مرگ حسين شريعتمداری، پايان حسين شريعتمداریها نيست
مسعود نقرهکار
حاج حسين شريعتمداری وجودش اثبات خباثت است و دانستهها و کردارش
از بزرگترين منابع اسناد جنايت حکومت اسلامیست. مرگ سريع او
بیحرمتی به اجرای عدالت و نابودی بخشی از اسناد جنايت حکومت
اسلامی خواهد بود
تبليغات خبرنامه گويا
advertisement@gooya.com
حاج حسين شريعتمداری, "تحفه ی الهی و اسلامی", نماينده ولی فقيه در
موسسه کيهان و همه کاره و مقاله نويس روزنامه کيهان, صاحب چرک ترين
انديشه و بيان و قلم در عرصه ی روزنامه نگاری حکومتی و نادر
روزنامه نگار بازجو و شکنجه گر, چند روزی در بيمارستان بستری بود.
برخی ناراحتی ورم معده ناشی از "استرس" و ديگرانی وخامت حال او بر
اثر سرطان معده را خبر کرده بودند, خبری نگران کننده و تاسف بار!
صادقانه بگويم, خبر را که خواندم و عکس کراهت را آوار تخت
بيمارستان ديدم, با خود گفتم مباد خبر دوم درست باشد و سرطان به
ياری اش بيايد و به سرعت در خاک فرو کندش. آرزو کردم, و می کنم که
خدای اش سلامتی او را باز گرداند و عمرش مستدام دارد, نه به دليل
خواست ِتداوم نکبت و جنايت, به خاطر مادران و پدران و خانواده های
داغداری که جگر گوشه های شان را چنين موجودی شکنجه و بازجويی کرده
و سپس تر به جلادتر از خويش سپرده است. آنان حق دارند بدانند حاج
حسين شريعتمداری, اين "تحفه الهی و اسلامی" چه بر سر فرزندان و
اعضای خانواده شان آورده است و آمران و عاملانی که ارباب و همکارش
بودند چه کسانی هستند. خدای اش سلامت اش بدارد و حفظ اش کند تا
پرده از همه ی اتهام زنی ها و پرونده سازی های اين شکنجه گر و
بازجوی چرک قلم و چرک زبانی که قلم نيز به چرک و خون و لجن فکر و
رفتارش آلوده کرده است, برداشته شود, پرده از اعمال "انسان نما"يی
که وجودش اثبات خباثت است و دانسته ها و کردارش از بزرگترين منابع
اسناد جنايت حکومت اسلامی ست. مرگ سريع او بی حرمتی به اجرای عدالت
و نابودی بخشی از اسناد جنايت حکومت اسلامی خواهد بود.
مرگ های شور آفرين در حکومت اسلامی کم نبوده و نيستند, مرگ هايی که
خلاف تصور بخشی از مردم به سود آزاديخواهی و آزادانديشی تمام نشده
اند. مرگ خمينی, لاجوردی, سعيد اسلامی (امامی) و ده ها مورد مرگ
ديگر از اينگونه مرگ ها بودند. آن ها به راحتی از دست عدالت
گريختند و انبوهی اطلاعات روشنگرانه به گور بردند. البته حکومت
اسلامی آنچه بيش از هر چيز در پرونده سی و يکساله اش ثبت کرده,
جنايت است, و شايد اطلاعات موجودات نامبرده و مشابهين شان فاقد
اهميت و سوخته می نمودند, اما اگر چنين نيز می بود گريز آن ها از
اجرای عدالت نمی تواند تاسف بار نباشد. ناعادلانه است که خمينی,
لاجوردی, سعيد امامی و يا عقبه های آن ها مثل خامنه ای و حاج حسين
شريعتمداری بدون "روشنگری" جنايت های شان به بيماری و گلوله ای و
يا چند جرعه ای واجبی جان بدهند. گفتن ندارد که شکنجه و اعدام
اعمالی مذموم و ضد بشری اند حتی در مورد حاج حسين شريعتمداری ها,
شکنجه و اعدام کسب و کار حکومت اسلامی ست نه کار ما, اما محاکمه ی
اين موجودات به جرم جنايت عليه بشريت در دادگاه های بين المللی درس
هايی گرانبها و تاريخی برای بشريت و نسل های بعدی می داشت و خواهد
داشت.
مرگ حسين شريعتمداری, پايان حسين شريعتمداری ها نيست, همانگونه که
مرگ خمينی و لاجوردی و سعيد امامی پايان جنايت نبود. نابودی ايده و
توهم مرگ آفرين و مرگ سالاری که موجوداتی چون حکومت اسلامی و حاج
حسين شريعتمداری پس می اندازند, نشان آغاز انقراض اين نوع موجوديت
ها خواهد بود.
|