تاریخ انتشار :21.01.2018
سخنی کوتاه ـ
محور
عربستان-اسرائیل-آمریکا
حمید محبی

در ماههای اخیر تلاشهای مردم ایران در شهرهای گوناگون کشور، برای
برانداختن جمهوری اسلامی را شاهد بودیم.
تلاشها در غالب تظاهرات خودجوش و پراکنده روی میداد.
در کنار مردم ایران و درستتر آنست که بگوییم در مقابل مردم ایران و
در فقدان یک تشکل فراگیر مردمی که بتواند اعتراضات مردم را
سازماندهی کرده، به پیش ببرد، چند جبهه برای سوار شدن بر موج
حرکتهای مردمی و نسبت دادن آنها به خود فعالیت فشردهای را آغاز
کردند.
هدف ها متفاوت است. هدف مردم رها شدن از جنایت و چپاول جمهوری
اسلامیست و گاهی به هر دری میزنند تا مفر و گریزگاهی بیابند.
هدف جبههها همان هدف مردم نیست. هرچند اگر تظاهر کنند که همان هدف
را دنبال میکنند.
هدف مردم رهایی از دیکتاتوری و چپاول آخوندیست. هدف آن دیگران،
تحقق بخشیدن به یک جابجایی قدرت و بدست گرفتن آن به هر شیوهی ممکن
است.
شاید بدانید که در فضای مخالفت با جمهوری اسلامی، عوامل خود جمهوری
اسلامی نیز به شدت فعالند.
هدف آنها در قدم نخست، پیشگیری از متشکل شدن مردم در تشکلیست که
بطور واقعی بتواند باندهای آخوندی را سرنگون کند و رژيمی با
برنامههای سیاسی و اقتصادی مناسب ، مردمی و واقعی بر سر کار
بیاورد.
در قدم دوم گماشتگان آخوندی خط تفرقه در بین تمام مخالفان در
جبهههای گوناگون را پیش میبرند.
چقدر کارشان را پیش بردهاند را خودتان میتوانید قضاوت کنید.
چند نفر را به دنبال خود کشاندهاند را خودتان میتوانید ببینید.
اگر نتوانستید مطالبی را که وابستگان رژیم در فضای مجازی انتشار
میدهند و تعدادی را هم ندانسته با خود به این سو و آن سو میکشانند
پیدا کنید، چه بگوییم؟ باید دقیق تر باشید.
تمایل دارید چند تا را بدانید؟
بعنوان یک مخالف تشکلهایی که نام میبرم اما انصاف را قربانی هیچ
چیز نخواهم کرد دو مورد که همین امروز دیدم و از قضا مورد حمایت
آدمهای درست هم بود را مینویسم:
یکم. فرتوری را از مجاهدین با چهرههای غمگین انتشار داده و دست
بدست میگردانند. انتشار دهنده به شدت به روحیه و حالت غمگین کسانی
که در فرتور دیده میشوند تاخته است که این روحیه قابل تحمل نیست.
سپس کامنت نویسیها، لایکها، دشنامهای مخالف و موافق، باز نشرها،
به جان هم افتادنها و بقیهی داستان.
این فرتور در ورودی مزار یعنی گورستان مجاهدین در اشرف برداشته شده
است. افراد برای تشییع یکی از کشتهشدگانشان که سالها با او
زیستهاند به گورستان میروند. انتظار دارید شاد باشند؟ آیا میدانید
که مجاهدین هزاران فرتور از جشن و پایکوبی هم دارند که گاهی انتشار
میدهند؟ آیا انتشار دهنده آنها را خوش میدارد؟
دوم. پستی در طرفداری از رضا پهلوی که در آن انتشار دهنده و کامنت
نویسان همدستش میگویند که او از پیش شاه مطلق ایران بوده است و به
همهی مخالفان این نظریه دشنامهای رکیک میدهند. طبق معمول مخالفان
و موافقان نیز به جان هم افتاده و اعضای خانواده یکدیگر که ربطی به
موضوع ندارند را به مزایده گذاشتهاند.
در حالیکه خود وی به صراحت گفته است که برای شاه شدن تلاش نمیکند و
حکومت آینده را باید مردم تعیین کنند. اگر چنین میگوید، طرفدارانش
هم باید همین را تبلیغ کنند. پس گذارندهی بی نام و نشان پست و
دنبالهروهای او چه کسانی هستند؟
بگذریم.
برای یک اپوزیسیون که نمایندهی واقعی مردم باشد به چه پارامترهایی
نیاز است؟
به گمان من :
چنین اپوزیسیونی در قدم نخست نیاز به انسانهایی درستکار دارد.
سپس بایستی منابع لجستیکی مشخص داشته باشد.
در قدم بعدی بایستی برنامههایی مشخص، روشن، قابل اجرا را تدوین و
ارائه کند.
پس از آن بایستی استراتژی و تاکتیکهای معینی را برای رسیدن به هدف
نشان بدهد.
اینجاست که نیاز به راهکارهای عملی برای سازماندهی مردم در پیش رو
قرار میگیرد.
اگر تصور میکنید رژيم آخوندی-پاسداری به صورت خود به خودی، با شعار
و به همین سادگی سرنگون خواهد شد باید بگویم آخوندها و دستگاه
سرکوب آنها را بدرستی نشناختهاید.
میتوانید باز هم خوشخیالانه صبر کنید.
پیشتر هم اشاره کردهام. با تظاهرات و حمایت از تظاهرات، با پرچم
تکان دادن و پرچم پایین آوردن تنها میتوان نشان داد که بیشترین
ایرانیان این رژیم را نمیخواهند.
اگر بپرسیم به چه کسی میخواهید نشان بدهید که نداند پاسخ چیست؟
فرض کنید همه آنهایی که نمیدانستند هم بدانند. نتیجه چه خواهد بود؟
دولت ها بدنبال هژمونی و سود بیشتر برای کشورهای متبوع خود هستند و
همواره در ابتدا تلاش میکنند که با دولت برسرکار در ایران وارد
معامله شوند زیرا راه ساده برای هژمونی و سودآوری همین است.
پس برای براندازی و شکل دادن یک دولت مردمی در ایران به راه حل های
عملی نیاز است نه شعر و شعار.
تکرار جملاتی مانند این که:
پدرم چنین و چنان بود.
ما کشته دادهایم.
ما چنین سابقهای داریم.
ما زندانی سیاسی بودهایم.
از ما اینها را اعدام کردهاند.
خود ما را هم چند بار اعدام کردهاند.
ما چنین و چنان کردهایم.
ما چنین و چنان هستیم.
ما اگر بیاییم همهی مشکلات را حل می کنیم.
تنها شعار است برای تحت تأثیر قرار دادن مردم عادی.
تنها تلاشی است برای سوار شدن مقطعی بر موج تظاهرات، اعدامها و
تلاش برای گرداننده نشان دادن خود. این افعال در شرایط کنونی ایران
تنها یک خودنمایی، گاهی از نوع ساده و گاهی از نوع بیمارگونه است.
اینها نه طرح هستند، نه برنامه، نه تاکتیک و نه استراتژی.
اینها تبلیغاتاند. گاهی در حد همان تبلیغات شناخته شده برای فروش
اجناس تجاری.
در غیاب تشکیلاتی که در میان مردم ریشه دوانده باشد و بتواند
اعتراضات آنها را در یک کانال درست به نتیجه مطلوب برساند،
یک محور در فضای سیاسی ایران بشدت فعال است.
محور عربستانی-اسرائیلی-آمریکایی
این محور شاخههای گوناگون دارد. گردانندگان این محور با توجه به
گرایشات گوناگون مردم ایران که بنا بر فرهنگ حاکم بر آنها در شرایط
کنونی، امکان همزیستی سیاسی گرایشات گوناگون سیاسی و اتحاد را
ندارند، همزمان چند شاخه با چند گرایش را پشتیبانی میکنند تا در هر
گرایشی که در ایران پیشی گرفت اوضاع در کنترل خودشان باشد.
نام بردن هر کدام از شاخهها نیاز به بررسی و شرح پیشینه،
ایدئولوژی، خط و عملکرد سیاسی و تشکیلات آنها دارد.
میدانیم که این خود مبحثی طولانیست و تنها اندکی آنرا خواهند
خواند.
گرایش عمومی که من میبینم بیشتر بر شعار، تبلیغات، تحریک احساسات و
فحاشی به دیگران تکیه دارد.
تجربه، آنالیز و روشنگری تنها در زمانی هوده دارد که مورد
استفادهی عموم قرار بگیرد و گرنه چیزی بیش از خوراک برای جنگ
زرگری نخواهد بود و آخوندها بیشترین بهره را از آن خواهند گرفت. ما
هم در نوشتن بیهوده خویشتن داریم.
محور عربستان-اسرائیل-آمریکا کدام است؟
این محور با دریافت لجستیک از حکومتهای نامبرده شناخته میشود.
در دنیای کنونی پول محور اصلی لجستیک است. یک نیروی وابستهگرا
میتواند نادیده (مخفیانه) از یک حکومت پول دریافت کند، سپس از همان
حکومت جنس بخرد و بگوید ما بهای نیازهایمان را خودمان میپردازیم و
مستقل هستیم. چنان که کردند و دیدیم.
بنابراین برای یافتن اعضای محور یاد شده بایستی رد منابع مالی و
لجستیکی آنها را گرفت. باید از آنها خواست به گونهای روشن،
هزینهها و منابع مالی تأمین آنها را روشن کنند.
سپس توضیح دهند که به چه دلیل این منابع در اختیار آنها قرار
دارند. برای دریافت آنها چه تعهداتی را پذیرفتهاند.
شوربختانه برخی از تشکلهای سیاسی ایرانی اعضای خود را به راهی
بردهاند که حتی در تأمین نیازمندیهای فردی خود ناتوانند و بایستی
زندگی خود را با دریافت کمک مالی بگذرانند.
این دریافت پول یا کمک مالی از احزاب کردستان عراق شامل طالبانی ها
تا شیوخ عرب و تا آمریکا گسترده است.
چنانچه کمک مالی برخی تشکلهای ایرانی را قطع کنند. آنها از هم
خواهند پاشید. و این جای تأسف بسیار دارد.
آیا هر دریافت پولی و از هر کسی نادرست است؟
البته از مردم خیر و به گمان من دریافت کمک از انسانهایی که تنها
برای حمایت از دموکراسی و مردم در زنجیر به گروهها کمک میکنند و در
مقابل چیزی نمیخواهند، به شرطی که رابطه شفاف باشد را میتوان
پذیرفت.
اما دریافت هزینههای زندگی و زیستن در یک اردوگاه، پایگاه،
قرارگاه، ساختمان، خانههای مسکونی و یا هر اسم دیگری که روی آن
بگذارید، آنچنانکه برخی از گروههای در کردستان عراق و اروپا انجام
میدهند بدون تردید مبارزه نیست. زندگی عادیست با تبلیغات مبارزاتی.
حکومتها و صاحبان قدرت، مردمان عادی نسیتند که برای صواب،
انساندوستی، کمک به هم نوع و از این قبلی سوژهها به کسی پول بدهند
و در مقابل چیزی نخواهند. اگر غیر از این است به ما هم نشان بدهید.
مادهی اصلی این سخن کوتاه چیست؟
این است:
محور عربستان-اسرائيل-آمریکا هرگز برای دموکراسی و پیشرفت و پویایی
ایران، کاری نخواهند کرد. آنها تنها برای کسب هژمونی و چپاول به
ایران نگاه میکنند.
میخواهید سر آنها کلاه بگذارید؟
مطمئن هستید که آنها پیشتر کلاه شما را برنداشتهاند؟
آیا این همان کلاه برداشته شدهی شما نیست که قصد دارید بر سر آنها
بگذارید؟؟؟
هشیار باشیم.
نگذارید شاخههای این محور شما را بازیچه قرار دهند.
کار یک کشور با شعار و تبلیغات به سامان نخواهد رسید.
یک کشور سکیولار، دموکرات، مستقل و قدرتمند با کمک کسانی که خود در
این مسیر نیستند، شکل نخواهد گرفت.
از سوی دیگر، هر شخص و جریانی که نتواند گذشتهی خود و تشکلش را
نقد کند، خطاهای خود و جریانش را بپذیرد و تصحیح نماید، هرگز
نخواهد توانست برنامهی درستی برای آینده کشور تولید و ارائه کند.
در دام نیفتید.
فراوان مرغ زیرک دیده ایام
که بهر دانه افتادند در دام
بهداد محبی
20-01-2018
نکند؟؟؟
نکند موسم سفر باشد
ساربان خفته، بیخبر باشد
بوی باران تازه میآید
نکند بوی چشم تر باشد
(شعر از : مرتضی کیوان - در ۲۷ مهر ۱۳۳۳ در زندان قصر تیرباران
شد.)
ــــ
نگذاریم داستان تکرار شود.
نگذاریم داستان تکراری باز هم تکرار شود.
نگذاریم تکرار باز هم تکرار شود.
باز هم گفتید:
نترسید ما همه با هم هستیم.
گفتند پس با هم هستیم.
یعنی تا کجا با هم هستیم؟
همین یکساعت تظاهرات؟
همین امشب؟
همین یک هفته؟
همین یک ماه؟
یا تا آخر؟
تا آخر راه؟
پس با هم هستیم.
پس با کشته شدگان در خیابانها هم هستیم.
پس با کشته شدگان در زندانها هم هستیم.
پس با دستگیر شدگان هم هستیم.
با خانوادههای آنها هم هستیم.
پس کسی تنها نیست.
پس با بانوی انقلاب هم هستیم.
راستی او کجاست؟
چه کسی با اوست؟
کسی کشته شدگان سال شصت را بیاد دارد؟
کسی کشته شدگان قتل عام سال ۶۷ را بیاد دارد؟
کسی کشته شدگان دههی شصت را بیاد دارد؟
کسی کشته شدگان سال ۸۸ را بیاد دارد؟
با هم بودیم.
آیا با هم ماندیم؟
نامها را نمیگویم.
زیرا بسیاری، از دیکتاتورها آموختهاند که،
باید به دیگری دشنام داد.
باید به دگراندیش سیاسی دشنام داد.
و این “درد بیفرهنگی”، هنوز باقیست.
ندا را چطور؟
آن دیگر نداها را چطور؟
آنها که از کسی طرفداری نکرده بودند.
آمده بودند تا حساب دیکتاتورها را روشن کنند.
بیاد دارید؟
من با آنها که منظورشان از همه، تنها گروه خودشان و طرفداران گروه
خودشان است سخنی ندارم.
من با تنگ نظران سخنی ندارم.
با آن همهی دیگر، که گمان میکنم بیشترین هستند، میگویم.
میدانید که وقتی میگویید همه باهم هستیم تعدادی به پیش میروند؟
میدانید آنان که به پیش میروند شاید روی پشتیبانی دیگران حساب کرده
باشند؟
میدانید آنان که به پیش میروند شاید بهترینها باشند؟ شاید
شجاعترین ها باشند؟
میدانید که همواره جلودارها، کشته، زخمی، زندانی، شکنجه، ناپدید و
یا بیکار میشوند.
میدانید که پیشترها هم، بسیاری روی با هم بودن حساب کرده بودند؟
میدانید که بر سر آنها چه آمد؟
میدانید که بر سر خانوادههایشان چه آمد؟
میدانید چه تعداد زندگی متلاشی شد؟
میدانید که اگر پس از شعار دادن و درحالیکه تعدادی به پیش
رفتهاند، به خانهها برویم و چند روز دیگر، به زندگی روزمره
برگردیم چه میشود؟
مرگ و شکنجه و سختی میماند برای همانها که به پیش رفته بودند.
همانها هستند که باز هم از زندگی محروم میشوند.
خانوادههای همانها هستند که باز هم از زیستن محروم میشوند.
نکند باز هم؟
نکند باز هم تنها بمانند؟
نکند پس از آنکه بهترینها قربانی شدند؟
دیگران؟؟؟
نه بیتردید اینطور نیست.
اینبار با دفعات پیش تفاوت دارد.
بگذارید بیندیشیم که اینبار با دفعات پیش تفاوت دارد.
بگذارید بیندیشیم که روزی تفاوت خواهد داشت.
شاید آن روز امروز باشد.
هست؟
بگذارید تنها وقتی که گرم میشویم با هم نباشیم.
بگذارید تنها در ساعاتی که هنوز سرکوبی شروع نشده است با هم
نباشیم.
بگذارید برای یکبار هم که شده،
در این چند دهسال،
تا آخر باهم باشیم،
باور کنید،
سردی ادامهی خوبی برای گرم شدن، نیست.
بهداد محبی
22-01-2018
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|