرورتی نداشت . اغلب این جماعت مرده پرست برای زنده هایش یا چاقو تیز
میکنند و یا آلزایمرمیگیرن و یا سیاست سکوت میکنند . ولی برای مرده ها حسابی سنگ تموم میذارن .
دلیلش مهم نیست ؛ حتی اگراین نسل همردیف هوشنگ کشاورزهنوز آمادگی پیدا
نکرده باشد تا نفربعد خودش باشد و این بی خبری البته برایش بد هم نیست.
مواجه شدن با نسلی و تفکری که فکرمیکند به جایی دیگرقراراست برود به جز
آنجا که هوشنگ رفت ؛ جایی که بشود همه چیز را با خود برد. جایی که همه
القاب و بزرگی های کاذب دربساط دستفروشی بهشت یا جهنم قیمت دارد .....باعث
تفنن و تفریح ماست و سپاس ازهمگی..... به
این میگن فرهنگ ایرانی...
اسماعیل هوشیار
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|