سیامک ستوده
از جمله خوش شانسی طرفداران سلطنت یکی هم اینست که بدست گروهی سرنگون شده اند که از خودشان بسی تبه کارترند، و در نتیجه، این شانس را دارند که با انگشت گذاردن روی این تفاوت، بخود، هر چند بسختی، جلوه ای بدهند. این کاریست که آقای گنجی در مقاله خود "چهار زنه کردن مردان قرن 21"، منتها در مقایسه اسلام با نظام مردسالار عرب، البته بطور وارونه، قصد انجام آنرا دارد. او سعی دارد با نشان دادن اینکه تبه کاری ی اسلامی در زمان خودش کمتر از تبه کاری ی جامعه مردسالار عربی ی قبل از آن بوده، قوانین سیاه اسلامی را برای زمان خودش توجیه، و بعنوان قوانینی اصلاحی، یا بقول خودش نوعی حاشیه نویسی اصلاحی بر متن جامعه عربی، بخورد ما بدهد. او می گوید چند همسری ی اسلامی بهتر از چند همسری ی رایج در زمان خود بوده است، فقط به این دلیل که تعداد زنانی که در اولی می توانسته اند به بردگی یک مرد در آیند حداکثر چهار و ترجیحا یک، و باین ترتیب کمتر از تعداد نامحدود آن در دومی بوده است. چه استدلال خفت باری! درست مثل طرفداران سلطنت که تعداد کمتر اعدامیان در زمان شاه نسبت به زمان کنونی را دلیل برحق بودن نظام سلطنت بر جمهوری اسلامی قرار می دهند. آقای گنجی فکر می کند، و درست هم فکر می کند، که برای حوزه علمیه قم و بچه آخوندهائی که هنوز ایمانشان را از دست نداده، ولی در برابر موج آزادیخواهی و ضدیت با شریعت متزلزل شده اند، صحبت می کند، برای کسانی که نه با اصل اسلام و جمهوری اسلامی، بلکه با اجرای باصطلاح نا خردمندانه اش در اوضاع و احوال موجود؛ نه با اصل قصاص، بلکه با نحوه ی اجرای آن، و نه با اصل نکاح اسلامی، بلکه با تعداد زنانی که می توانند به نکاح یک مرد و بردگی وی در آیند، مشکل دارند. او نمی خواهد درک کند که مسئله نه بر سر تعداد زنانی که به نکاح اسلامی ی مرد در می آیند، بلکه خود نکاح اسلامی، و نه بر سر ¼ و 5/1 سهم رئیس غارتگران از غارت، بلکه نفس غارت می باشد. او از یکطرف زشتی قانون قصاص را به جامعه عربی قبل از اسلام منتسب می کند، و از طرفی دیگر سعی می کند با این استدلال که اسلام آنرا محدود و مشروط کرده است، به دین مبین جلوه ای اصلاحی و انسانی بدهد
.
.
: در آیه 178 بقره نیز- که یک آیه قبل از آِیه مورد اشاره ی آقای گنجی است که برای فریب خواننده زیرکانه از آن گذشته و یادی از آن نکرده است، چنین می گوید:"ای کسانی که ایمان آورده اید مرد آزاد را در برابر مرد آزاد و بنده را در برابر بنده و زن را بجای زن قصاص توانید کرد و چون صاحب خون از قاتل که برادر دینی اوست بخواهد در گذرد، بدون دیه یا گرفتن دیه، کاری است بس نیکو."[2] البته این نوع تلاش ها، در عرصه ی نظری، جزئی از دست و پا زدن فلاکت باری است که مدتی است بخش زیرک تر متحجرین اسلامی، از جمله کدیور و سروش، اکنون که بیضه ی اسلام به خطر افتاده است، آغاز کرده اند. ولی چیزی که به تلاش آقای گنجی در این مسیر جنبه مضحکی می دهد اینست که در حالیکه امثال سروش از نبوغ فلسفه و سفسطه برای پوشاندن تناقضات دورنی استدلالاتشان برخوردارند، او در فقدان چنین نبوغی کارش به مضحکه می کشد. اما نکته مهمتر اینکه آقای گنجی بفرض آنهم که در مقایسه ی نظام اسلامی و نظام بدوی، جانب انصاف را رعایت کرده باشد، که ابدا نکرده، تازه با استدلال ابتر خود مبنی بر انتخاب میان بد و بدتر، علیرغم میل خود به دفاع از اسلام، عملا و بطور ضمنی، به افشا و محکومیت آن حکم داده است. چرا که در بهترین حالت، یعنی در حالتی که نظام بدوی ماقبل اسلام را بعنوان بدتر، نظامی تماما مردسالارانه و برده دار بدانیم، چاره ای نداریم جز آنکه خود اسلام را نیز، بعنوان بد، شکل تنها کمی اصلاح شده، ولی ماهیتا تغییر نیافته ی آن، یعنی نوعی نظام پدرسالار و برده دار، قلمداد نمائیم.
من فکر نمی کنم کسی بتواند این استنتاج مرا که بر
پایه داده های خود فرد مدعی، یعنی آقای گنجی، اخذ شده، مورد
کوچکترین شک و بدبینی قرار دهد. واقعا هم که مخالفان یک نظام هرگز
نمی توانند آنقدر که هواداران آن قادرند آن نظام را با گفته ها و
اقدامات خود به افتضاح بکشانند، آنرا مفتضح کنند. ما اینرا در مورد
جمهوری اسلامی در حوادث یکسال گذشته، و در مورد آقای گنجی در مقاله
ی مذکورش، هردو، می بینیم. اما ایراد وارده به آقای گنجی تنها در
این نیست که با محدود کردنِ خود به انتخاب میان بد و بدتر، عملا بر
نفس بدی صحه می گذارد. بدتر از آن اینکه وی در مقایسه میان بد و
بدتر نیز، بدون رعایت انصاف و با حیله گری، برای آنکه اسلام را
برنده کند، جای بد و بدتر را عوض می کند تا بتواند نظام اسلامی را
بدروغ، اندکی هم که شده بهتر از نظام ماقبل آن، و از اینرو نظامی
برحق جلوه دهد. از جمله میگوید:
".
آقای گنجی با سکوت در مورد این بخش، و محدود کردن عرف جامعه عربی به تنها بخش مردسالار آن، قصد دارد با زیرکی ی از نوع روستائی راه را بنفع خود بر آگاهی خواننده ببندد تا بتواند سیاهی های اسلام را همچون لکه های باقی مانده برشانه های آن بهنگام بیرون آمدنش از جامعه ی عرب، و نه از منجلاب بخش مردسالار آن، قلمداد نماید. درحالیکه در این مورد که چرا اسلام از عرف مادرتبار و دمکراتیک جامعه عربی ننموده و آز آن تاثیر نگرفته است سکوت می نماید
.
.
_______________________________________________________
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد