مقاله

 

 

تاریخ انتشار :18.03.2021

مجلس ترحیم به صرف بیسکویت !

هژیر بلاسچی

 


متاسفانه با گذشت نزدیک به یک هفته از کمپین دشمن‌شکن «نه به جمهوری اسلامی» با حضور چهره‌های برجسته‌یی مانند شهبال شب‌پره، شاهین نجفی، حسن ستار و مرتضا برجسته در کنار «شازده» و ائتلافی از چپ‌ها و مجاهدهای سابق و پشیمان و سرافکنده و نولیبرال‌های هارِ مستخدم در انواع بنگاه‌های ترویج و آموزش، جمهوری اسلامی، با تمام هیبت هولناکش هنوز سر جای خود ایستاده است و این «گام بلند سرنگونی» بعد از یک هفته جنجال رسانه‌یی در فنجان‌های چای رفته است کنار ده‌ها «ابتکار عمل» خارق‌العاده‌ی قبلی که حالا کسی، حتا مدافعان سینه‌چاک آنها هم، دیگر حرفی در موردشان نمی‌زنند. با این وجود چیزهایی در حاشیه‌ی مضحکه‌ی اخیر جای گفتن دارد.


اول: به ویژه از دی‌ماه نود و شش به این‌سو که افق سرنگونی جمهوری اسلامی ملموس‌تر از قبل به نظر می‌آمد، انواع چنین کارهایی با هو و جنجال بارها انجام گرفته است. همین اخیرن شازده که چند سال است او را مثل دلقک سیرک می‌گردانند، فراخوان پیمان نوین را اعلام کرد و بخشی از امضاکننده‌گان این کمپین با سر به آن فراخوان جواب مثبت دادند، اما هنوز جوهر آن فراخوان خشک نشده، فراخوان بعدی را امضا کردند و بیرون دادند. حقیقت این است که شغل شریف این طیف از اپوزیسیون در چند دهه‌ی اخیر همین بوده است: امضا کردن و بیرون دادن.

 این تجارت را البته قبل از دی نود و شش هم شروع کرده بودند. در کلن گرد هم آمدند، بعد رفتند تحت حفاظت پلیس سوئد در بنیاد اولاف پالمه جمع شدند، بعد در پراگ با هم عکس یادگاری گرفتند، بعد در هامبورگ جمع شدند و سرِ آخر دکان‌هایشان را از هم جدا کردند. یک دار و دسته فرشگرد ساختند، بعد یک عده از آنها انشعاب کردند و فرشگردتر را ساختند، ققنوس را ساختند و به سرعت برق از هم پاشیدند، شورای مدیریت گذار را ساختند. هی فراخوان دادند و امضا جمع کردند. ائتلاف کردند و متفرق شدند و حالا کمپین راه انداخته‌اند و به «مردم میهن» فرمان داده‌اند که برای آزادی و عدالت تحت صدارت عظمای کمپین نه به جمهوری اسلامی خیالشان راحت باشد که «رهبران» فریاد آنها را شنیده‌اند. این عدالت را هم البته به تازگی یاد گرفته‌اند یک‌جایی بچپانند چون مضمون و محتوای بخش بزرگی از «حرکت‌های سیاسی و مدنی» داخل کشور چنان طبقاتی است که دیگر تنها تاکید بر خوشی‌های بعد از پیوستن به جهان آزاد کفایت نمی‌کند. به‌رغم هیاهوی بسیار آنها کار جدیدی نکرده‌اند. سرگذشت فلاکت‌بار و شرم‌آور چندین دهه «کنشگری» آنها چیزی غیر از همین نبوده است و درست چند ماه بعد با یک «ابتکار عمل» جدید باز خواهند گشت، درست به مضحکی تمام آنچه در گذشته کرده‌اند.


دوم: به ویژه در سال‌های اخیر مرسوم شده است، پشت‌بند هر کدام از این ابتکارات دشمن‌شکن، یک مشت چماقدارِ دهان‌دریده راه بیفتند و با چماق «بحث بعد از براندازی» دهان‌ها را ببندند و در چارسوق‌های فضای مجازی نفس‌کش طلب کنند. نکته‌ی خوشمزه البته این‌که اینها اغلب همان‌هایی هستند که در حمله به انقلاب پنجاه و هفت دائم این افسانه‌ی متداول را تکرار می‌کنند که «چپ» و دیگر نیروهای مدافع انقلاب تنها برای سرنگونی سلطنت پهلوی رهبری خمینی را پذیرفتند، از او حمایت کردند، موجب تقویت او شدند و بنابراین در «فاجعه‌ی انقلاب» شریکند. حالا البته خودشان با فراغ بال همان نقشی را ایفا می‌کنند که زنده‌خورهای هادی غفاری و نطفه‌های حزب‌اللهِ در حال تشکیل، در ماه‌های پایانی منتهی به انقلاب پنجاه و هفت ایفا کردند. چماق به دست دارند و با هزاران انگ و اتهام و لیچار می‌خواهند همه‌ی بحث‌ها بماند بعد از براندازی.

 

فلاکت و درماندگی آنها درست از همین‌جا ناشی می‌شود که به سه شعار در تظاهرات‌های توده‌یی دخیل ببندند و در قرابت به «شازده» بکوشند تا با همان چند شعار پایه‌ی مادی‌ای داشته باشند. وگرنه در مواجهه با ستم طبقاتی واقعی و مبارزاتی که در برابر آن شکل گرفته است حرفی برای گفتن ندارند غیر از وعده‌ی تداوم ستم طبقاتی. درصد بالایی از امضاکننده‌گان موتلف کمپین همین امروز هم طرفدار خصوصی‌سازی آموزش، خصوصی‌سازی بهداشت، خصوصی‌سازی تمام اموال و امکانات عمومی‌اند و کینه‌ی ضدکمونیستی آنها هم از همین‌جا ناشی می‌شود. این‌طور نیست؟ بسم‌الله بیایند یکی یکی در مورد آموزش عمومی و بهداشت عمومی حرف بزنند.

در این سال‌ها، به ویژه در چهار سال اخیر، در مورد همه‌چیز حرف زده‌اند غیر از همین چیزها، در مورد رونق بازرگانی و تجارت و سرمایه‌گذاری خارجی تا بخواهید حرف زده‌اند اما یک کلمه در مورد آموزش رایگان چیزی نگفته‌اند که مطالبه‌ی اصلی جنبش معلمان در چند سال اخیر بوده است، یک کلمه در مورد لغو خصوصی‌سازی کارخانه‌ها چیزی نگفته‌اند که مطالبه‌ی اصلی جنبش کارگری بوده است، یک کلمه در مورد خصوصی‌سازی بهداشت چیزی نگفته‌اند که یکی از دلایل اصلی کشتار در ایام شیوع کرونا بوده است. آنها در مورد همه‌چیز حرف زده‌اند غیر از همان چیزی که باید در مورد آن حرف بزنند. حرفی هم البته اگر زده‌اند این بوده که جمهوری اسلامی به قدر کفایت و به خوبی خصوصی‌سازی نکرده است و وعده داده‌اند ما تا آخرش را می‌فروشیم. «فریاد»های مردم ایران با فیلتر به گوش آنان می‌رسد و در محافلشان طنین می‌اندازد. ارتش «غارتگران مغلوب» در برابر «غارتگران غالب» صف بسته‌اند.


سوم: به تاکید موکد باید بر تباهی نظام‌مند رسانه‌های جریان اصلی خارج از کشور نیز دست گذاشت، در راس همه البته «ایران‌اینترنشنال» و «ایندپندنت فارسی» که دیگر رسمن به عنوان روابط عمومی اپوزیسیون هشتگ برانداز کار می‌کنند. این‌که این رسانه‌ها موضع سیاسی دارند البته مشکلی نیست. مسئله‌ی اصلی تبدیل «رسانه» به «روابط عمومی» است با همان کارکرد و همان منطق. اگر در داخل ایران بسیاری از نشریات آرام آرام به روابط عمومی نهادهای مختلف تبدیل شده‌اند، به این معنا که تنها تبلیغات نهادهای مربوطه را پوشش می‌دهند و هرگز پیگیری نمی‌کنند که کدام یک وعده‌های حاکمان عملی شده است، رسانه‌های جریان اصلی هم همین نقش را برای اپوزیسیون هشتگ برانداز دارند.

در آغازِ هر پروژه‌ی آنها انواع میزگرد و مصاحبه‌ی اختصاصی و گفتگوی عمیق راه می‌اندازند و بعد از چند روز دیگر هیچ علاقه‌یی به پیگیری روند قضایا نشان نمی‌دهند. دیگر هرگز از مهمان برنامه‌ی جدیدشان در مورد کمپین نه به جمهوری اسلامی نمی‌پرسند راستی ماجرای پیمان نوین به کجا رسید؟ آن فراخوان به رفراندوم چه شد؟ آن نامه‌های چهارده امضاییِ جمهوری اسلامی باید برود به کجا رسید؟

 مطلقن چنین پرسشی در میان نیست چون آنها نیز به عنوان کارمندان روابط عمومی به خوبی می‌دانند نه «روند»ی در کار است که گزارشی از آن ارائه شود، نه چیزی بیشتر از همان هیاهوی اولیه قرار است اتفاق بیفتد. تفاوت البته در این است که کارمندان روابط عمومی در ایران حقوق خودشان را مستقیم و غیرمستقیم از حاکمان می‌گیرند و کارمندان روابط عمومی مقیم در رسانه‌های جریان اصلی خارج از کشور از محل بودجه‌هایی تامین می‌شوند که منافعشان به تقویت جریان خاصی در درون مخالفان جمهوری اسلامی گره خورده است. کارفرماهای اصلی همان‌ها هستند.


در حاشیه: خوشبختانه در بیانیه‌ی کمپین نه به جمهوری اسلامی با پدیده‌ی جدیدی هم روبه‌رو شدیم که جای خوشوقتی و امتنان دارد. تا پیش از این کرور کرور «فعال حقوق بشر» و «روزنامه‌نگار» داشتیم. از بعد از بیانیه و به فراخور روزگار «کنشگر حقوق کارگران» هم به فهرست مشاغل نیمه‌وقت اپوزیسیون هشتگ برانداز افزوده شده است.

فیس بوک

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد