تاریخ انتشار :09.06.2018
محمد (مصطفی) رجوی مادرت را بیاد
داری !؟
حمید محبی

اشرف را میگویم. مادرت.
آن شب را بیاد داری؟
همان شب که مادرت و موسی با همراهانشان در همان خانه که میدانی
مورد تهاجم پاسداران قرار گرفتند.
جنگیدند و همگی کشته شدند.
تو را در جایی پنهان کرده بودند که زنده بمانی.
تو را لاجوردی جلاد در آغوش گرفت، “ نجات “ داد و به زندان اوین
برد.
چرا گفتم “ نجات “ ؟
خواهم نوشت.
بیگمان اگر هم بیاد نداری، فیلم آنشب را دیدهای.
گذشت و گذشت تا به اشرف رسیدی.
نه به اشرف مادرت. به قرارگاهی که اشرف نام نهاده بودند.
آنگاه که تو را آوردند، نوجوانی بیش نبودی. از خودت شنیدیم که
تمایل نداشتی بیایی. میخواستی در فرانسه بمانی و به تحصیلاتت ادامه
بدهی.
به گمان من ادامه تحصیل، بهترین گزینه برای تو بود. این بهترین
گزینه برای همهی بچههای دیگری بود که به آنجا آورده شدند.
در مقاطعی این بهترین گزینه برای تمام کسانی بود که درس و خواندن
را رها کرده، آمده بودند.
اینرا کسانی که انسانها را “ آجر ساختمان “ میبینند و میخواهند،
درک نمیکنند.
شاید بدانی چه میگویم.
سخن به درازا نمیبرم.
گذشت و گذشت تا به اروپا رسیدی.
با کودکی ِ ناکرده، با نوجوانی نداشته و با انبوهی دریغ.
بی دوستانی که پیشتر داشتی و دیگر نداری.
با دوستانی که در این روزها پیدا کردهای و داری.
گویا میخواهی چیزهایی بگویی.
تو را بسیار تشویق میکنند که بگویی.
تو را بسیار تحسین خواهند کرد اگر بگویی.
این حق توست که هرچه میخواهی بگویی.
نمیدانیم چه خواهی گفت.
بسیاری از آنچه را که دوست دارند بگویی ندیدهای و نمیدانی.
کسانی هستند که برایت تعریف کنند تا تو بگویی.
میتوانی مانند آن دیگران، کپی کنی و کنار یکدیگر بچسبانی. به
اصطلاح آنجا “ کپی-چسبان .”
این به خودت مربوط است.
ایا دوستانت جدیدت را میشناسی؟
اطمینان داری که تو را بعنوان “ابزار” بکار نمیگیرند؟
میدانی که برخی آدمها، هویت و ارتباطاتشان را بروز نمیدهند؟
میدانی که برخی از آدمها از نامهای مستعار استفاده میکنند؟
میدانی که برخی از آدمها به دنبال تسویه حساب شخصی هستند؟
گاهی تسویه حساب طلبهایی که میخواستند اما به آنها داده نشد؟
در سالهای پیش نام انجمن “نجات” را بسیار شنیدهای.
آنرا بخوبی میشناسی.
آخوندها و لاجوردیشان یکبار مادرت را کشتند و تو را “نجات” دادند
تا اوین را ببینی.
اینبار درصددند تو را بار دیگر در اروپا “نجات” بدهند.
من کاری به صفتهای که به تو نسبت میدهند ندارم.
شاید همانطور که میگویند، باهوش، صادق و شجاع باشی و بدانی که چه
کسانی و چرا این روزها.
اما یک پرسش.
من پاسخ تو را نمیخواهم.
اگر خواستی به پاسخ را به خودت بده.
ایا تو برای انجمن نجات آخوندی درخواست دوستی فرستادهای تا
شعارهایت را لایک بزنند؟
یا آنها برای تو، تا باز هم شعارهایت را لایک بزنند؟
نگو که انجمن نجات را نمیشناسی.
اگر هم خواستی بگو اما ما میدانیم که میشناسی.
نگو چنین چیزی نیست.
اگر هم خواستی بگو اما فرتوری از صفحهی فیس بوکت را پیوست میگنم
تا ببینی.
در این فرتور تصاویر دوستان دیگرت را به عمد میپوشانم. شاید ندانند.
اگر میدانند، مرا سخنی با آنان نیست.
به گمان من پس از این نوشته، رهنمودهایی دریافت خواهی کرد مبنی بر
اینکه اجازههای فیس بوکت را ببندی و بجز خودیها، کسی نوشتهها و
از این طریق برخی ارتباطات را نبیند و نداند.
خود میدانی که چه خواهی کرد.
میتوانی در سمت کسانی که از مجاهدین جدا شدهاند، به آنها انتقادات
ایدولوژیک-سیاسی-تشکیلاتی اساسی دارند اما در مقابل آخوندهای
جنایتکار ایستادهاند بمانی.
آنچنان که ماندهاند.
میتوانی نمانی.
آنچنان که نماندهاند.
خود میدانی.
چه بهتر که تکذیب کنی و بگویی چنین ارتباطاتی نداری.
باز هم خود میدانی.
بهداد محبی
08-06-2018
_____________________________
پانوشت:
در مقابل نام انجمن آخوندی مربوطه، برای من که دوستی با آنها ندارم
عبارت:
Add friend
دیده میشود.
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|