ما و اون چند نفر
نزدیک به یک ماه پیش و در جریان حمله به ساکنان قرارگاه اشرف ، چند نفر از
بچه های قرارگاه اشرف کشته شدند . تعدادی زخمی شدند ، تعدادی هم دستگیر
شدند . پلیس و ارتش عراقی در قرارگاه اشرف مستقر شد اسم قرارگاه اشرف را هم
عوض کردند و یک نام پادگان عراقی بر آن گذاشتند و بچه های پادگان عراقی
وارد چهارمین هفته اعتصاب غذای خود شدند .
از همین پاراگراف بالا میشود انبوهی سوال بیرون کشید و در برابر هر کسی
قرار داد ! ولی الان که وقت سوال کردن نیست !
دو روز پیش دوستی با نگرانی و در تماسی به من گفت : میخواهند دوباره در 27
همین ماه ( آگوست 2009 ) به آن چند نفر در پادگان عراقی حمله کنند ! پرسیدم
منبع خبر و در چه سایتی ؟ گفت : دقیق نمیدانم و من هم شنیده ام . گفتم
نمیشود که به هر حرفی بدون منبعی معتبر اعتماد کرد . گفت : حق با توست . پس
بهتر است فعلا صبر کنیم تا حمله دوباره انجام شود بعد از اعلام نتیجه کار
اعم از کشته یا زخمی و یا.....آنوقت صحبت کنیم و اگر لازم است دوباره
اطلاعیه بدهیم و محکوم کنیم ! اصلا اطلاعیه هم لازم نیست همان اولین
اطلاعیه را تاریخش را به روز میکنیم و دوباره محکوم میکنیم . آخرش هم گفت :
ولی من خیلی نگرانم . گفتم : حق با توست و اصلا کی نگران نیست ؟ منتها جنس
نگرانیها با هم فرق دارد !
خامنه ایی نگران است چون جامعه ایران بد جوری رید به هیکل اندیشه و نظامش !
آمریکا نگران است بیشتر از خامنه ایی هم نگران است و عصبانی از دست مردم
ایران ، که با تکانی نه چندان بزرگ ، تعادل و میز چیده شده با ولی فقیه را
به هم زدند و آنها خوب میدانند که چیدن مجدد چنین میزی شدنی است ولی پایدار
نیست !
ولی فقیه در سایه ( امام مسعود رجوی ) هم نگران است ! البته وقتی ساعت 3
نیمه شب پیام داد و با خوشحالی محکومییت همگان به ساکنان پادگان عراقی را
به فال نیک گرفت ، این نگرانی زیاد بارز نبود . ولی نگران است بیشتر ار
خامنه ایی و آمریکا !! این را جدی میگویم . امام مسعود واقعا نگران است .
نگرانی که شاخ و دم ندارد نیازی به تاکتیک و استراتژی و .....چنین توضیحاتی
ندارد . ساعت 3 نیمه شب که پیام میدهد با یک روضه عباس و حسین و تکرار چند
خبر سر و ته قضیه را هم میآورد . همه چیز مطابق معمول سالیان ، به مقاومت و
پیروزی امام مسعود ختم میشود . امام مسعود نه نگران امروز است و نه نگران
سرنوشت آن چند نفر در پادگان عراقی !
بچه های ساکن پادگان عراقی را از نزدیک میشناسم . بخشی از آنها باز ماندگان
همان نسلی هستند که در 30 خرداد سال 60 به امام مسعود اعتماد کردند . البته
مسعود آن موقع رسما امام نبود و مسئول اول سازمان مجاهدین خلق بود . آن چند
نفر بازمانگان همان نسلی هستند که منوچهر هزار خانی در باره آنها از امام
مسعود در سال 1360 پرسیده بود : که آیا میدانی این نسل را به کجا میبری ؟
چند سال بعد از 30 خرداد سال 60 ، و در جریان پروسه عمل ردای امامت به تن
مسعود رجوی اجتناب ناپذیر شد ! امام مسعود در تمام طول این مسیر تا به
امروز هیچوقت نگران نبود چون خدایش همیشه از او راضی و سیاستهای خدا گونگی
اش همیشه پیروز و در ورای قله تکامل میدرخشید و نتیجه.....
چه اهمییت دارد ؟!
صحنه امروز و تا روزی که این دفتر و سرنوشت آن چند نفر به هر شکلی بسته شود
، محصول سیاست خط موازی با امریکا است که تاریخ مصرف این سیاست یا استراتژی
مدتی است تمام شده است . همان سیاست و استراتژی که قرار بود به حاکمییت و
حق ولایت امام مسعود برسد . همان سیاستی که در تلویزیون کانال یک آلمان ،
مامور پنتاگون آن را این گونه تشریح کرد : مجاهدین
برای ما در عراق کارهایی میکنند که خودمان از انجام آن شرم داریم !!
البته فراموش نکنیم بخشی از آن چند نفر ، سرنوشتشان کاملا متفاوت خواهد بود
با اکثریت آن چند نفر ! عباس داوری و مژگان و فهیمه اروانی و.....محصولاتی
در این ردیف حسابشان فرق میکند با اکثریتی مثل صفدر و مرضیه و غلام و حکیمه
و.....
فهم این موضوع در دستگاه امامت مسعود پیچیده و سخت نیست !
خود این استراتزی خط موازی با امریکا ، که محصولش صحنه امروز در پادگان
عراقی و شرایط آن چند نفر شده ، محصول استراتژی فروغ 2 و حلوا حلوا کردن
نعش تئوری جنگ آزادیبخش ، در طی یک و نیم دهه در عراق و آب در هاون کوبیدن
است !
خود این استراتژی بعد از جنگ ایران و عراق و اصرار بر ماندن در عراق و پا
فشاری بر تحقق فروغ جاویدان 2 ( دوشیدن بز نر ) محصول همان انقلاب
ایدئولوژیک سال 64 است که همه در برابر ولایت مسعود زانو زدند! و آن تحول
عقیدتی در سال 64 محصول 30 خرداد سال 60 است ! حال اینکه 30 خرداد سال 60 و
یا انشعاب سال 1354 محصول چه چیزی بود.....فعلا بی خیال !
یادم آمد یک بار مسعود رجوی در نشستی درونی به ما گفت : اگر مجبور شویم فقط
یک نقطه بر یک اشتباهی انگشت بگذاریم آنوقت مطمئن باشید که قدم به قدم باید
به عقب بر گردیم تا اولین خشت کج !
امام مسعود نگران است اما نه نگران سرنوشت آن چند نفر در پادگان عراقی و
اینکه چه شد و چرا ؟! خود امام مسعود در نشستی به همه ما گفت : بعد از مرگ
و در شب اول قبر این من هستم که جوابگوی تمام گناهان شما میشوم و شفیع همه
شما در نزد خدا !!
امام مسعود نگران است اما نه نگران هیچ پدیده زمینی و مادی ! به جز سفید
کردن نقش آمریکا در رقم زدن سرنوشت آن چند نفر ! امام مسعود فرمان چادر زدن
در خاوران را هم داده است و فریاد زد که من پشه هم نیستم و هیچ چیز هم
نمیخواهم و.....!
یاد امام خمینی افتادم که در 30 سال پیش در نوفل لوشاتو گفت : من طلبه ایی
بیش نیستم و میروم حوزه علمیه و .... ولی وقتی جای پایش محکم شد چنان خشتکی
از پای همه در آورد که تاریخ جام کرد !امام مسعود فقط نگران تحقق نیافتن
سناریوی سیاه است !
به همان دلایل که تاریخ مصرف مجاهدین برای آمریکا تمام شد ، تاریخ مصرف آن
چند نفر هم برای امام مسعود تمام شد ! با این همه امام مسعود نگران است !
آن چند نفر در پادگان عراقی هم نگران هستند ! آمریکا هم نگران است ! خامنه
ایی هم نگران است ! ما هم نگرانیم و همه....! فقط جنس نگرانی ها با هم فرق
دارد !
لطفا سری به مطلبی بزنید که در سایت دیدگاه ، توسط شخصی به اسم ایران رهامی
، در مرداد 88 نوشته شده است . من خودم آن را در 30 مرداد 1388 خواندم و
نویسنده قید کرده این اولین قسمت آن است .من خیلی خلاصه و فشرده در چند سطر
کل این نگرانی را مینویسم تا متوجه شوید که اخر خط نگرانی ، سرنو شت چند
نفر است و یا....
عنوان مطلب این است : مانیفست جمهوری خواهی انقلابی با محوریت مجاهدین خلق
و شورای ملی مقاومت !
نویسنده توضیح میدهد که فقط میخواهد حقیقت را
بگوید !
نویسنده از عبدالکریم سروش فاکت می آورد که
چطور عاشورای مجاهدین را سروش هم تایید میکند !
نویسنده به جایگاه تاریخی مجاهدین در برابر ولی فقیه حاکم اشاره میکند و
یاد آور میشود که املاء بدون غلط ، املایی نانوشته است !
( فقط من در این یک مورد کمی تامل کردم ! چون پروسه
ایی که تا به امروز امام مسعود پشت سر گذاشته ، دیگر کادرش یک املاء و غلط
املایی نیست ! به شتره گفتن : گردنت کجه ! گفت : آره درست میگی....ولی کجام
راسته ؟!)
نویسنده اشاره میکند که مجاهدین حلقه اتصال
نیروهای مترقی تاریخ ایران هستند ! .....
خلاصه خیلی حرفا زده که طولانی است و خودتان بروید و بخوانید .
نویسنده هم نگران است اما نه نگران آن چند نفر در پادگان عراقی ! بلکه
نگران باز کردن جایی برای امام مسعود در سیاست زمینی !
آن چند نفر در پادگان عراقی هم نگران هستند....مطمئن باشید . حال اینکه
نگران از چه چیز ؟ اگر زنده بمانند و آزاد شوند و سالم به جایی برسند
خودشان حتما خواهند گفت .
اسماعیل هوشیار
31 مرداد 1388
ژنو
 |