مقاله

 

 

 تاریخ انتشار :05.08.2025

تفاوت رفتاری رژیم و سلطنت طلبان و هشدار سند اضطراری

 عبدالستار دوشوکی




روز شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴ دو اتفاق رخ داد. همایش یا نمایش سلطنت طلبان در مونیخ؛ و حمله جیش العدل به دادگستری زاهدان. در مورد اولی نظرم را در مقاله ای بیان کردم که به مذاق سلطنت طلبان همیشه متعصب و خودمحق پندار اما همواره نابردبار, خوش نیامد. لذا چون به دلیل فرو ماندند, طبق معمول سلسله توهین و فحاشی و خصومت بجنباندند. در مورد حمله روز شنبه جیش العدل به دادگستری زاهدان, همان روز با بی بی سی فارسی مصاحبه ای داشتم که به مذاق عوامل رژیم همیشه متعصب و خودمحق پندار اما همواره نابردبار, خوش نیامد و بنده را تروریست و تجزیه طلب و غیره نامیدند (به تصویر ضمیمه رجوع شود). برخی از سلطنت طلبان هم دقیقا از همین ادبیات استفاده کردند.

ادبیات مشترک تکفیری و نابردباری

آنچه که گویا و عیان (و نه حیرت آور) بود ادبیات مشابه دو گروه استبداد غالب و مغلوب بود؛ غافل از اینکه “ما گر ز دهن دریده و سر بُریده می ترسیدیم, در محفل عاشقان نمی رقصیدیم“. بنده همواره جمهوریخواه بوده ام و در مقالات خویش هرگز آن را پنهان نکرده بودم. از جمله مقاله بیش از هفت سال پیش به نام “نباید شعارهای ملت را بنفع سلطنت مصادره یا تحریف کرد“, صراحتا نوشتم که ” گزینه عقلانی ما باید نگین سوم یعنی “مردم” یا “جمهور” باشد که بتوانند هر چهار سال به چهار سال، اگر خوششان نیامد، نگین و انگشتر را یکجا عوض کنند. فرهنگ استبدادپرور ایرانی با فرهنگ ژاپن و بریتانیا و هلند و اسکاندیناویا زمین تا آسمان فرق می کند؛ و در نهایت تنها گزینه عقلانی برای یک ایران آزاد و دموکراتیک ، جمهوری سکولار و دموکراتیک ایرانی است. و نه تجویز از چاه در آمدن، و به چاله ما قبلی فرورفتن”.

۲۵ سال: جمهوریت را بر پادشاهی ترجیح می دهم

با این وجود, قریب به ربع قرن با آقای پهلوی که همیشه می گفت “جمهوریت را بر پادشاهی ترجیح می دهد“, برای احیای “جمهور مردم” همیاری و همکاری می کردم. تا اینکه با ظهور شعار “خدای ایران کیه؟ کینگ رضا پهلویه, هرکی نگه اجنبیه” و نظریه تئوریسین های نشریه فریدون و نوفدی و امثالهم در مورد “ضرورت تاریخی دیکتاتوری مصلح سلطنتی” برای سالها بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی و پذیرش این نظریه در عمل (و نه حرف) توسط رضا پهلوی, و آگاه شدن از برنامه دوران گذار (سند اضطرار) طبیعتا راه ما جدا شد. مهملات و ترهات سایبری های سلطنت طلب را باور نکنید که چون بنده جهت سجده و بیعت به مونیخ ۲ دعوت نشده بودم, لذا انتقاد می کنم. بنده همواره در بسیاری از پروژه های گذشته و جلسات رضا پهلوی چه در لندن و چه در واشنگتن حضور داشته ام و به کنفرانس مونیخ ۱ دعوت شده بود و نرفتم و انتقاد کردم. چندین مقاله نیز در مورد این موضوع و انتقاد از استبداد مغلوب نوشتم . از جمله ۶ ماه پیش در مقاله ” چرخش ناگهانی و هشداردهنده رضا پهلوی به راست افراطی“.

سند خطرناک و هشداردهنده ۱۶۸ صفحه ای دوران گذار (مرحله اضطرار)

در سند دوران گذار تاکید مطلق رضا پهلوی این است: “همه با من“. در صورتی که شعار بنده و جمهوریخواهان دموکرات و سکولار آزاده همیشه این بوده: “همه با هم“. اسفا که انتشار عمومی این سند مهم و همچنین رویه و ادبیات مشترک استبداد مغلوب و استبداد غالب آن هم همزمان در یک روز گویای همه چیز است ـ گویای چرخشی تاریخی بسوی “دیکتاتوری خیرخواه و مصلح” به رهبری “پدر” ملت ایران.

در سند ۱۶۸ صفحه ای برنامه مدون و تصویب شده دوران گذار (مرحله اضطرار) تحت عنوان “پروژه شکوفایی ایران” مرحله اضطرار (اورژانس یا حکومت نظامی) بین ۱۰۰ تا ۱۸۰ روز خواهد بود و دوران گذار دولت موقت بین ۲ تا ۳ سال خواهد بود و بعد از آن چشم انداز بلندمدت (بخوان دیکتاتوری مصلح ده ساله) خواهد بود (صفحه ۵ سند). رضا پهلوی هم حداقل در دو مصاحبه تاکید کرده بود که دوران گذار چند سالی طول خواهد کشید.

اسامی همه اعضای نهادها (دولت گذار, دیوان گذار, مدیران خیزش ملی) تا سرنگونی مخفی خواهند ماند

در این سند نهادها نیز از قبل مشخص و اعضای آنها منتخب شده اند (اما اسامی آنها اعلام نمی شود تا بعد از سرنگونی). نهادها عبارتند از “نهاد خیزش ملی”؛ “دولت گذار” و “دیوان گذار” در کنار “رهبر خیزش ملی (رضا پهلوی). هشدار آمیز تر اینکه در بخش “روند و ساختار سیاسی گذار از جمهوری اسلامی” در بند ۴ سند ( بخش اول صفحه ۶) آمده است: بنا به ملاحظات امنیتی ناشی از کارنامه ننگین جمهوری اسلامی در حذف مخالفین, اسامی این اشخاص تا سرنگونی جمهوری اسلامی آشکار نخواهد شد. این باید زنگ خطری باشد برای همه ایرانیان آزادیخواه که انگلیسی ها به آن می گویند (buying a pig in a poke). در صفحه ۷ بخش دوم بند چهار آمده است: ” نصب و عزل روسای هر سه نهاد با پیشنهاد خیزش ملی (اعضای نامعلوم) و با تایید رهبر خیزش ملی (رضا پهلوی) انجام می پذیرد.

مثل سال ۵۷ نگویید هیچ کس به ما نگفت و نمی دانستیم

از هموطنان آزاد اندیش و دغدغه مند تقاضا دارم این سند را حتما بخوانند و ببینند که چگونه نوفدی و نشریه فریدون با کمک (خدا می داند ـ چه کسی پشت پرده) رفته اند و از بازار خودشان پارچه مورد علاقه خودشان را خریده اند, متراژ کرده اند, بریده اند, دوخته اند, و با زرورق سلطنت مطلقه به تن ما پوشانده اند. هر کسی هم انتقاد بکند, بلافاصله مورد فحاشی و هجمه مشتی مغزبسته سایبری بظاهر سلطنت طلب قرار می گیرد که به احتمال زیاد هیچکدام از آنها این سند مهم اجرایی را هرگز ندیده و نخوانده اند. در سال ۵۷ که ملت مسخ و مسحور تصویر خمینی در ماه شده بودند و از فرط استیصال و درماندگی خمینی را منجی می دانستند و می گفتند نباید با انتقاد مثلا از توضیح المسائل نورانی خمینی باعث تفرقه و گسست و استمرار حکومت شاه شد. حال همان داستان در مورد “توضیح المسائل” نوفدی و فریدون و رضا پهلوی در شرف تکرار است. اما بعد از تجربه سقوط هولناک ۵۷ به چاه ویل استبداد ولایت مطلقه, نمی توان در مقابل خطر بازگشت سلطنت مطلقه” آن هم با نفرت تقاص و کین‌خواهی (with a vengeance) سکوت اختیار کرد که به باور من خیانت به ایران و نسل های آینده خواهد بود.

بازگشت قانون مشروطه

این سند در بخش روند و ساختار حقوقی گذار از جمهوری اسلامی می گوید: “تمام قوانین جمهوری اسلامی لغو و بلافاصله قانون دوران محمدرضا شاه پهلوی (بخوان قانون اساس مشروطه) باز می گردد. غافل از اینکه طبق اصل طراز اول اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه پنج عالم شیعه (مثل شورای نگهبان) حق دارند هر قانونی را از نظر انطباق با قواعد اسلام بررسی و موارد مغایر با آن را رد کنند. وانگهی اگر در طی دوران گذار خدای ناکرده رضا پهلوی فوت کند, ولیعهد (نورالزهرا) نمی تواند ملکه (پادشاه) بشود زیرا بر طبق ۳۷ قانون مردسالاری مشروطه ایشان “ذکور” یا مرد نیستند. و چالش های بزرگ دیگر مستتر در این قانون.

نکته باریک و مهم آخر

زمانی که بنده در چابهار جمعیت کثیری از مردم را در تظاهرات اعتراضی از جمله آتش زدن صندوق رای و نفی رفراندوم فروردین و محکوم نمودن حمله اوباشان رژیم به کردستان در تابستان ۵۸, بسیج نمودم و مشغول برپایی آکسیون های مختلف علیه رژیم بودم, همین محتسبان چپ و مجاهد دو آتشه طرفدار “امام” بودند و اکنون برای ما “مونیخی ـ شاهی” شده اند و بقول حافظ فسق و فجور سیاسی و بدسرشتی خود از یاد ببرده اند. آن زمان رهبرانشان با به اصطلاح “امام امت” دیدار و بیعت می کردند و دیوانه وار خواهان اعدام مقامات و فرماندهان نظامی شاه بودند و خواستار مسلح کردن سپاه به سلاح های سنگین و مبارزه ضدامپریالیسم و علیه کرد و بلوچ و عرب و ترک و ترکمن بودند. حتی در عرض این ۲۵ سال گذشته به رضا پهلوی حمله می کردند و من جزو محدود کسانی بودم که از وی در مقابل این دغلکاران ابن الوقت دفاع می کردم. حالا باید گفت مژدگانی که گربه ما عابد شد؛ زیرا بوی “کباب سلطانی” به مشامشان رسیده.

 


چرا کوه کنفرانس مونیخ موش کور زائید؟

عبدالستار دوشوکی


روز شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴ کنفرانس یا همایش مونیخ به دعوت رضا پهلوی با هیاهو و جنجال رسانه ای فراوان و هزینه هنگفت به پایان رسید اما حکایت همچنان باقی است. حکایتی تلخ از کوهی که موش زایید, آن هم موش کور که طبیعتا ره به جایی نخواهد برد. هویت انتزاعی و سلبی این همایش, که جمعی (با اکثریت مطلق ناشناس و غیرسیاسی و سیاهی لشکر ـ 95%, و عمدتا تظاهرکنندگان روز قبل) جهت آراستن مجلس و بیعت آمدند و نشستند و گفتند و ستایش کردند و برخاستند و رفتند,این نشست دقیقا کپی برابر اصلی اما نُستالژیک گردهمایی های سلطنت طلبان عادی لُس آنجلسی بود. از شعار های روز قبل (جمعه) کاملا عیان بود ـ "مرگ بر سه فاسد, ملا چپی مجاهد"؛ یعنی مرگ بر هر کسی که غیر از ماست. تاریخچه عملکرد و پروژه های بیشمار و ناکام رضا پهلوی در طی بیش از چهار دهه گذشته نشان می دهد که پروژه های "فرد محور" همواره سرنوشت محتوم خواهند داشت. لذا باید از تاریخ درس گرفت.
.
اهمیت و ضرورت عبرت‌آموزی از تاریخ
.
تاریخ گنجینه‌ای از تجربیات، دستاوردها و اشتباهات است که می‌توان از آنها برای پیشرفت و جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته استفاده کرد. صفحه زلال تاریخ آیینه ظهور و سقوط حکومت ها و آموزشکده عبرتاست که فروریزش مکرر جوامع پندناپذیر را به تصویر می کشد. نمونه برجسته آن بازگشت انحطاط طالبان در همسایگی شرقی ما می باشد. زیرا عبرت‌آموزی از گذشته به عنوان چراغ راه آینده هرگز بعنوان یک اصل خدشه ناپذیر مورد تمکین عقلانی قرار نگرفته بود, و اسفا که تاریخ تلخ تکرار شد. لذا نگاهی اجمالی و واقعی به تاریخ یکصد سال گذشته ضرورت مبرم زمان ماست. در ضمن تاریخ را نمی توان با باز نمودن صدها دهن ظلوم و جهول و شعار و هیاهو و جنجال سالاری و صدای گوش کر کن سازهای تعزیه خوانی مثل نَقّاره, دهل و سرنا و شیپور و سنج و نی در گردهمایی های چند صد نفره مونیخی مدفون کرد. هرکه ناموخت از گذشت روزگار, نیز ناموزد زهیچ آموزگار.
برخورد محمد رضا شاه با حلقه خدمتگزاران و نزدیکانش
.
شاه با هدف تثبیت و استمرار قدرت سلطنت تحت بهانه طرح فضای باز سیاسی بسیاری از مخالفان خود مثل مسعود رجوی و آخوندها مثل خامنه ای, منتظری, طالقانی, مفتح و بیش از هزار مخالف سیاسی خود را از زندان آزاد کرد و بجای آنها نزدیک ترین, وفادارترین و معتمدترین مقامات لشکری و کشوری را برای فروکش کردن خشم مخالفین به زندان انداخت. با این تصور و امید واهی و ساده انگارانه که خمینی و بقیه آخوندها ارضاء خواهند شد. از جمله امیر عباس هویدا, داریوش همایون, سرلشکر نصیری, ارتشبد مهدی رحیمی, ارتشبد نعمت‌الله موحد, سرلشکر رضا ناجی, سرلشکر منوچهر خسروداد, ارتشبد ناصر مقدم, جمشید آموزگار, منوچهر آزمون, عبدالعظیم ولیان, جعفرقلى صدرى رئیس شهربانى. جالب اینجاست که در ویدیو تقدیر از فرماندهان ارتش شاهنشاهی در این نشست, کوچکترین اشاره ای به فرماندهانی که توسط شاه دستگیر و زندانی و متعاقبا اعدام شدند, نشد!
.
در انگلیسی ضرب المثل معروفی است تحت عنوان (Throw someone under the bus) یعنی در واپسین لحظات "نزدیکان خود را برای فرار از خطر و نجات خویش, قربانی یا له کردن. مرحوم دکتر داریوش همایون پس از دستگیری در خاطراتش چنین می‌نویسد: مهم‌تر از این، آن سرخوردگی بود، آن چیزی که انگلیس‌ها به آن می‌گویند: «Disappointment» آن خلاف انتظار و آن یکه‌ای بود که نه من، بلکه خیلی از ما‌ها خوردیم. که آخر ما جزو یک رژیمیم، توی یک تیم هستیم. چطور ممکن است ما که زندگی‌مان را گذاشته‌ایم سینه سپر کرده‌ایم. آن وقت چطور ممکن است رژیمی خنجر را بردارد و بزند به سینه خودش. دشمنان را از زندان آزاد بکند، و در مقابل دوستانش را بگیرد بیندازد به زندان. اصلاً برای من حیرت‌آور بود.
.
من نمی‌خواهم این چیز‌ها تکرار شود. به نظر من این‌ها همه از یک چیز برخاست. از اینکه ما تمام تخم‌مرغ‌هایمان را به‌اصطلاح در یک سبد گذاشته بودیم. یک ملتی تمام تخم‌مرغ‌هایش را گذاشته بود در سبد یک آدم. نمی‌شود سرنوشت یک ملت را داد دست یک نفر، حتی اگر نابغه دوران باشد. نابغه دوران هم، ممکن است مثل نادر دیوانه شود. نادر سال‌های آخر عمرش مسلماً دیوانه‌ای بیش نبود، ولی خوب نادر هم بود. آخر نمی‌شود که یک ملتی یک روز با نادر برود هند را فتح کند، یک روز با نادر شروع کند به قتل بهترین آدم‌های خودش و شوراندن همه مردم. این سیستم اصلاً درست نیست.».
.
برخورد رضا شاه با حلقه خدمتگزاران و نزدیکانش
.
شاه برای حفظ قدرت خود نه در معنای مجازی که در عمل به اصطلاح" سنگ را بست و سگ را آزاد نمود". شوربختانه تاریخ به ما می گوید این "به زیر اتوبوس انداختن ها" خودی ها مسبوق به سابقه است. پدر شاه یعنی رضا شاه نیز با افرادی نظیر میرزا حسن مستوفی‌الممالک (نخست‌وزیر), عبدالحسین تیمورتاش (وزیر دربار), میرزا علی‌اکبر داور (بانی عدلیه یا دادگستری در ایران), سردار اسعد بختیاری (جعفرقلی خان), و دهها رُجل دیگر همان کرد که فرزند خلفش با امثال هویدا و داریوش همایون و سرلشکر نصیری و ارتشبد رحیمی و غیره کرد. حال بی نهایت احمقانه خواهد بود اگر بخواهیم تاریخ تلخ سرزمینمان را برای سومین بار تکرار کنیم. حقیقتا باید گفت: "هرکه ناموخت از گذشت روزگار, نیز ناموزد زهیچ آموزگار”


برخورد رضا پهلوی با حلقه همکاران و نزدیکانش
 

لیست طولانی افرادی که در طی ۴۶ سال گذشته از نزدیک در مقام خدمت در رکاب رضا پهلوی بوده اند و تقریبا همگی (به استثناء دو نفر, آقایان سرهنگ ا.ا. و دکتر س.گ.) یا با کدورت شدید و ناسازگاری کنار گذاشته شدند و یا با کینه و دلخوری کنار رفتند, وجود دارد, که تقریبا همه آنها متعاقبا بشدت ضدرضا پهلوی شدند ـ چرا ؟ که خود داستانی هستند پُر آب چشم.

 

یکی از آنها با دلخوری شدید می گفت: "چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند، . . . و گفت آخرین نمونه اش "طرد عملی" آقای کیوان عباسی و تلویزیون منو و تو بود که رضا پهلوی بدون ذره ای اعتماد و اعتبار به این تلویزیون؛ به اصطلاح معروف همه تخم مرغ های کیوآرکُد خود را در سبد تلویزیون ایران اینترنشنال گذاشت و گفت به هیچ رسانه ای جز ایران اینترنشنال اعتماد نکنید.نگارنده برای بیش از دو دهه از رضا پهلوی در مقابل انتقادات خیلی از مخالفان پهلویبا مقاله و مصاحبه (بیش از ۴۴ مقاله و ۱۸ مصاحبه) حمایت کرده ام و "فحاشی ها و اتهامات و دشمنی ها و تحریم های فراوانرا به جان خریده بودم, که آن نیز قصه ای ایست پُر غُصه!اما صرفنظر از اعتبار و هزینه شخصی, حقایق برای آینده دموکراسی و آزادی ایران باید با خطر کردن و گفتن بیان شود. ادعا می شود که بیش از پنجاه هزار سپاهی و نظامی و اطلاعاتی و امنیتی رژیم به کارزار رضا پهلوی پیوسته اند. تصور کنید در فضای "پساجنگ ۱۲ روزه" که حتی یک توییت ساده باعث دستگیری و اعدام می شود, ۵۰۰۰۰ نظامی و اطلاعاتی بی محابا کُد را اسکن کرده و با رضا پهلوی برای سرنگونی جمهوری اسلامی تماس می گیرند. باور این ادعا از مخیله این حقیر خارج است.
.
وانگهی این پنجاه هزار نظامی که دهه ها در کشتار و سرکوب و جنایت رژیم سهیم بوده اند, به ناگاه با یک چرخش کیوآرکُدی "عزیز دُردانه" و میهن پرست می شوند, اما میلیونها ایرانی که از همان بدو پیدایش جمهوری اسلامی با آن مخالف بوده و بسیاری از آنان زندانی و اعدام شده اند, بعنوان ۵۷تی توسط سلطنت طلبان مورد لعن و نفرین و فحاشی و تهدید به اعدام در رژیم سلطنتی آینده قرار می گیرند. در این مورد حیرت آور سکوت اختیار می کنم, زیرا بقول زنده یاد احمد شاملو "خاموشی به هزار زبان در سخن است".
 

اعتماد مانعةالجمع و انحصاری رضا پهلوی به تلویزیون ایران اینترنشنال


فهد ابراهیم الدغیثر عربستانی موسس و مالک و مدیر صاحب تلویزیون ایران اینترنشنال (Volant Media) از ماه مه ۲۰۱۶ بود. فهد ابراهیمالدغیثر که ولیعهد سعودی را “مظهر و مفهوم بزرگ عشق” و “اسطوره ی ما” معرفی می کند، در واکنش به این حرف محمد بن سلمان که جنگ را به داخل مرزهای ایران خواهد کشاند، در توییتر نوشت: “خداوند این عقل و منطق و عزم و شجاعت را برای ما حفظ کند”. این مصاحبه تلویزیونی با زیر نویس فارسی در صفحه توییتری (ایکس)فهد الدغیثر هنوز موجود است. (لینک شماره ۱). وی دو سال بعد مسئولیت این شرکت را به عادل عبدالكريم العبدالكريم واگذار کرد که در سال 2025 مدیریت آن را بر عهده دارد. حال این چه نوع وطنپرستی و ملی گرایی است که منوتو را تحریم میکند و برای رسانه سعودی ها اطمینان مانعةالجمع و اعتماد صددرصد قائل می شود؟و طرفداران استبدادپرور و فحاش وی به بنده می گویند تجزیه طلب و نوکر عربستان. حال آنکه این رسانهِ "یک کلاغ چهل کلاغ" سالهاست بنده را تحریم کرده است. بقول حافظ باید گفت: "لاله ساغر گیر و نرگس مست و بر ما نام فسق؛ داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم؟". آن هم رسانه ای که به اعتراف خودشان توسط عوامل جمهوری اسلامی به نام حنظله هک شده بود. اگرچه چند روز قبل تر با قاطعیت گفته بود این خبر هک کاملا جعلی و بی‌پایه است.
 

نتیجه گیری
ضرب المثل معروفی است که می گوید :آدم عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود". حال باید منتظر ماند و دید آیا ایرانی از یک سوراخ سه بار گزیده می شود یا نه؟ نمیدانم این جمله را چه کسی گفته بود که "هیچ کس نمی تواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد".
.
صرفنظر از شرکت سلطنت طلبان و اطلاعاتی ها و پاسدارانی که از طریق کیوآر کُد در این کنفرانس حضور یافته یا وصل شده اند, همانگونه که اشاره شد, نه تنها بایداز تاریخ عبرت گرفت بلکه بر مبنای جوهره برهان تاریخی و عصاره استدلال عقلانی از این گونه شیوه های ناپخته و ناامن و از نظر امنیتی بسیار خطرآفرین پرهیز نمود. وانگهی برآیند سیاسی و ره آورد این "نشستِ بیعتی" حاصلی جز تفرقه بیشتر و ایجاد شکاف و گسست در بین نحله های مختلف اپوزیسیون نخواهد داشت که در نهایت مطلوب جمهوری اسلامی و شرکت کنندگان "کیوآرکُدی" آن می باشد و مولفه سراب گونه "اتحاد ملی و همگانی" علیه رژیم فاسد و جنایتکار جمهوری اسلامی را هرزانگارانه به خیالی واهی تبدیل خواهد نمود. تاریخ ثابت کرده است که اگر فقط یک نحله یا تفکر سیاسی با رهبریت یک شخص, بقول زنده یاد داریوش همایون, حتی اگر "نادر زمان و نابغه دوران باشد, بی نهایت خطرناک است. چون هرکسی که در دوران گذار قدرت را به دست بگیرد, آن را هرگز از طریق رای گیری نمایشی رها نخواهد کرد و نه طرفداران متعصب او این اجازه را به او خواهند داد. مهم نیست این شخص پادشاهی خواه باشد یا جمهوری خواه, چپ باشد یا راست, ملی باشد یا ملی مذهبی. تاریخ وعده فروشی و بازآفرینی استبداد توسط متملقین درباری و سربازان ساده لوح پیاده نظام متوهم در کُل منطقه خاورمیانه گواه این مدعاست.پس نباید تصویر "مُنجی" را در "ماه" و یا در خورشید برنشسته بر روی شیر و خورشید دید؟ از تکرار ناکامی های مکرر از زمان انقلاب مشروطه تا به امروز باید درست عبرت گرفت.
 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

:

اسم

:

ایمیل

پیام


 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد