«مرض موت» لاعلاج رژیم خمینی ساخته به رغم سه دهه جنایت برای
بقا
مقلدان و
مریدان امام خمینی از قبیل نبوی ها و میرحسین موسوی ها خوشحال
بودند که کلک آیندگان کنده شد که نظرات و انتقادات گروهها یا افراد
از اوضاع جاری و عدم دنباله روی آنان از خطوط گرایشات ارتجاعی
خمینی را منعکس می کرد. آیندگان روزنامه یی بود که صح منتشر می شد
و مثل دو روزنامه بزرگ عصر کیهان و اطلاعات، کارکنانش در زمان
انقلاب با اعتصاب 62 روزه در برابر حکومت نظامی و دولت نظامی جلوه
یی از اراده مردم برای برچیدن بساط رژیم دست نشانده محمد رضا شاه و
دستگاه پلیس - سیاسی جنایتکارش ساواک را به نمایش گذاشتند. این سه
روزنامه بعد از آغاز به کار دولت بختیار که با شرطهایی چون خارج
شدن شاه از ایران و انحلال ساواک همراه بود ، با پایان اعتصاب
مطبوعات دوباره منتشر شدند و مردم با سبدهای گل به تحریریه این
روزنامه رفته و از روزنامه نگاران اعتصابی تقدیر و تجلیل کردند.
اما فشار به روزنامه ها از خارج توسط به راه افتادن تظاهرات
گروههای حزب اللهی در برابر دفاتر این روزنامه ها به خاطر درج این
یا آن مقاله که روحانیت «حاضر و ناظر» را خوش نمی آمد و به این
بهانه که نظرات «ملت مسلمان» در آنها منعکس نمی شود، شروع شد و در
روزنامه کیهان انجمن اسلامی با خط گرفتن از فرمایشات امام خمینی در
سوم خرداد 58 *- که «مبارزه یی بدتر از مبارزه با شاه» را،با
روشنفکران، برای آنها تکلیف شرعی قرارداده بود-، علیه روزنامه
نگاران مبارز و ترقیخواه دست به کودتا زده و تحریریه روزنامه را
اشغال کردند و دیگر آنها را به روزنامه راه نداد. بمناسبت این «فتح
» در شماره 6 خرداد «خطیب شهیر» دستگاه خلافت خمینی در آن روزها،
فخرالدین حجازی در مطلبی با عنوان « پرولتاریا در کیهان گام بزرگ دیگری که خمینی پلید و کارگزارانش در خفه کردن آزادی و تک صدایی کردن جامعه برداشتند «انقلاب فرهنگی بود» و تعطیل کردن دانشگاهها برای تصفیه آن از هوادران گروههای سیاسی و استادان ترقیخواه بود. اما خوابهای خمینی به رغم این سیاستها که به کشتار واعدام بی رحمانه اعضا و هواداران گروههای سیاسی در دهه سیاه 60 انجامید، سبب انسجام رژیمش نشد و شکافها و ترکهای متعدی پیوسته در این رژیم ارتجاعی افتاده است که ناشی از پوسیدگی نظام ولایت فقیه و بی لیاقتی گردانندگان مردم ستیز و درنده خوی این رژیم برای اداره کشور از یکسو و مبارزات مدوام مردم برای تحقق خواستهای خود از سوی دیگر بوده است. بعد از استعفای دولت موقت که از «مسلمانها» بود اما به ولایت خمینی و صدور انقلاب خمینی مساله داشت، مساله اختلافات رئیس جمهور منتخب مورد تایید خمینی با اطرافیان امام متشکل که در حزب جمهوری اسلامی بودند پیش آمد این ماجرا به رویداد 14 اسفند 59 و بعد مساله عزل رئیس جمهور رسید. بعد از آن به رغم جریان داشتن جنگ و ماجرای انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و انفجار نخست وزیری، در بین مریدان و مقلدان امام مرتجعان و جانیان اختلاف هم چنان جوانه می زد و رشد می کرد. اختلاف در مجلس آخوندی بین خط امامیها که فقه را پویا و دارای انعطاف و ظرفیت انطباق با شرایط روز می دانستند با گروهی که طرفدار فقه سنتی بودند و معتقد بودند احکام شرعی و فقهی همانطور که بوده برای شرایط کنونی هم قابل اجراست و مثلا با وضع مالیات مخالف بودند و خمس و زکات کافی می دانستند هم چنان رو به تشدید بود و این البته در کار دولت هم مشکل ایجاد می کرد. نخست وزیر خط امامی با مجلس و رئیس جمهوری که در اردوی سنتی ها بود مشکل داشت و اختلاف بین این دو جناح که مدتها تلاش می ناچیز و «بحثهای طلبگی» نماینده شود سرانجام در آخرین روز اسفند سال 66 با اعلام انشعاب در «جامعه روحانیت مبارز تهران» و جدا شدن خط امامیهای طرفدار فقه پویا به عنوان مجمع روحانیون مبارز از آن، شکاف بزرگی را تشکل «اشراف» آخوندی بجا گذاشت که امروز می دانیم و می بینم که آن شکاف چگونه به فرویختگها ویرانگر و غیر قابل باز سازی انجامیده است . شکاف بسیار بزرگ بعدی اختلاف بین کسی بود که به عنوان جانشینی خمینی برگزیده شده بود، با خمینی بود. کسی که او را فقیه عالیقدر و «امید امت و امام» می نامیدند. اما وقتی به خاطر انتقاد از اعدامها جنایتکارانه تابستان 67 و ادامه بیهوده جنگ ویرانگر زبان به انتقاد کشود، خشم خمینی را برانگیخت و سرکوب شد و کنار گذاشته شد و همه آنهایی که او را فقیه عالیقدر و امید امت و امام می نامیدند برای نشان دادن فاصله گرفتن از او و طرد پیروی از امام لگدی و چوبی به تحقیرکردن او به او زدند. شکافها و تَرَکها بعد از مرگ خمینی با کنار گذاشته «موسوی ها»، یعنی موسوی اردبیلی از ریاست دیوانعالی کشور و قوه قضائیه و دادن گماشتن محمد یزدی به این پست از سوی خامنه ای ولی فقیه جدید و کنار گذاشته شدن میرحسین موسوی از کار پست اجرایی و نظارت استصوابی شورای نگهبان برای غربال کردن خط امامیها در انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخابات مجلس خبرگان ادامه داشت و در ماجرای انتخابات خرداد سال 76 شوک شدیدی به دستگاه خلافت خامنه ای وارد کرد که انتظارش را نداشت. دستگاه «خفیه » خلافت با احکام شرعی سربازان گمنام امام زمان را که در بین آنها «سردار» بزرگی مثل سعید امامی هم بود، مامور سلاخی کردن و ربودن و کشتن چند تن از «غیر خودیها» کر(غیر خودیهایی که بعدا در برنامه چراغ صدا وسیمای علی لاریجانی آخوند حسینیان در تلاش برای تبرئه سربازان گمنام امام زمان، از آنان به عنوان«ناصبی - کسانی به علی و اهل بیت دشمنی می ورزند» و مهدورالدم هایی یاد کرد که قتلشان اصلا جرم نیست) تا اوضاع را چنان بحرانی و خراب کند که رئیس جمهور جدید- سید آیت الله زاده یی که از خادمان این نظام و افراد مورد اعتماد «حضرت امام» بود و برخلاف تصور و انتظار «مقام معظم رهبری»، با تاکتیک مردم در بازی و استفاده از تظادهای رژیم در زمان انتخابات و ریختن آراء فراون به اسم او، سبب شده بودند که او با سه برابر رأی بیشتر از ناطق نوری، برنده انتخابات شود- نتواند تاب چنین بحرانی را بیاورد و از راه نرسیده مجبور به استعفا شود. اما سّید و همکارانش فن بدل به رقیب زدند و با اطلاعاتی که از شاخکهایی که در درون دستگاه اطلاعاتی داشتند بدست آورده بودند، توسط روزنامه سلام دست به یک افشاگری مرگبار علیه سربازان گمنام امام زمان زدند و قتلها را اقدامی از سوی «محافل خود سر» داخل نظام اعلام کردند. تیری بود که راه شده بود و چرخاندنش به بسوی تیرانداز عملی نبود، اگر چه راه شلیگ و زدن تیر های متقابل از سوی دستگاه خفیه خلافت همچنان باز بود. در این اقدام که زلزله یی بر پیکر دستگاه اطلاعاتی رژیم انداخت که برای کور کردن راه دست یابی به آمران ، سعید امامی از برنامه ریزان و مغزهای متفکر وزارت جنایت دستگاه خلافت که وقتی در تحقیقات دمش لای تله افتاده بود ضعف بسیار نشان داده بود و حاظر شد بوده برای رهایی از مرگ و امکان دیدار با زنش هراتهامی را برای مصلحت نظام از جمله اتهام کارگزاری برای اسرائیل بپذیرد، زنده ماندنش خطرناک تشخیص داده شد و با خورندان « شربت شهادت» درست شده با واجبی، اور را روانه سفر بدون بازگشت دیدار با «حضرت حق» کردند تا مصلحت نظام اسلامی حفظ شود. ضربه ها متقابل البته فرود آمد. تیری به گردن سعید حجّاریان تئوریسین « اصلاحات» که او به سختی ازمرگ جان بدر برد امام برای همیشه نیمه جان شد و عبدالله نوری وزیرکشور که قبلا کتک خورده بود به اتهاماتی مهمل دستگیر و محکمه و به 5 سال زندان محکوم شد، در سومین سال حبس بود که برادرش دکتر علیرضا نوری که نماینده مجلس بود درسفری به شمال که گویا در راه تحقیق در مورد گوشتهای وارداتی فاسد انجام گرفته بود در یک سانحه مشکوک اتومبیل کشته شد.
حالا با یک پرش از مسائل دوران خاتمی و
مسائل یکسال گذشته به اردوی اصولگرایان نگاه کوتاهی بکنیم که احمدی
نژاد به این جبهه و جناح تعلق دارد. اکنون شکاف در این جبهه هر روز
بیشتر می شود و اختلاف جدی اکنون بین رئیس جمهور حزب اللهی و بشدت
عقب مانده و «عاشق مهدی» با سایر اصولگریان «استخواندار» یا بی
مقدار به وجود آمده است که از تمرد او در اجرای مصوبات مجلس گرفته
تا اظهاراتی که تخطی از «ارزشهای اسلام» موضوع و علت این اختلافات
هستند . حالا کسی مثل علی مطهری نماینده اصولگرا از مجلس احمدی
نژاد و باندی که وی به آن تعلق دارند را به گروه فرقان تشبیه می
کند که مخالف روحانیت بودند و ترور آیت الله مطهری که برجسته ترین
«اندیشمند» اردوی آخوندی بود و آخوند مفتح در کارنامه آنها ثبت شده
است. از این سو، در پی مورد حمله قرار گرفتن مشایی رئیس دفتر احمدی
نژاد به خاطر سخنانی که در مورد مکتب ایران به جای مکتب اسلام بر
زبان رانده بود( که البته با هدف خدمت به نظام و دام و دانه گذاشتن
برای نخبگان ایرانی مقیم خارج کشور بود)، او(مشایی) یکی از منتقدان
را که بی عمامه است یعنی، سرلشکر بسیجی فیروز آبادی رئیس ستاد کل
نیروهای مسلح ایران که بالاترین مقام نظامی رژیم ولایت فقیه است را
به نوبه خود با جملات به شدت تحقیر آمیزی مورد حمله قرار داده است.
او این سخنان را در جمع کارکنان خبرگزاری رسمی رژیم بیان کرده ولی
انتشار بیرونی نیافته بود، اما یک سایت ولایتمدار به نام صراط _______________________________________________________
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد