مقاله

 

 

 تاریخ انتشار :31.10.2024

«کیک محبوب من»: زندگی نزیسته زن ایرانی

حسین نوش‌آذر

ساخته مشترک مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها یک قهرمان بی‌بدیل دارد: یک زن هفتاد ساله که می‌خواهد زندگی‌اش را پس بگیرد اما از مرگ سهم می‌برد. روح جنبش «زن، زندگی، آزادی» در این فیلم موج می‌زند. یک فیلم به یاد ماندنی با یک پایان‌بندی تحمیلی اما نمادین.



مدتی است که «کیک محبوب من» ساخته مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها در شبکه نمایش خانگی و در یوتیوب و در برخی کانال‌های تلگرامی در دسترس همگان قرار گرفته است. پس از آنکه این فیلم در هفتاد و چهارمین جشنواره فیلم برلین در محافل سینمایی مورد توجه قرار گرفت، اکنون مردم می‌توانند این فیلم را به راحتی ببینند.

«کیک محبوب من» از فیلم‌‌نامه قوی، بازی‌های روان و به یاد ماندنی لیلی فرهادپور و اسماعیل محرابی و از جسارت در بیان مهم‌ترین خواسته‌های انسان نیرو می‌گیرد و با وجود آنکه بیشتر نماها در داخل اتفاق می‌افتد و بازیگران هم کم‌شمارند، اما از اول تا آخر تماشاگر را با خود درگیر می‌کند و سرانجام هم او را به فکر فرومی‌برد. ضعف مهم فیلم پابان‌بندی آن است.


تن سالمند
«کیک محبوب من» بیانگر داستان زنی‌ست به نام مهین که مدت‌هاست همسرش را از دست داده و فرزندانش به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند و حالا در هفتادسالگی تصمیم می‌گیرد با مردی آشنا شود و شبی را با او بگذراند. قهرمان این فیلم تن یک زن سالمند است. هویت ما به خاطرات ما وابسته است. او که به زیبایی‌های دوران کودکی و نوجوانی و جوانی خود می‌اندیشد، می‌تواند محدودیت‌های کهنسالی را بهتر جبران کند. به همین ترتیب تروماهای قدیمی و فراموش شده در پی فقدان‌های کنونی از نو بیدار می‌شوند. بی‌جهت نیست که می‌گویند هنگام مرگ برخی یادمان‌های کودکی و جوانی را به یاد می‌آوریم. داستان‌های قدیمی هم به همین ترتیب همواره شخصی‌اند. جسم سالمند مخزن داستان و خاطره است، به رقص که درآید، یک زندگی در همه ابعادش به حرکت درمی آید. «کیک محبوب من» می‌خواهد بیانگر این معناها باشد.

مریم مقدم در مصاحبه‌ای گفته است که از سه سال قبل از جنبش «زن، زندگی، آزادی» اندیشه ساختن «کیک محبوب من» شکل گرفته بود و با این‌حال این فیلم که بدون مجوز در ایران ساخته شده و به سانسور هم تن نداده، منطبق با روج جنبش بیانگر میل شخصیت‌هایش به آزادی‌ست.


مهین در این فیلم از هر نظر «عاملیت» دارد و از شهامت مدنی هم بی‌نصیب نمانده، چنانکه در یکی از صحنه‌ها در پارک مقابل مأموران گشت ارشاد می‌ایستد. اوست که از یک راننده آژانس، یک نظامی بازنشسته که به سن و سال خودش هم هست دعوت می‌‌کند که شبی را با او به شادخواری بگذراند و اوست که زندگی‌اش را به بهترین وجهی اداره می‌‌کند، غذاهای خوشمزه و کیک می‌پزد، شراب گوارا می‌نوشد و مردی را که خود برای معاشرت انتخاب کرده به رقص دعوت می‌کند. مهین به یک معنا یک زن اهل دل است. صحنه رقص در اتاق از صحنه‌های به یاد ماندنی این فیلم از جنس رقص دختران و پسران جوان در خیابان‌های شهرهای ایران در جریان قیام ژیناست. سرخوشی و شادخواری در این فیلم با خواسته معترضان در سراسر ایران هم‌پوشانی دارد، عاملیت زن ایرانی هم از نوع عاملیت مهین است.



مرگ اندیشی: دامگه جمهوری اسلامی
با اینکه سازندگان »کیک محبوب من»، سه سال قبل از جنبش زن، زندگی، آزادی، روح جنبش را درک کرده‌اند، اما در پایان مرگ‌‌‌اندیش می‌شوند و به همان مهلکه‌ای می‌افتند که جمهوری اسلامی ایران بر سر راه ما قرار داده است.

صحنه‌‌های پایانی فیلم، درماندگی مهین، هم‌نشینی او با جنازه مردی که می‌خواسته شبی را با او خوش بگذراند، کفن کردن مرد و دفن او در باغچه نه با واقعیت‌های زندگی نسبتی دارد و نه با روح جنبش «زن، زندگی، آزادی» همسو و همخوان است. تمام وجود مهین سرشار از سرزندگی و شادابی و یک مهربانی عمیق است و با این‌حال او در پایان هم‌نشین مرگ می‌شود.

از گفته‌های کورمک مک کارتی، نویسنده فقید آمریکایی‌ست که موضوع هنر والا همواره به مرگ ربط دارد. آیا بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم درگیر درک چنین درکی از هنر بودند و یا اینکه حال و هوای سرکوب جنبش را قبل از آنکه بر ما حادث شود، در فضا احساس کرده بودند؟ فراموش نکنیم که جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ادامه اعتراضات سراسری دی ۹۶ قابل درک است.

طارق صدیق، پژوهشگر علوم سیاسی در دانشگاه ماربورگ در کتاب «فرهنگ جدید اعتراض» تحولات جنبش‌های اعتراضی در قرن بیست و یکم را بررسی می‌کند. نویسنده با بررسی جنبش‌های اعتراضی از سراسر جهان، از جمله جنبش «زن، زندگی، آزادی» و همچنین جنبش‌های اعتراضی در هنگ کنگ و سودان، به تحلیل عوامل مؤثر بر موفقیت یا شکست این جنبش‌ها می‌پردازد. صدیق پیش‌بینی می‌کند که اگر نافرمانی مدنی در ایران ادامه یابد تا پنج سال آینده ممکن است جنبشی فراگیرتر از جنبش «زن، زندگی، آزادی» پدید آید. این روند در دی ۹۶ آغاز شده بود و بنابراین بعید نیست که کارگردانان این فیلم سرکوب و نیستی و مرگ در پاسخ به نیاز ما به زندگی و سرخوشی و با هم بودن را پیش‌بینی کرده و این پیش‌بینی در پایان‌بندی فیلم اثرگذار بوده است. با این‌حال نباید فراموش کرد که سویه آموزشی چنین فیلم‌هایی بر سویه هنری آن می‌چربد. ما در دورانی که همه جا را جنگ و آدم کشی و نسل‌‌کشی و سرکوب و غارتگری فراگرفته و انسان از هر موقع دیگری تنهاتر و بی‌پناه‌تر است به امید نیاز داریم. کسی که به شصت سالگی رسیده و تنهاست و سرکوب شده و آرزوهایش را حکومت ملایان بر باد داده بیش از همه به امید نیاز دارد. جنازه‌ای را روی دست او گذاشتن از لطافت و ظرافت کمی به دور است، حتی اگر بخواهیم برای آن یک معنای اجتماعی بتراشیم.

«کیک محبوب من» بیش از آنکه یک فیلم مولف با یک پیام نمادین باشد، یک فیلم تلویزیونی برای انبوه مردم با یک سویه تعلیمی است. پایان‌بندی نمادین فیلم تحمیلی‌ست به این دلیل که حاصل و نتیجه طبیعی و لاجرم غیرقابل اجتناب یک موقعیت داستانی نیست. به فیلم تحمیل شده که از یک فیلم تلویزیونی به سینمای مولف برسیم. این نقیصه بزرگی‌ست.


آشنایی ژرف با شخصیت‌ها
فولکر فاست، پزشک متخصص اعصاب و بنیان‌گذار گروه کار روان‌شناسی اجتماعی، در وب‌سایت خود می‌نویسد که با افزایش یادآوری خاطرات گذشته احساسی‌تر و خودمحورتر می‌شود:

یادآوری خاطرات در سنین بالا از اهمیت بیشتری برخوردار است. تصاویری که به ذهن متبادر می‌شوند، با احساسات بیشتری مرتبط هستند. دیگران اغلب نمی‌توانند «داستان‌های قدیمی» را بشنوند. اما بگذارید افراد مسن صحبت کنند. و فقط گوش ندهید. در گفت‌وگو شرکت کنید، سوال بپرسید.

نکته اینجاست که ایران نه تنها روز به روز سالخورده‌تر می‌شود، بلکه جوان‌ترها هم بیشتر به خاطرات آن‌ها که در گذشته‌های دور، در سال‌های قبل از جمهوری اسلامی زندگی می‌کردند تکیه داده‌اند. کسی که از زندگی‌اش در این لحظه ناراضی‌ست و به آینده هم بیمناک است به گذشته پناه می‌برد. کافی‌ست که به مهم‌ترین و شناخته شده‌ترین خوانندگان پاپ در ایران و به کنسرت‌هایی که در اقصی نقاط جهان برگزار می‌کنند بیاندیشیم. اگر کسی با مشکلات ما آشنا نباشد، گمان می‌برد که در کنسرت خانه سالمندان حضور دارد. به یک معنا ما از گذشته‌های دور یک دوره طلایی ساخته‌ایم که بتوانیم نکبت دوران را تحمل کنیم.

در «کیک محبوب من» اما برخلاف این جریان مسلط از نوستالژی خبری نیست. فقط همین یک شبی که مهین و فرامز قرار است به خوشی بگذرانند مهم است. آنچه که آن‌ها از گذشته می‌گویند در حد مقدماتی برای آشنایی‌ست. آینده هم مهم نیست. مریم و فرامز می‌دانند که اصولاً چه بسا شاید آینده‌ای هم در کار نباشد. اگر چهل سالگی را پیریِ جوانی و پنجاه سالگی را جوانیِ پیری در نظر بگیریم، هفتاد سالگی خود پیری‌ست. باید خشنود و امیدوار بود که به سلامت به هشتاد رسید. بنابراین رویکرد سرخوشانه مهین و فرامرز بسیار منطقی‌ست و از آشنایی ژرف بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم با شخصیت‌هاشان نشان دارد.

در جست‌وجوی فرصت تازه‌ای برای زندگی
مقدمه آشنایی با مهین و نیازهای او صحنه‌ای‌ست که مهین دوستانش را به صرف ناهار دعوت کرده. بحث اصلی بر سر میز این بانوان چگونگی آشنایی با مرد است. یکی از دوستان مهین تعریف می‌کند که چگونه سوار یک خودرو می‌شود، روی صندلی جلو می‌نشیند و با راننده وارد گفت‌وگو می‌شود، آشنایی به دوستی بدل می‌گردد و آن‌ها با هم صبحانه حلیم مفصلی نوش جان می‌کنند. ما می فهمیم که مهین هم در گذشته با مردی آشنا شده، اما به یک دلیل پیش پاافتاده به درخواست او پاسخ رد داده، چه بسا بعد از مرگ همسرش هنوز آمادگی زندگی با مرد دیگری را نداشته. در میان این صحبت‌ها، بحث تعویض پوشک دو مهمان سالمند هم مطرح می‌شود که یادآور سن و سال جمع است و اینکه فرصت چندانی باقی نمانده. در گفت وگوی تلفنی مهین با دخترش ما می‌فهمیم که مهین لباس‌های زیبایی دارد که فرصتی به دست نیاورده که آن‌ها را بپوشد. در مجموع بحث بر سر زندگی نزیسته است، هنگامی که فرصت چندانی هم برای جبران نزیسته‌ها باقی نمانده. این است که مهین همه شهامت خود را جمع می‌کند و دست به کار می‌شود.

رفتار مهین دقیقاً مقابل مرگ‌اندیشی قرار دارد. او که در پی فرصت تازه‌ای برای زندگی‌ست، خود را به ظرافت آرایش می‌کند، ناخن‌هایش را لاک می‌زند و نیاز بدنش به نوازش را به یاد می‌آورد. درامی که می‌بایست در گره‌گاه فرصت‌های از دست رفته و زندگی نزیسته شکل بگیرد و به یک فیلم عاشقانه به یاد ماندنی بدل شود، متأسفانه چنانکه گفته شد یا به دلیل درگیری‌های ذهنی کارگردانان فیلم با ادبیات و هنر مرگ‌‌کام و یا به دلیل تأثیراتی که از محیط سرکوبگر پذیرفته‌اند به مرگ‌‌اندیشی می‌انجامد.

در خاطرات زندانیان سیاسی در سال‌های دهه ۱۳۶۰ آمده است که در زندان اوین زندانیانِ سر موضع را در تابوت می‌خواباندند که ایمان آورند. این خواسته جمهوری اسلامی‌ست که ما خواسته‌ها و تاریخ و پیشینه و زندگی خودمان را از یاد ببریم و خواسته‌ها و تاریخ و پیشینه و زندگی بدیلی را بپذیریم که حاکمان اسلامی می‌پسندند. مهین مانند یک زن قهرمان در برابر این جریان مقاومت می‌‌کند اما مجموعه‌ای از عوامل در هم‌تنیده مانند خستگی یک مرد هفتاد ساله بازنشسته نیروی زمینی ارتش از کار سخت روزانه برای گذران زندگی، همسایه فضول و خبرچین، استفاده نادرست از دارو، شب‌نخوابی و افراط در شراب‌خواری کار را به بن‌بست می‌کشاند.


مهم‌ترین نکته فیلم اما این است که ما را با شخصیت تحریف‌نشده یک زن و مرد ایرانی از نو آشنا می‌کند، زندگی و شخصیت تحریف شده یک زن و یک مادر متعارف ایرانی در سریال‌ها و فیلم‌هایی که در چهل سال گذشته به ما تحمیل کرده‌اند کنار می‌زند و به ما حقیقت وجود خودمان را یادآوری می‌کند. زن ایرانی آن چیزی نیست که جمهوری اسلامی جلوه می‌دهد. مهین یک زن ایرانی کاملاً متعارف است. کسی که ما او را می‌شناسیم، مادر یا خواهر، همسر یا یکی از خویشاوندان ماست. با این‌حال «کیک محبوب من» می‌توانست یک تله‌فیلم بسیار برجسته با یک سویه آموزنده باشد که حالا به یک فیلم معترض با یک پایان‌بندی نمادین تبدیل شده است. از این نظر هم همچنان سلطه جمهوری اسلامی ادامه دارد. یک جا از این سلطه می‌گریزی، جای دیگری او خود را مجدداً به تو تحمیل می‌کند.

بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم به خاطر این فیلم ممنوع‌الخروج شده‌اند. بازی روان و درخشان فرهادپور و اسماعیل محرابی در این فیلم به یاد خواهد ماند، همچنان که شخصیت مهین به عنوان یک زن مبارز تا مدت‌ها در حافظه سینمایی ملت ایران محفوظ خواهد بود. یک فیلم به یاد ماندنی با یک پایان‌بندی تحمیلی اما نمادین.

zamane

 

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

:

اسم

:

ایمیل

پیام


 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد