سياست و مشروعيت
قهر، نقدی بر مقاله مجيد محمدی در بیبیسی،
بيژن حکمت
مشکل اساسی نوشته مجيد محمدی در اين است که نتيجه اقدام مسلحانه داخلی يا
خارجی را در استقرار دمکراسی و آن هم به هر بهايی که باشد مفروض میگيرد.
تمام ديدگاه او سلبی و بر رفع مانع استوار است و با چند مقايسه تاريخی که
انقلاب و جنگ به استقرار دمکراسی انجاميده و يا دستکم شرايطی بهتر از پيش
پديد آورده است، بر مشروعيت و ضرورت انقلاب خشونتآميز و دخالت نظامی خارجی
صحه میگذارد
مجيد محمدی در سايت بی بی سی[۱] مقاله ای زير عنوان "سياست در جهان غير
دمکراتيک، کسب و کار آلوده به خون" نگاشته و پرسش های گوناگونی را پيش
نهاده است که از ديدگاه من خلط مشروعيت اخلاقی اِعمال قهر داخلی و خارجی و
ضرورت کاربردش برای رسيدن به دمکراسی بر تمام پرسش ها حاکم است. در اين
نوشته به سويه هايی از اين مقاله ميپردازم. اين بحث ها تحت تاثير وقايع
اخير جهان عرب تازه در گرفته و فرصت پرداختن دقيقتر به آن هنوز پيش روست.
خاطرنشان کنم که نوشته مجيد محمدی پر از پرسش است و گاه پرسشی جواب پرسش
ديگرست. ازاينرو ممکن است در مورد فهم ديدگاه اثباتی نويسنده جايی به کجراه
رفته باشم. اگر چنين بود پيشاپيش پوزش ميخواهم.
مشکل اساسی نوشته مجيد محمدی در اينست که نتيجه اقدام مسلحانه داخلی يا
خارجی را در استقرار دمکراسی وآنهم به هربهايی که باشد مفروض ميگيرد. تمام
ديدگاه او سلبی و بر رفع مانع استوارست و با چند مقايسه تاريخی که انقلاب و
جنگ به استقرار دمکراسی انجاميده و يا دستکم شرايطی بهتر از پيش پديد آورده
است، بر مشروعيت و ضرورت انقلاب خشونت آميز و دخالت نظامی خارجی صحه
ميگذارد. تجريد از شرايط واقعی، فروکاستن پرسش به تفابل استبداد و قهر و
رفت و آمد بين استراتژی و مشروعيت همه باعث ميشود تا در نوشته اش اغلب
مشروعيت و ضرورت بجای هم يا باهم آيند و از اصول اخلاقی بی ميانجی، سياست
استنتاج گردد. مجيد محمدی می نويسد :
"اما پرسش اصلی آن است که آيا بدون حمله نظامی يا مقابله مسلحانه در داخل (از
هر طرف) و خونريزی امکان جلوگيری از نقض حقوق بشر و برداشتن موانع اوليه و
پيش روی حاکميت مردم ايران (سپاه و روحانيت حکومتی) ممکن است؟
آيا طرفداران حقوق بشر می توانند به نحو مطلق با هر گونه خشونت در برابر
رژيمی آماده خشونت به مقابله بپردازند و اميد داشته باشند که موفقيت نيز
پيدا کنند؟
آيا همهی رژيمهای دمکراتيک امروز دنيا با مشی غير خشونت آميز تاسيس شده و
قوام گرفتهاند؟
رژيمهای حاکمانی مثل معمر قذافی، بشار اسد و علی خامنهای تا چه حد بايد
به کشتار دست بزنند تا بتوان به مشروعيت مقابله نظامی با آنها (با يا بدون
کمک خارجی) حکم داد؟"
در پاسخ به پرسش نخستين، مجيد محمدی تظاهرات پس از انتخابات را آزمونی
فيصله بخش ميداند و مينويسد :" آيا چنين حکومتی با حضور چندين ميليون نفر
در خيابان خواهد رفت يا در برنامهها و سياستهايش تجديد نظر خواهد کرد؟
اگر رفتنی و اهل تجديد نظر بود که در دهه آخر خرداد ۱۳۸۸ بايد در مقابل
خواست ميليونها تن کوتاه می آمد".
نخست بايد بخاطر آورد که تظاهرات پس از انتخابات ابعادی سراسری نداشت. يعنی
انچنان توازن نيرويی پديد نيامد که بتواند حکومتگران به عقب نشينی يا
سرکوبی به گستردگی سوريه وادارد. در انقلاب پنجاه و هفت نيز ميشد از سرکوب
تظاهرات و کشتار ميدان ژاله به همين نتيجه گيری رسيد. تداوم مبارزه اما در
دستگاه سرکوب شکاف انداخت و پيروزی مسالمت آميز انقلاب را ممکن ساخت. گرچه
فروريختن دستگاه دولت و برنامه اسلامگرايانی که در انقلاب سرکردگی يافتند،
قهر و خشونت و سرکوب را بر جامعه حاکم ساخت. امروز هم به هيچ وجه نميتوان
با قاطعيت گفت که اگر مردم در ابعاد گسترده تر و روند پيوسته تری به ميدان
آمدند، حکومتگران قادرند سرکوبی نظير سوريه اعمال کنند. شکاف در دستگاه
سرکوب و حکومت نيز احتمالی است که بايد بديده گرفت. اينکه حکومت حاضر نيست
مسئوليت کشتار را بعهده بگيرد و با هزار دروغ قتل ندا را به مخالفان نسبت
ميدهد، گويای چه نوع دغدغه و حساسيتی است؟ استفاده از لباس شخصی ها بجای
نيروهای مسلح رسمی گويای کدام نگاه به اين نيروهاست؟ وانگهی در هر انقلاب
خشونت باری، پرسش سياسی اينست که هژمونی قهر در دست کيست و چه نتايجی ببار
خواهد آورد نه اينکه بطور کلی اعمال قهر مشروع است يا نه؟ تمام مقاله مجيد
محمدی در تقابل تجريدی استبداد و قهر و در توجيه مشروعيت قهر- چه داخلی و
چه خارجی - نگاشته شده است و انهم برای سناريويی خود ساخته و تازه فکر هم
ميکند از ديدگاه يک کنشگر سياسی دست به قلم برده است. درست مثل اينست که
يکسال پيش از کنشگران سوری می پرسيدند اگر بشار دست به سرکوب جنبش احتمالی
مردم زد آيا بايد به قهر متقابل روی آورد و خواهان دخالت نظامی خارجی شد يا
بايد بر شيوه های مسالمت آميز پای فشرد؟ امروز هنوز نه ماه بعد از بپاخاستن
مردم سوريه و اين سرکوب بی امان و بی سابقه، رهبران سياسی هنوز پاسخی قظعی
ندارند. دخالت ترکيه و تهديد به تحريم اقتصادی، اقدامات اتحاديه عرب وعقب
نشينی جمهوری اسلامی همه عواملی است که در ارزيابی هر تصميم سياسی موثرند و
يکسال پيش هيچکدام پيشديدنی نبودند همانطور که بروز و پيوستگی تظاهرات قابل
پيش بينی نبود.
نويسنده خود را از هرگونه مراجعه ای به انقلاب های مسالمت آميز بی نياز
ميبيند گويی حکومت پينوشه، بن علی يا سادات هيچکدام حکومت های مستبد و
سرکوبگر نبودند يا مبارزه مردم لهستان بيست سال با مقاومت مسالمت آميز در
برابر يک دولت توتاليتر ايستادگی نکرد. به احتمال زياد در پاسخ گفته خواهد
شد که تاريخ، وضعيت سياسی و موقعيت جهانی اين حکومت ها متفاوت بود. اگر
چنين است پس نفس استبداد و سرکوب، مقابله قهرآميز مخالفان دمکراسی خواه را
مدلل نميکند و بايد آن تفاوت هايی را پيش کشيد که اعمال قهر را در ايران
ضروری ميکند و از تجريد قهر برای توجيه قهر متفابل دست برداشت.
مجيد محمدی می نويسد : "نمی توان فعال سياسی بود و برای سقوط رژيم به
انتظار حوادث نشست (تحليلگر سياسی تا ابد می تواند به نحوی سازگار، ضد هر
گونه خشونت باقی بماند). اين که مردم ايران خود بايد روزی تصميم بگيرند و
چنين کنند (در يک سال يا صد سال آينده) رافع مسئوليت فعال سياسی و
سياستمدار نيست." چه کسی گفته است که کنشگر سياسی بايد در انتظار حوادث
بنشيند؟ آگاهی رساندن، سازماندهی، شبکه سازی و استفاده از فرصت ها برای
تظاهرات، اعتصاب يا هر اقدام ديگری که نشانه تداوم مبارزه در شرايط سرکوب
باشد، همه وظايف يک کنشگر سياسی است. همانطور که کوشش برای فرادستی
استراتژی انتخابات آزاد و همسويی بين داخل و خارج در دورنمای يک تحول
مسالمت آميز به دمکراسی، و ناگزير نقد و سنجش راه های قهرآميز وظيفه اوست.
اگر مجيد محمدی هم گذر به دمکراسی را فقط از راه قهر ممکن ميداند، بايد
بعنوان يک کنشگر سياسی به سازماندهی قهر ميپرداخت تا دستکم اگر کار به
برخورد مسلحانه کشيد، گرايشی دمکرات بر مخالفان مسلح حاکم باشد. ولی همه
خوب ميدانيم – زمانيکه مجاهدين، کومله و حزب دمکرات دست از مبارزه مسلحانه
برداشته اند- سازماندهی قهر، از نوع ريگی يا پژاکی آن فراتر نخواهد رفت و
تاثيری در پييشرفت مبارزه دمکراتيک نخواهد داشت. ناگزير تنها در عمل
مشروعيت سازی برای دخالت نظامی بر جای ميماند.
بدون ترديد اين حرف به معنای نفی مطلق قهر در مبارزه سياسی نيست، ولی اگر
ما به مردم و مبارزه مردم برای رسيدن به مردم سالاری باور داريم، مهمترين
وظيفه ما کمک به آگاهی وسازمانيابی همين مردم است تا بار ديگر که جنبشی
برخاست، منسجم تر و پيوسته تر باشد. در روند پيکار و گسترش جنبش مردم است
که بنا بر وضعيت، پرسش استفاده از قهر و شکل مشخص آن ميتواند پيش کشيده شود.
نهادن چنين پرسشی امروز، "خارج از متن " است، بويژه وقتی در تعيين معيار
مشروعيت، قوانين بين المللی از دايره استدلال بيرون ميماند و بين حمله
نظامی يک يا چند جانبه و " دخالت بشردوستانه" تفاوتی گذاشته نميشود.[۲]
نويسنده از پرسش های اخلاقی در يکی گرفتن انقلاب و دخالت نظامی فراتر نمی
رود و باز می نويسد : " در اين ميان دوگانهی داخلی- خارجی دوگانهای نيست
که مرزهای اخلاقی و حقوقی را به روشنی تبيين کند. درونزا يا برونزا بودن
کمک به مردمی زير سلطه، معيار تحليلی خوبی برای داوری نيست .اگر نه
خارجیها، بلکه مردم ايران روزی از سر خشم برخی روحانيون را در خيابانها "به
درخت آويزان کردند" باز هم می توان گفت اين راه حلی درونزا بوده و بسيار
بهتر از حمله هوايی ناتو به مراکز حکومتی يا تاسيسات اتمی ايران است؟" آيا
صرف اين که يک عمل توسط مردم ايران انجام شود برای آن مشروعيت آور است و
صرف اين که توسط نيروهای خارجی انجام شود مشروعيت زداست؟"
خوب گيريم که از ديد مشروعيت فرقی نداشت ولی آيا از ديدگاه تبعات و نتايج
ايندو باهم فرقی ندارند؟ مشروعيت هيچ عملی ضرورت آنرا توضيح نمی دهد. محمدی
تنش و تناقضی را که بين عمل اخلاقی و نتايج آن وجود دارد، بديده نميگيرد.
سياستمدار بيش ازمشروعيت عمل به نتايج و تبعات آن می انديشد: وزير خارجه
فرانسه ميگويدحمله نظامی به ايران ما را به وضعيت غير قابل کنترلی ميکشاند
و وزير خارجه آلمان از نتايج معکوس يک حمله نظامی سخن ميگويد. ولی نويسنده
همه دغدغه اش مرزهای اخلاقی و حقوقی است ونه تبيين شرايط سياسی واقعی ايران.
سخن از کمک به مردم زير سلطه است و نه آگاهی، سازمانيابی و مبارزه مردم
برای رهايی از سلطه. به درونزايی انقلاب فقط از ديدگاه حقانيت قهر مينگرد و
نه از منظر آگاهی، همبستگی مردم و تغييری که در توازن نيرو بين طرفداران
استبداد و آزاديخواهان پديد آمده است. حمله هوايی ناتو به مراکز حکومتی يا
تاسيسات اتمی ايران حتی اگر به سقوط حکومت هم بيانجامد مردم را در پراکندگی
و تقابل باقی خواهد گذاشت.
ما هم تجربه جنگ تحميلی عراق را داريم و هم مبارزه مسلحانه مجاهدين را. اگر
قرار بود جنگ و سلاح کارساز باشد، امروز اينجايی که هستيم نبوديم. اين هردو
برخلاف تصور عاملان آن بر عکس، به تحکيم جمهوری اسلامی و استبداد دينی کمک
رساند. حملات آنچنانی ناتو نيز معلوم نيسست نتايج بهتری ببار آورد و در
بهترين حالت سرآغازی برای جنگ داخلی در ايران نباشد.
۱-
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/11/111116_l13_hezbollah_al_qaeda.shtml
۲- در اين زمينه بنگريد به مقاله کاظم علمداری : "حمله نظامی اسرائيل و
مداخله بشردوستانه ربطی بهم ندارند" در تارنمای ايران امروز
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/33007/
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|