تاریخ انتشار :10.01.2022
کمونیست خوب یا چپهای مجازی
هژیر بلاسچی

در حواشی دادگاه حمید نوری خوشبختانه روشن شد کمونیست خوب کمونیست
مرده است. با کمونیست مرده میتوان خاطرات خوب داشت، عکس یادگاری
با جنازهاش گرفت، در مورد شاگرد اول بودنش و خوشتیپ بودنش و انسان
بودنش ساعتها داد سخن داد و اشکی هم افشاند، از کمونیست مرده حتا
میتوان پول درآورد و از مرده بودنش امرار معاش کرد، کمونیست مرده
را میتوان تبدیل به پروژه و فاکتور و آمار و عدد کرد اما همزمان
میتوان از کمونیست زنده اعلام نفرت و انزجار نمود. کمونیست خوب
کمونیست مرده است مثل همان دوران که برای جایزهبگیرها سرخپوست خوب
سرخپوست مرده بود، دوران جایزهبگیرهاست.
در حواشی دادگاه حمید نوری معلوم شد حمید نوری را نباید محاکمه
کرد، باید او را مورد انتقاد قرار داد. نه به خاطر آنهایی که کشته
بلکه اتفاقن به خاطر آنهایی که نکشته، چون این کشتهنشدگان، در
راهروی کلابهاوس و عربدهجوییهای صاحبان دادخواهی، در سمت راست و
چپ دهلیز نشانده شدهاند. دستهی بدها آنهایی هستند که از فهم
ارزشهای جهانشمولِ جهان جدید واماندهاند، چپهای وامانده که
هنوز شبیه رفقایشان در تابستان ۱۳۶۷ ماندهاند، با همان آرمانها،
با همان مرزبندیها، در همان سنگرها، دستهی دیگری هم هستند شامل
چپهای اصیل و واقعی که اصلن فقط خودشان چپ بودهاند و هستند و
چپشان نه تنها به کار حفظ تعادل جامعه میآید بلکه به ویژه برای
این تعادل لازم و ضروری است. مشکل این است که درصد بالایی از آن
چپهایی که در تابستان ۶۷ اعدام شدند اهل این تعادلها نبودند و
چون نیستند معلوم هم نیست اگر باقی میماندند اهل این تعادلها
میشدند بنابراین تنها چیزی که از آنها قابل یادآوری است «خون» است
و نه چیز دیگر.
انسانهای خونداری که بهتر است در
مورد آرمان آنها مطلقن سکوت شود. چپهایی که آنقدر نماندند تا با
کشف اینکه تا چه اندازه خیرهسر و بیسواد بودهاند بفهمند باید
از شاپور بختیار تجلیل میکردند، باید از فرح پهلوی تجلیل
میکردند. تجلیل از رضاشاه کبیر که از اوجب واجبات است و
میتوانستند با چند انتقاد آبکی در نهایت از خود محمدرضا پهلویِ
سرنگون هم تجلیل کنند. و حالا هم با حمایت از رضا پهلوی به عنوان
تنها شخصیت واقعی اپوزیسیون از واماندگی و درماندگی نجات یابند.
آنها نماندند تا از صفوف «چپ وامانده» به اردوگاه «چپ واداده»
بپیوندند و رستگار شوند.
در حواشی دادگاه حمید نوری روشن شد هرچند «چپ» شورای نگهبان ندارد
و هیچکس حق این را ندارد که بگوید فلانی چپ نیست اما در عوض مبارز
بودن و کاری کردن هم شورای نگهبان دارد و هم دیوان داوری. بنابراین
هر کسی که ادعای مبارز بودن و کاری کردن دارد میتواند یک گزارش
مکتوب، دو قطعه عکس سه در چهار، کپی شناسنامه و دیگر مدارک لازم را
جهت بررسی به آدرس میهنتیوی ارسال کند تا بعد از بررسی دقیق، در
صورت قبولی در آزمون شاقول و خطکش، در برنامهی بعدی قپه و
سردوشیاش را دریافت کند. این البته مطلق نیست و معیارهای سختی
برای رسیدگی به کارنامهی افراد موجود است. مورد داریم که کسی با
سابقهی زندان و پنج-شش دهه مبارزه به دلیل لایک پستی که به «صاحب
دادخواهی» بد گفته بود خلع درجه شده و معلوم شده نه کاری کرده، نه
مبارزه کرده و نه سواد دارد اما به فاصلهی چند هفته با امضای یک
بیانیه در دفاع از صاحب دادخواهی دوباره درجهها را به دست آورده و
تبدیل به مبارز قدیمی و زندانی سیاسی شده است. علاوه بر دادگاه
حمید نوری چنین شاقولها و خطکشهایی هم در کار است.
در حواشی دادگاه حمید نوری معلوم شد چپهای کشتارشده در تابستان ۶۷
را میتوان و باید به خصوص همزمان با محاکمهی یکی از قاتلانشان
در استکهلم، در جاهای دیگر به محاکمه کشید با این تفاوت که برخلاف
قاتل محترم، مقتولان فرصت دفاع از خودشان را ندارند. چپهای
کشتارشده و هر آن کس که مانند آنان است باید پاسخ دهند چرا به جای
شرکت در انقلاب مردم، نیروهای مسلحشان را در روزهای نخستوزیری
بختیار به خیابان نفرستادند تا دست در دست و شانه به شانهی
نیروهای زحمتکش مسلح گارد شاهنشاهی و ماموران خدوم ساواک حساب مردم
متمرد را کف دستشان بگذارند. البته از این بگذریم که در آن زمان
نیمی از نیروهای زحمتکش و ماموران خدوم گریخته بودند تا بعدها به
عنوان «کارشناس» و «منبع تاریخی» به میدان بیایند.
در حواشی دادگاه حمید نوری معلوم شد تنها و تنها «چپهای وامانده»
نمیتوانند خطایی مرتکب شوند. رفیقی از زندانیان مقاوم کمونیست،
رفیقی که سرتاسر زندگیاش را به مبارزه گذرانده، بنا به هر دلیلی
در دادگاه شهادتی داده است که بخشهایی از آن قابل دفاع نیست.*
همین بخشها به کل شهادت این رفیق تعمیم داده میشود، به کل «چپ»
تعمیم داده میشود و به کل تاریخ چپ تعمیم داده میشود. اما
کوننمایی یار غار حضرات مسکوت میماند و کسی دلیلی نمیبیند در
مورد آن رو به دوربین عربده بکشد. آنها که لحظه لحظه در مورد
پشههایی هم که از فراز دادگاه میگذرند اظهارنظر میکنند مطلقن
این ماجرا را به روی مبارک هم نمیآورند. «جان صادق» هیچکدامشان
به درد نمیآید. آنها که ناگهان و بعد از شهادت مهرزاد دشتبانی
دهان گشودند و روزی پنجاه کامنت گذاشتند تا نشان دهند چه فاجعهای
رخ داده است در آن روزها نه نگران چیزی شدند نه تاسف خوردند. تنها
برای یک لحظه تصور کنید این کار را یکی از «چپ»ها کرده بود.
یعنی یکی از چپها نه رو به صف مجاهدین خلق،
که در هر صورت بخشی از دادخواهان محسوب میشوند، بلکه رو به شخص
شخیص حمید نوری شلوارش را وسط خیابان پایین کشیده بود و ماتحتی
نمایانده بود، حالا کار به محاکمهی آنلاین حیدرخان عمواوغلی و تقی
ارانی هم رسیده بود. حرف زدن اما در این موارد لابد به دادگاه ضربه
میزند، چنانکه هر کسی در مورد کلاشیهای موجود سالوسی به نام
کاوه موسوی حرف میزد یقه میدریدند که دارند به دادگاه ضربه
میزنند اما بعد که دعوای داخلی به پا شد ردیف در ردیف در مورد
کلاش بودن کاوه موسوی نوشتند. در حواشی دادگاه حمید نوری عربده هم
در شمار حقوق انحصاری منظور شد.
*در مورد شهادت مهرزاد دشتبانی باید مفصل نوشت اما مختصر اینکه
شهادت مهرزاد دشتبانی بهرغم نقاط و نکات مهمی که به دادگاه ارائه
کرد، نقطهضعفهایی هم داشت. این نقطهضعفها البته به لکنتها،
فراموشیها و آن چیزهایی که این رفیق به یاد نیاورد مربوط نیست و
به اتهامهای بیپایهی برخی هم مبنی بر تعمد در شهادت اشتباه یا
تغییر محتوای شهادت نسبت به بازجویی پلیس ربطی ندارد. بلکه مربوط
به برخی چیزهایی است که به یاد میآورد و به ویژه در پاسخ به سوال
وکیل نوری چند اشتباه مهم مرتکب شد. از جمله معمم بودن مرتضا
اشراقی، از اعضای هیات مرگ و معمم بودن فخرالدین حجازی که هر دو با
اطمینان کامل بیان شد و قطعن مستمسکی برای وکیل نوری خواهد بود که
دستکم بخشهای دیگر شهادت این رفیق را مورد تردید قرار دهد. منشا
این اشتباهات و بخشن منشا آنچه که به یاد ایشان نیامد قابل بحث است
و به ویژه رفقای چپ و کمونیستی که بناست در دادگاه نوری شهادت
بدهند باید به جای دفاع هویتی از این شهادت و این رفیق، چنانکه
سنت جنبش کمونیستی است با بررسی انتقادی دلایل این اشتباهات و
خطاها از تکرار آن در شهادتهای بعدی جلوگیری کنند.
03.01.2022
فیس بوک
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|