مقاله

 

 

 تاریخ انتشار :30.07.2025

مثنوی موسا و خر و خدا

هادی خرسندی

دید موسا یک خری را توی راه
کو همی گفت ای خدا و ای اله

تو کجائی تا شوم من چاکرت
صبح تا شب اسنپ ات یا اوبرت

میکنم هر روز همراهی ترا
میرسانم هرکجا خواهی ترا

سوی شهر و سوی دشت و سوی باغ
زیر پای ات هست اینجانب الاغ

گفت موسا با که هستی کرّه خر؟
با خدا نجوا کنی و عرّ و عر؟

خاک بر سر، تو نمیدانی خدا
هست حاضر هر زمان در هر کجا

کی نیازش هست بهر حمل و نقل؟
خر ندیدم اینهمه بی هوش و عقل

زر نزن اینقدر، ساکت شو، خفه
میزنم درجا بمیری یکدفه

وحی آمد سوی موسا از خدا
دانکی ما را چرا کردی جدا؟

تو پی همراه بودن آمدی
کی برای خر زدودن آمدی؟

من شعوری که در این خر دیده ام
از رسولان نیز کمتر دیده ام

خواهد از بهرم شود خدمتگزار
خود نمیخواهد شود بر من سوار

لیک هر پیغمبری کردم درست
شد سوارم از همان روز نخست

جعل کرد از جانب بنده سخن
هرچه خود میخواست گفت از قول من

آن یکی که گفته هستم آخری
گُه زده بر منصب پیغمبری

جنگ راه انداخت از قول خدا
گفت ای مردم ایاکَ نَعبُدا

مردکه از قول من قرآن نوشت
تا کند کار بد و اعمال زشت

بود یک بیمار جنسی آن رسول
الذین صبح و شب فکر دخول

آیه از من جعل میکرد آن جناب
که تو امشب با فلان دختر بخواب

نه خلاصی بود از شمشیر او
نه رهائی داشتی از لا اله الالله

ختم بود او در زمین و در زمان
واقعاً ختم همه پیغمبران

در عوض این خر بلانسبت شما
بهترین پیغمبر است از سوی ما

چیز این خر با همه ابعاد آن
توی ماتحت همه پیغمبران

رفت موسا تا زند حرفی دگر
حق تعالا جست زد بر روی خر

گفت من رفتم شما اینجا بمان
چند بار از روی ده فرمان بخوان
 


هادی – مرداد ۱۴۰۴
www.gorbehe.com


گربه هه داتکام - دیوان آنلاین هادی

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

:

اسم

:

ایمیل

پیام


 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد