زمین اروپا زیر پای قیامهای مردمی می لرزد!
در حاشیه تداوم قیام های مردم اروپا بر علیه فقر و بی آیندگی
از: سعید صالحی نیا
اول جولای 2011
مقدمه:
پارلمان یونان سرانجام بعد از یکماه کشمکش و نبرد خیابانی با صدها هزار مردم خشمگین، قوانین ریاضت اقتصادی را تصویب کرد. خبرگزاریها گزارش دادند که با رای 155 به 133، دیروز یعنی 30 ژوئن، پارلمان یونان به طرح های پیشنهادی اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول گردن گذاشت و سیاست کاهش دستمزدها و افزایش مالیات و قطع بسیاری خدمات دولتی را در دستور کار حکومت قرار داد. این در حالیست که طی دور روز گذشته و بر فراز یکماه تمام تظاهرات در خیابانهای یونان و خصوصا آتن و مقابل پارلمان، جامعه یونان در مخالفت با این قوانین به میدان آمد. رای گیریهای متعددی طی این مدت نشان داد که بین 70 تا 80 در صد مردم یونان مخالف تصویب این قوانین بودند.
نظام دموکراسی یکبار دیگر نشان داد که تا چه حد بطور واقعی از مفهوم تعیین سرنوشت مردم بدور است. نشان داد که دموکراسی اساسا کارش همین به حاشیه کشاندن رای واقعی مردمست بنام مردم. حکومتیان یونان که رئیس دولتشان مدعی نمایندگی از "حزب سوسیالیست" هم بود وقتی در سال 2009 انتخاب می شد مثل هر شارلاتان سیاسی دیگر دقیقا روی حفظ حمایتهای دولتی برای مردم تاکید داشت اما طی این روزها از "ناچار بودن مردم به گردن نهادن به این قوانین برای جلوگیری از ورشکستگی یونان" دفاع می کرد!
آتن طی یکماه گذشته صحنه بزرگترین قدرت نمائی مردم یونان و اروپا بود بر علیه نظم سرمایه. 5000 پلیس در میدان سینتاگما
طی چند روز گذشته تمام تلاششان را کردند تا با حمله فیزیکی و پرتاب گاز اشک آور دهها هزار مردم خشمگین را از میدان بیرون کنند و نتوانستند. اعتصاب سراسری روزهای 28 و 29 یونان را از حرکت انداخت. اعضای اتحادیه های کارگری در کنار جوانان خشمگین از دست دادن شغل هاشان و آینده شان به خیابان آمدند و پرشور اعلام کردند که "زندگی می خواهند. نمی خواهند آینده شان قربانی زد و بندها و دزدیهای حاکمان سرمایه باشد".
اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول به حکومت یونان قول داده که طی سه سال آینده نزدیک به 230 بیلیون یورو به اقتصاد یونان وام بدهد تا این این کشور یازده ملیونی بتواند روی پای خودش بایستد. سوال اینجاست که این چرخه قرض دادن و دوشاندن مردم تا کجا می تواند ادامه یابد؟
(1)روز بعد از تصویب قانونهای ریاضت اقتصادی در یونان:
پارلمان یونان بالاخره به رغم فشار مردم و اعلام نارضایتی شان ، قوانین تحمیل شده اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول را پذیرفت. دو حزب حاکم "سوسیالیست" و "دموکرات نو" به رغم دعواهای خانگی، بر سر سیاستهای نئولیبرال اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول توافق کردند. مسئله برای اینها حفظ حکومت سرمایه در یونانست و دوران کنونی حفظ حکومت سرمایه حتی در اروپا تابع تشدید فشار بر گرده مردم و فقیر کردن آنهاست. راه دیگری نمانده. اقتصاد سرمایه داری در حال تغییرات بنیادی است. دارد خانه تکانی می کند. مراکز تولید در اروپا و آمریکا دارند به سرعت بسته می شوند و به محل متمرکز نیروی کار ارزان یعنی شرق آسیا منتقل می شوند. نتیجه منطقی چنین جابجائی تاریخی اینست که بیکاری در غرب بالا برود و نظامهای "حمایت دولتی" اولین موانع سر راه حکومتها هستند که باید برچیده شوند.
در اروپا موج شورشها و قیامهای شهری که چند سالیست شرق و غرب اروپا را بطور مرحله ای تکان می دهند ، دارد تبدیل به یک بحران ایستا و همه گیر می شود. اعتصابهای منطقه ای دارند جایشانرا به اعتصابهای گسترده و عمومی می دهند. جنبشها دیگر در چهارچوب یک کشور نمی مانند و بصورت سونامی از بخشی از اروپا به بخشهای دیگر تسری می یابند. اروپای "بدون مرز" و یکی شده دارد قدم به انقلابی وسیع می گذارد که دیگر مرزهای ملی را نمی شناسد. حرکتی در اسپانیا به یونان می رسد و خیابانهای پاریس و لندن را زیر پا می گیرد. این اتفاقی است که دیگر با تصویب چند تا قانون در یک پارلمان بورژوازی نمی توان امیدی به خاتمه دادنش داشت!
یونان زیر فشار "قرضهای اتحادیه اروپا" کمر خم کرد اما تنها کشوری نیست که چنین است. اسپانیا، پرتغال هم همین شرایط را دارند. کشورهای بزرگتر این اتحادیه حتی فرانسه و آلمان و انگلیس هم مستثنی نیستند. فقر و بیکاری و نبود آینده برای اکثریت صاحب نیروی کار در اروپا ، تنها راه و افقی است که نظام سرمایه دارد نشان می دهد.
بحران موجود در اروپا بیش از هر زمان دیگر و بطور بی سابقه ای یک بحران سراسری سرمایه است. راه برون رفتن از این بحران هم پایان دادن به نظم سرمایه است.
اینست که برخلاف انتظار حکومتیان و مدیای حاکم بر اروپا، "مردم به خانه هاشان نخواهند رفت". ماجرای یونان خاتمه نیافته بلکه افق بزرگتری را در مقابل فعالین میدانهای اروپا قرار خواهد داد:
(2)فرخوان برای "انقلاب در اروپا" روزهای 30 ژوئن تا 4 جولای- اعتصاب عظیم در انگلستان!
اعتراض بر علیه سیاستهای اقتصادی حکومتها در اروپا دارد بین المللی می شود. جنبش اعتراضی اسپانیا به یونان و فرانسه و انگلیس تسری پیدا کرد. کارگران انگلیس طی چند روز گذشته در حد بسیار بی سابقه ای به اعتصاب سراسری دست زدند. نزدیک به 750 هزار نفر از کارگران بخش عمومی در سراسر انگلیس بر علیه سیاستهای دولت انگلیس برای قطع حمایتهای خود و بالا بردن سن بازنشستگی زمین سیاسی انگلیس را به لزره انداختند. فعالین میدانهای اروپا فراخوان داده اند که جنبش "انقلاب در اروپا" ادامه خواهد داشت. روزهای 30 ژوئن تا 4 جولای را فراخوان داده اند به همه مردم تا در میدانهای شهرهاشان جمع شوند و صدای اعتراض خود را بر علیه سیاستهای حکومتهای اروپا به گوش جهانیان برسانند.
اروپا جنبشهائی چنین وسیع و عمیق به خود ندیده است. موج در موج صدای اعتراض مردم در همه جا به هم می پیوندد و زیباترین صحنه های همبستگی بین المللی شکل می گیرد.
همانطور که حکومتهای سرمایه متحدانه عمل می کنند و صدای شکستن پایه های نظام خود را شنیده اند، مردم هم در سوی دیگر در حال سازماندهی خود برای پس زدن نظام بربریت سرمایه اند.
(3)هنوز اول سحر است!- مسئله مرکزی قیامها که باید حل شود:
پارلمان یونان به رغم مخالفت مردم قانون ریاضت اقتصادی را تصویب کرد. این درسی بزرگ است برای فعالین اجتماعی و سیاسی میدانهای اروپا و جهان. اینکه دموکراسی دارد چهره واقعیش را نشان می دهد. اینکه دموکراسی هرگز حکومت "اکثریت" مبوده و نخواهد بود. از اول تاریخش حکومت برده دارها بود تا حالا! فریب دموکراسی این بود که خودش را نماینده اکثریت جا می زد. حالا مردم اروپا وقت و فرصت دارند ماهیت دموکراسی را با چشمهای خود ببینند و تجربه کنند. حالا موقع اینست که ناتوانی برخوردهای رفرمیستی و غیر ممکن شدن حکومتهای "رفاه" جامعه را به تنها راه واقعی یعنی سوسیالیزم هدایت کند. ماجرای یونان به پایان نرسیده و این داستان در همه کشورهای غربی تکرار خواهد شد. صحنه های درگیری کارگران بخش دولتی انگلیس ، امروز دقیقا همانست که در ویسکانسین آمریکا اتفاق افتاد.
نظام سرمایه یک الگو و یک پاسخ را دارد در مقابل تمام مردم جهان می گذارد. همان الگوئی که در ایران و خاورمیانه هست دارد به مردم اروپا و آمریکا تحمیل می کند. سرمایه پیام می دهد که نیروی کار باید ارزانتر شود و فقر باید گسترش یابد تا "نظام ادامه یابد". راه حل جهانی سرمایه یک راه حل جهانی را می طلبد. بسیاری از فعالین در اروپا در فیس بوکها و تیترهاشان به این نتیجه رسیده اند که مسئله یک راه حل کلی تر و عمیقتر لازم دارد.
نظام سرمایه قادر خواهد بود از پس این بحران جهانیش هم بر آید . مردم را فقیر تر خواهد کرد و به بهای زندگی مردم دوباره و دوباره جوانه خواهد زد. این دینامیک را دارد که دائم خودش را به قیمت درد و رنج ملیاردها انسان بازسازی کند. سوال اینست که تا چه زمان مردم بالاخره این هیولای آدمخوار را تحمل می کنند.
قیامهای اروپا بخشی از جنبش انقلابی است که قرن بیست و یکم را به جلو خواهد راند. در مقابل همه این جنبشهائی که دیدیم یک مسئله لاینحل هنوز مشاهده می شود: آلترناتیو سیاسی متحد کننده این جنبشها. تحزب سیاسی که بتواند راه را بسوی سوسیالیزم و پایان دادن رادیکال به نظم موجود بگشاید. همه این راهپیمائیهای موجود همه این ایستادگیها در میدانهای شهرها و در فضای سایبرنتی و همه این اعتصابهای سراسری اگر سر سیاسی خودش را نداشته باشد ، دیر یا زود خسته اش می کنند و به تسلیمش وا می دارند. اتحادیه ها و احزاب موجود پتانسیل سازماندهی مردم برای بیرون زدن از نظم موجود را ندارند در حالیکه که بیرون زدن از نظم سرمایه قدم به قدم دارد تبدیل می شود به تنها انتخاب انسانی.
افقی برای برگشت به آرامش دوران طلائی سرمایه متصور نیست. راست ترین متفکرین سرمایه هم دارند از خواب بیدار می شوند و دیگر اطمینانی به آینده ندارند. بی اطمینانی به آینده وجه مشترک طبقه حاکم و محکوم شده است. سوال اینست که اگر این بحرانها را سر باز ایستادن نیست، سر سیاسی پاسخ به وضع موجود را چگونه باید سازمان داد؟
اروپا در حال تبدیل شدن به مرکز جدید بحران سراسری نظام سرمایه است. صحنه دارد تازه آماده می شود برای جنبشهای بزرگتر. سونامی های بزرگتری در راهند.
نیاز به کمونیزم کارگری بطور عملی مسئله اصلی جامعه اروپا خواهد ماند.می شود و باید ادبیات کمونیزم کارگری را به میان دیالوگهای فعالین اجتماعی و سیاسی اروپا برد. هرجا انسانهائی آرزوی زندگی بهتر در سر دارند ، همانجا محل ارائه گفتمان و برنامه کمونیزم کارگری است!
به امید پیروزی انسانیت، آزادی و برابری بر علیه بربریت سرمایه!
منابع دیگر:
اعتصاب عمومی و ادامه تظاهرات در یونان بر علیه طرح ریاضت اقتصادی حکومت یونان
http://www.occupiedlondon.org/blog/
http://www.bbc.co.uk/news/world-europe-13935400
http://www.youtube.com/watch?v=RAtd2kyQSOs&feature=share
http://www.youtube.com/watch?v=-LlbRgHa0dg&feature=related
http://www.youtube.com/watch?v=Jj1DJmZwSi0
http://www.youtube.com/watch?v=MgcS0pDv0a4&NR=1
پارلمان یونان به قانون ریاضت اقتصادی رای داد
http://www.reuters.com/article/2011/06/30/greece-idUSL3E7HU09J20110630
صحنه هائی از تظاهرات مردم یونان:
http://www.youtube.com/watch?v=bH4d7AAuySk&feature=related
http://www.youtube.com/watch?v=uBanwIaPuYE&feature=related
http://www.youtube.com/watch?v=Fin9zLrHXx8
سعید صالحی نیا: مردم در یونان فریاد می زنند:" ما خودمانرا نخواهیم فروخت تا شما دزدها قرضهایتانرا بدهید!"
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/7178-b.html
شهلا دانشفر: اعتراضات مردم در اسپانيا ادامه دارد
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/45-shahla-d/7217-1390-04-03-10-34-02.html
گفتگو با حمید تقوایی: گفتمان انقلاب وارد تاریخ جهان شد
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/40-hamid-t/7227-1390-04-03-10-51-15.html
پاسخی محترمانه به رضا رخشان در حاشیه پاسخ رضا رخشان به منتقدین "فاقد اخلاقش"! از: سعید صالحی نیا اول جولای 2011
مقدمه اول برای خواننده: رضا رخشان از فعالین سندیکای هفت تپه در مقاله ای (1) تلاش کرده به قول خودش پاسخی به منتقدین بدهد. ایشان در مقاله اش منتقدین بخ خودش را به دو گروه تقسیم کرده. یک گروه "نقدهای محترمانه" کرده اند که ایشان امیدوار است بتواند در آینده جواب نقد آنها را بدهد. گروه دوم را ایشان گروهی توصیف می کند که از ادب و اخلاق سیاسی "کمترین نشانی" ندارند، با تهمت و هتاکی قصد ترور شخصیت ایشان را دارند و اگر قدرت بگیرند از استالین بدترند. این گروه همانها هستند که بنا به نظر ایشان" با سندیکاهای فرانسه "لاس می زنند و نامه های فدایت شوم می نویسند". ظاهرا آقای رضا رخشان این پاسخش را برای این گروه دوم لاس بزن و بدتر از استالین نوشته و از آنجا که ما هنوز منتظر هستیم ببینیم ایشان کی وقت می کند که برای آن گروه کوچک اولی پاسخی بنویسد مجبوریم همین پاسخ به منتقدین بی ادب را ملاک بگیریم و بکاویم تا ما هم چیزی دستگیرمان شود و هم خواننده بتواند از اصل ماجرا بیشتر خبر دارد شود. مقدمه دوم برای خواننده: رضا رخشان و مواضعش را به یمن تلاشهای خودش و نقدهائی که عمدتا از سوی جنبش کمونیزم کارگری از ایشان شده فکر می کنم خوانندگان بشناسند.(2و3و4و5). زمانی که ایشان از بهتر شدن وضع کارگران ایران صحبت می کرد و اینکه هر کدام یک اتوموبیل خریده اند یا زمانی که از طرح احمدی نژاد و حکومتش برای "قطع سوبسیدها و بستن دروغین یارانه ها" دفاع می کرد هم ما یادمان است. آنموقع که ایشان اصرار داشت که کارگرها نباید سیاسی باشند و فقط دنبال مسائل صنفی شان باشند را هم ما یادمان هست. آمدیم جلو تا رسیدیم به موقعی که ایشان در مصاحبه با خبرگزاری "کار ایران"گفت: "“در دو ماه گذشته به واسطه حسن اعتماد کارگران به سندیکا هیچ اعتصاب و حرکت اعتراضی مشاهده نشده است.” همچنین اضافه کرده است: “این در حالی است که در مدت مشابه دو سال قبل، به دلیل نبود نهاد مستقل صنفی کارگری، کارگران هفت تپه برای پیگیری مطالبات خود بیش از ۵۰ بار به اعتصاب و حرکت های اعتراضی دست زدند.”آنموقع ما نتیجه گرفتیم که ایشان دارد به حکومت اسلامی می گوید که اساسا شغل ایشان در سندیکای هفت تپه اینست که جلوی اعتصاب کارگرها را بگیرد و دارد آمار کار خودش را ارائه می دهد. اما باز گفتیم باید با ادب باشیم و ترور شخصیت نکنیم! لذا ماجرا را دنبال کردیم تا رسیدیم به این ماجرای اخیر و نامه ای که ایشان به سندیکاهای کارگری فرانسه نوشت و بقول خودش خواست با "هم جنس های متجانس خودش و هم ردیف های خودش حرف بزند" یادمان آمد که 4 سندیکای بزرگ کارگری فرانسه به تاریخ 9 ژوئن 2011 در کمپینی مشترک شرکت کرده بودند و بیانیه ای هم داده بودند (6) که درش هم از کارگران ایران دفاع کردند و هم خواهان آزادی فعالین کارگری شدند و هم به دفاع از جنبش آزادیخواهانه در ایران و خاورمیانه پرداختند و هم ستم به زن توسط حکومت اسلامی را محکوم کردند و هم اعدام فرزاد کمانگر را محکوم کردند و هم خواهان اخراج نمایندگان رژیم اسلامی از سازمان بین المللی کار شدند. بعدش فهمیدیم رضا رخشان در "پاسخ" به همین فعالیت وسیع سندیکاهای کارگری فرانسه است که بقول خودش یادش آمده که اینها همجنس او هستند و هم ردیفش! کلی خوشحال شدیم که بالاخره ایشان سرش را از "صنف کارگر هفت تپه بیرون آورده و شاید می خواهد افقش را بالاتر ببرد. اما با کمال تعجب دیدیم که ایشان مشکل دیگری داشته که نامه به همجنسش نوشته و خواندیم از ایشان که: “بسیاری از کسانی که با ارسال پیام به شما سندیکاهای فرانسه با شما اظهار دوستی مینمایند، در داخل ایران خود نه تنها در ایجاد سندیکاها و اتحادیههای محیط کار فعال نیستند، بلکه در حد توانشان در مقابل سندیکاهای موجود به کارشکنی نیز میپردازند" دو ریالیمان اینطور افتاد که ایشان دارد به سندیکاهای فرانسه یک جوری به زبون یک "همجنس و هم ردیف" هشدار می دهد که گول ماها یعنی کمونیستهای بی ادب را نخورند. چون ایشان مدعی هستند که ماها کمونیستها با سندیکاها مخالفیم و بقول خوش فقط داریم با سندیکاهای فرانسه می لاسیم! اما ما هر قدر فکر کردیم نفهمیدیم که از چه موقع ماها با سندیکا مخالف بودیم حالا "لاسیدن" با سندیکاهای فرانسه به کنار! از آنجا که ترسیده بودیم که از استالین بدتر نباشیم و بی ادب هم نباشیم فقط تعدادی مقاله نوشتیم و توضیح دادیم که این مسیری که آقای رضا رخشان می رود به ترکستان سرمایه داری و رژیم اسلامی است. اما ایشان ما را گذاشت در بخش بی ادبها و تصمیم گرفت "پاسخی بدهد" که البته مخاطبش همین ماها منتقدین بی ادب کمونیست و استالینیست بودیم. حالا که این دو مقدمه را خواندید من می خواهم مقداری کندو کاو کنم در همین "پاسخ" آقای رضا رخشان تا ببینم ماجرا چگونه پیش رفته: (1)ادعای همجنس بودن و هم ردیف بودن رضا رخشان و سندیکاهای فرانسه: همانطور که خواننده گرامی مشاهده کردند ، سندیکاهای فرانسه که سابقه بسیار طولانی در مداخله گری در سیاست چه داخلی و چه خارجی دارند طی یک کمپین وسیع مواضعی بسیار رادیکال در مورد جنبش انقلابی مردم در ایران و خاورمیانه گرفته اند. رسما اعدام را در ایران مورد هدف قرار داده اند. قبلا در کمپین جهانی ضد سنگسار و حمایت از سکینه محمدی هم فعال بودند. این طرف، آقای رضا رخشان مدتهاست که به ما گفته "سیاسی نیست" کاری به جنبش انقلابی مردم ندارد. همانطور که دیدید افتخار می کند که تحت رهبری اسشان کارگران هفت تپه اعتصاب هم نمی کنند! معلوم نیست ایشان با چه استدلالی ایشان خودش را "هم جنس و هم ردیف سندیکاهای فرانسه" لقب داده! قضاوت را می گذارم به عهده شما خواننده گرامی! (2)ادعای "مخالفت ما کمونیستها" با سندیکا از سوی رضا رخشان: آقای رضا رخشان در "پاسخشان" به منتقدین بی ادب می فرمایند: " . کسیکه دوستدار این طبقه است ازکارگران نمی خواهد کار ایجاد سندیکای خود را کنار بگذارد و پیاده نظام سایر جنبشهای اجتماعی شود که اکثرا ماهیت بورژوایی دارند. متأسفانه اکثریت چپ خارج نشین نگاه ابزاری به مصائب ودشواریهای طبقه کارگر در ایران دارد. بواقع با مداحی نسبت به جفای سرمایه داران و دولتیان و غیره قصد دارند که کارگران را در مسیر حرکت مورد نظر خود یعنی بطرف ائتلاف با سایر جنبشهای اجتماعی کشانده و بدین طریق پس از سوار شدن بر روی گرده آنها در نهایت به اهداف سیاسی خود نائل گردند. ما هرگز اجازه نمی دهیم که وسیله ای باشیم درجهت اهداف سیاسی دیگران. حال اگر بجای چهار نقد چهارصد نقد هم بنویسید نخواهند توانست ما را از ادامه مسیر خود در راستای دفاع از منافع کارگری و همچنین جلوگیری از سوءاستفاده مغرضین سوءاستفاده گر بازدارند."ما که نه تنها دوست دار طبقه کارگر هستیم بلکه خود طبقه کارگر هم هستیم و همه جا هم در ایران و هم در خارج از ایران هم هستیم از خودمان پرسیدیم که کی و کجا ما از کارگر خواستیم سندیکا را کنار بگذارد؟ بر عکس و خصوصا ما کمونیستهای کارگری همیشه از هر تجمع کارگری در هر سطحی حمایت کرده ایم. هر جا کارگرها جمع شوند و در هر سطحی هم که جمع شوند و بخواند دردی از دردهاشانرا کم کنند ما نه تنها استقبال کرده ایم بلکه حمایت کرده ایم. لذا این اتهام آقای رضا رخشان را گذاشتیم جلوی خودشان و مردم را قاضی کردیم. اما "پیاده نظام بورژوازی" دیگر از آن حرفهای رضا رخشانی بود! آدمی که حامی سیاستهای صندق بین المللی پول است و از طرح های قطع سوبسیدی و "یارانه ای " دفاع می کند و مفتخر است که کارگرها تحت رهبریش اعتصاب نمی کنند دارد ما جماعت کمونیست را به "پیاده نظام جنبش بورژوازی" متهم می کند! ما کارگرها وارونگی این دنیا را با پوست و گوشتمان لمس کرده بودیم اما این جور نعل وارونه زدن توسط "همجنس و هم ردیف را" داشتیم تاب نمی آوردیم که متوجه شدیم داریم استالین بدتر می شویم و بی ادب لذا جلوی خودمانرا گرفتیم ببینیم ایشان دیگر چه دسته گلی به آب داده! آقای رضا رخشان ما کمونیستها را که چه در ایران و چه در همه جای دنیا خواهان پایان دادن به بساط بهره کشی هستیم، پیاده نظام بورژوازی خواند. مدعی شد که ما کمونیستها ضد سندیکا هستیم. اما حرف ما این نبود! ما گفتیم و تکرار می کنیم که کار سندیکائی سرجایش و کار شورائی سرجایش. گفتیم کارگر وقتی جامعه دارد تلاش می کند حکومت کثیفی را بزند زمین اگر ساکت بنشیند به خودش به سفره فرزندانش خیانت کرده. گفتیم که اتفاقا بیشترین سود را از تغییر وضع موجود کارگرها خواهند برد اگر رهبری جنبش را بدست داشته باشند. گفتیم که جامعه شرط آزاد شدنش مداخله گری کارگر و تحزب سیاسیش هست. بعدش فکر کردیم که حتما رضا رخشان سیاستش چیز دیگر است. دروغ می گوید که "سیاسی نیست". توضیح دادیم که نمی شود در جامعه ای که سرتاپایش به خروش آمده زندانهایش پر از کارگر و کارگر زاده است در جامعه ای که همین فعالین سندیکائیش زیر شکنجه هستند اگر کسی مدعی "غیر سیاسی بودن" باشد حتما با آنطرف است. با کارفرماست. ما قبلا و قرنهاست از اینجور کارگرها در میان خودمان دیده بودیم! (3)"موفقیتهای رضا رخشان وقتی که او می شمارد"! ما کارگرهای کمونیست نشسته بودیم که رضا رخشان "موفقیتهای سندیکائیش" را که به یمن مبارزات ما کارگرها بدست آورده فرموله کند. او چنین ادعا کرد که به یمن رهبری ایشان، الان در نیشکر هفت تپه: " حقوق کارگر به موقع پرداخت می شود کارگر موقت وجود ندارد یعنی اکثریت کارگران رسمی شده اند در حالیکه در بقیه جاها حقوق کارگر بموقع پرداخت نمی شود و در کل جامعه کارگری شاهد قراردادهای سفید و سیاه هستیم"بعدش ایشان اضافه می کند: " اینکه در شرایط امروز در هفت تپه اینگونه میشود نشان از بهبودی اوضاع است. البته هنوز تا رسیدن به شرایطی که تأمین کننده یک زندگی مناسب و بدون نگرانی از آینده خود و خانواده هایمان باشد فاصله داریم. هنوز مشکلات بسیاری در مجتمع نیشکر هفت تپه وجود دارد که مهم ترین آنها عدم استخدام کارگرهای جدید در ازای کارگران بازنشسته است که هم فشار کار را بر کارگران باقی مانده بیشتر می کند و هم آینده شرکت را نامعلوم می سازد.و من باکمال افتخاراعلام می کنم که درست است که شش نفر از ما زندانی و سپس اخراج گشته ایم ولی برآیند فعالیت کارگری ما برای کارگران هفت تپه قابل ملاحظه بوده است. این اغراق نیست، واقعیتیست ملموس. رفتن ازشرایطی بد به وضعیتی بهتر بیلان کار و کنش و واکنش های ما دراین دوسال و نیم گذشته بوده است." این خیلی خوبست که الان و معلوم نیست تا کی و دقیقا بخاطر اعتصابات ما و فشار ما تعدادی دستاورد در مجتمعه هفت تپه حاصل شده. اینرا به همه همکارانی که اعتصاب کردند و رژیم را عقب راندند تبریک می گوئیم. اما راستی سیاست رضا رخشانی باعث این موفقیتهاست؟ راستی کار سندیکا با اینها تمام است؟ راستی می شود سندیکائی بدور کارخانه اش و محل کارش یک خط بکشد و حواسش نباشد که سر همکارانش در جاهای دیگر چه می گذرد؟ آیا "هم ردیفیهای رضا رخشان در فرانسه " هم مثل او دور خودشان خط کشیدند؟ راستی نقش این سندیکاها در اعتراضهای تاریخی انقلابات اروپا چیست؟ چرا دارند از ما کارگران ایران دفاع می کنند؟ حالا اگر اون سندیکاهای فرانسه سندیکا هستند پس این چیزی که جناب رضا رخشان می خواهد به خورد کارگر بدهد چه صیغه ای است؟! بازهم هست: چه جوری حتمی در سطح همین کار سندیکائی مورد ادعائی رضا رخشان می شود حق کارگر را گرفت؟ آیا بدون سازماندهی سندیکای سراسری امر و وظیفه یم فعال سندیکائی را می شود جدی گرفت؟ اگر سیاستهای راست اقتصادی جامعه را دارد متلاشی می کند آیا می شود به بهانه "سندیکائی بودن" از حکومت و صندوق بین المللی پول حمایت کرد؟ به این نتیجه رسیدیم که رضا رخشان با معیارهای سندیکائی بودن هم سندیکائی نیست. همان سندیکاهای فرانسه به ما دارند یاد می دهند که سندیکا عملکردش بسیار با آنچه رضا رخشان می گوید فاصله دارد! ما نه از موضع مخالفت با سندیکا آنطور که رضا رخشان ادعا دارد و بدروغ تکرار می کند تا خودش مگر باورش شود، بلکه دقیقا از زاویه همان سندیکا او را بی ربط می دانیم . دارد هر روز بیشتر حتی با معیارهای مورد ادعای خودش از "هم جنسهایش و هم ردیفهایش" دور می شود!
(4)تشکلهای صنفی کارگری و ربطش با قدرت سیاسی برخلاف ادعای رضا رخشان، زندگی طبقه کارگر و حقوقش و سرنوشتش را نمی شود در چهارچوب نظام سرمایه محقق دانست. سوال اینست که جای تشکلهای سندیکائی در ماجرای جنگ طبقاتی چیست؟ آیا ما کمونیستهای کارگری با سندیکا مخالفیم چون "انقلابی نیست"؟ من مدعی هستم که این بزرگترین دروغ رضا رخشان است! جامعه باید هزاران نهاد و تشکل داشته باشد که هیچکدام هم نه لازمست انقلابی باشند و نه ما خواهانش هستیم. نهادهای دفاع از حقوق زن، حقوق کودک، نهادهای حمایت از محیط زیست را بگیر تا نهادهای بسیار متنوعی که اقشار جامعه را در سلولهای خود سازمان می دهند و اساسا کارشان سازمان دادن جامعه است تا مطمئن باشیم هر فردی در هر جائی با هر گرایشی زبانی دارد برای حرف زدن و برای سهیم بودن در قدرت اجتماعی و سیاسی. مشکل ما با آقای رضا رخشان این نیست که ایشان در سندیکا هستند و ما مخالف سندیکا هستیم! مشکل ا با ایشان اینست که ایشان سیاست معیتی را در سندیکا دنبال می کند که حتی با معیارهای سندیکا بعنوان نهاد صنفی هم غیر کارگری و راست است! دو دیدگاه متضاد در جامعه سرمایه داری در مورد نقش سندیکا وجود دارد: حکومت سزمایه داری از سندیکا طلب می کند که "ابزار مصالحه طبقاتی باشد". بجای طرف شدن تک تک با کارگرها، کارفرماها به سندیکای زرد مراجعه می کنند تا قرارداد دسته جمعی ببندند تا اگر کارگر خواست اعتصاب کند سندیکا را بکشانند وسط تا کارگر را بفرستد خانه. این درک را ما از زمان پیدایش سرمایه داری دیده ایم که راست و طرفدار سرمایه دار به سندیکا خواسته تحمیل کند. در آمریکا سندیکاهای اصلی کارگری توسط اف بی آی و حامیان سرمایه کنترل می شوند و اصولا کارشان همین اطمینان از "آشتی طبقاتی" است! گرایش متضادی هم در همین سندیکا هست که کارگر دنبال می کند. برای طبقه کارگر سندیکا ابزار مبارزه طبقاتی است. ابزار افزایش حقوق و کسب هویت است. ابزار اعتصاب است. ابزار جمع شدن و دفاع از حقوق است. کارگرها وقتی به سندیکا فکر می کنند به جمع شدن و حرف زدن به پیش بردن خواستهاشان به تعیین نمایندگانشان به بهبود شرایط کارشان به بهبود شرایط همه همکارانشان در سطح وسیعتر به سندیکای سراسری و به سیاستهای ضد کارگری که باید پایان یابد فکر می کنند. درست است که سندیکا "انقلابی" نیست اما ضد انقلاب هم نیست. وقتی کارگر و جامعه به نقطه ای برسد که حکومت سرمایه را نشانه بگیرد همین سندیکاها هم می شوند انقلابی! همینها هم اعتصاب سیاسی را سازمان می دهند و به ریش همه آنها که تئوری "صنفی بودن و غیر سیاسی بودن سندیکا" را می دادند می خندند! در لهستان مگر همین سندیکاها نبودند که خدمت حکومت دیکتاتوری رسیدند؟ نگاه کنید به تاریخ دنیا نگاه کنید به مصر که همین سندیکاها مبارک را طی چتد روز فراری دادند! من الان راجع به سایر اشکال تشکل کارگری حرف نمی زنم. فقط می خواهم سایه روشنی که بین دو درک کاملا متضاد حتی در همین کلمه سندیکا وجود دارد را توضیح دهم تا خواننده دقیقتر بفهمد که رضا رخشان کجا ایستاده!
(5)آرزوی رضا رخشان در مورد "وحدت" کارگران هفت تپه تحت رهبری او! رضا رخشان می گوید: " سرانجام لازم میدانم به نکته دیگری نیز اشاره کنم که تعدادی از این منتقدان بر آن انگشت گذاشته اند و به خیال خام خود با اشاره به مسائل داخلی سندیکای هفت تپه قصد ایجاد شکاف در سندیکای هفت تپه و انداختن ما به جان همدیگر را دارند. به این افراد اعلام می کنم که مسائل سندیکای هفت تپه مسائل درون خانواده کارگری است و به این گونه افرادی که از پایه با هر گونه سندیکائی مخالفت دارند مربوط نمی شود. ما هر قدر هم دچار مشکلات باشیم، وحدت و اتحاد سندیکای خود را که حاصل مبارزه سخت و طولانی هزاران کارگر هفت تپه است حفظ خواهیم کرد و از آن مانند مردمک چشم خود محافظت خواهیم نمود."رضا رخشان با "سیاست کارگری" که ارائه داد و ملاحظه فرمودید دارد قسم می خورد که از "اتحاد سندیکا" مثل مردمک چشم دفاع می کند! آیا تضاد عمیقی که بین درک راست و درک کارگری در مورد سندیکا هست قابل "اتحاد " هست؟ آیا کارگر هفت تپه خودش را اینقدر بی مقدار خواهد دانست که برود پشت حکومت احمدی نژاد و از سیاستهای بانک جهانی دفاع کند و رضا رخشان را مفتخر کند که کسی اعتصاب نخواهد کرد؟! آیا کارگر نیشکر هفت تپه می پذیرد که دخالت در سرنوشت جامعه نداشته باشد؟ لذا من همینجا ادعا می کنم که بی تردید چنین اتحاد دروغینی شکل نخواهد گرفت. تضاد طبقاتی و اجتماعی بین سرمایه دار و کارگر را نمی شود با رهبرانی مثل آقای رضا رخشان ماست مالی کرد. سندیکا را نمی شود ابزار سازش طبقاتی و ابزار خواباندن اعتصاب و عامل جدا کردن کارگر از جامعه کرد. ما کارگرهای کمونیست در ایران و همه جای دنیا نخواهیم گذاشت هر چند که رضا رخشان ما را بی ادب بخواند! نقد رضا رخشان و بر ملا کردن سیاستهای راست درون جنبش کارگری را از نان شب واجب تر می دانیم!
منابع دیگر: (1)پاسخی به منتقدین- رضا رخشان http://www.azadi-b.com/J/2011/07/post_107.html (2)شهلا دانشفر: خط فوق راست در جنبش کارگری جایی ندارد http://rowzane.com/fa/articles-archiev/45-shahla-d/7271-1390-04-10-19-48-45.html (3)به رضا رخشان-شما هم به اعتراض بین المللی به جمهوری اسلامی بپیوندید (از ناصر اصغری) http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=26278 (4)سعید صالحی نیا: فراخوان برای حمایت از طرح یارانه ها بنام "ارزیابی واقعی"؟ نقدی بر مقاله رضا رخشان از سندیکای کارگری هفت تپهhttp://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/5170-1389-09-26-13-18-15.html
(5)ارتباط متقابل عروج جنبش انقلابی و رادیکالیزه شدن جنبش کارگری ایران ٬ در حاشیه مصاحبه رضا رخشان با سایت جنبش کارگری(سعید صالحی نیا) http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=13544
(6)اطلاعیه 9 ژوئن2011 : 4 اتحادیه کارگری فرانسه در حمایت از کارگران ایران |