مصر، بر سر دو راهی تداوم یا شکست انقلاب!؟
هلمت احمديان
آیا تکرار طنز تلخ تاریخ در مصر بدون "مبارک"، یعنی سربه نیست کردن انقلاب
در پیش رو است و همان سرنوشت دردناکی که سی و دو سال پیش با تسلط ارتجاع
اسلامی بر سر قیام شکوهمند 57 ایران آمد، اینک بر مردم محرومی که در مصر،
نه برای مذهب و اسلام و نه برای عظمت طلبی ناسیونالیسم عربی، بلکه برای "نان
و آزادی" انقلاب کرده اند، خواهد آمد؟
آیا جهان سرمایه داری خواهد توانست موج انقلاب شکوهنمدی را که در کشورهای
عربی شمال آفریقا و خصوصا در بزرگ ترین کشور عربی یعنی مصر راه افتاد، به
بیراهه بکشاند و انقلاب را در این خطه با کودتایی که اکنون به وسیله ارتش
در مصر انجام داده، سربه نیست کند؟
یا بعکس این روند، ما شاهد ادامه و تعمیق انقلاب در این کشورها خواهیم بود
و طبقه کارگر و مردم زحمتکش و جوانان انقلابی که نقشی کلیدی در تحولات این
دوره ایفا کردند، خواهند توانست در روند رو به پیش، مهر خواسته ها و
رهبریشان را بر اوضاع بکوبند و نظم وارونه سرمایه داران و صاحبان زور و
قدرت و سرمایه را بیشتر به چالش بکشند و نهایتا مسیر را به روندی انقلابی
اجتماعی و همه جانبه بکشانند؟
اینها و سئوالاتی از این قبیل اکنون ذهن همه، یعنی هم نیروهای هراسان از
انقلاب پایینی ها و هم آزادیخواهان و نیروهای انقلابی و کمونیست را در جهان
بخود مشغول کرده است و هر کسی با توجه به نشستگاه طبقاتی و خط و استراتژی
سیاسی اش، در فکر تقویت روند مورد نظر خود است.
واقعیت این است که هر دو روند محتمل است و این سطور می خواهد در سطحی کلی
صف آرایی انقلاب و ضدانقلاب را به این هدف به یاد بیاورد که در پرتو آن «چه
باید کرد؟» مشخص تر و ملموس تر صف انقلاب را دید.
"مبارک" هم به فاصله چند هفته بدنبال "بن علی" رفت! این پیروزی بزرگی برای
بشریت ترقی خواه و آزاده بود که امواج خروش و انقلاب مردم در این منطقه طی
کمتر از دو ماه توانست دو تن از دیکتاتورهایی را که دهه ها بود بر مردم
تونس و مصر حکمرانی می کردند، فراری دهند. این پیروزی بویژه در جهان بعد از
جنگ سرد، بیش از دو دهه روایت های راستگرایانه و نئولیبرالیستی "پایان
انقلابات مردمی" را دود هوا کرد. این موج جدید بار دیگر ایده زیر و رو کردن
نظم وارونه سرمایه را همچون امری ممکن و عملی به جهانیان نمایاند و خیزش ها
و انقلابات مردمی در این منطقه، به معنای واقعی کلمه به چالش کشاندن
ادعاهای کاذبی بود که انقلاب گرسنگان و توده های مردم را تمام شده تلقی می
کرد.
خیزش های سونامی گونه مردمی همین چند هفته در کشورهای عربی شمال آفریقا و
خاورمیانه همه ایدئولوگ های جهان سرمایه را، دچار لکنت زبان و سرگیجه کرد و
آنها را بسرعت به صرافت انداخت که ادعای مساوی دانستن انقلاب با "توحش و
خشونت ورزی"، را به کناری نهند تا بتوانند با روایت های مزورانه شان، موج
سواری کرده و به "طرفداران" خیزش مردم فقیر، رنجدیده و تنگدست مصر و دیگر
کشورهای این منطقه درآیند! دوربین های تلویزیونی بسرعت بکار افتادند و چهره
ها و گرایش هایی را که می توانستند و می توانند سد راه تعمیق و رشد
انقلابات مردمی بشوند، بزرگ نمایی و آنگراندیسمان کردند. ارتشی را که دیگر
مدتی بود از مستشاران آمریکایی دستور می گرفت، به یکباره و به اعتبار اینکه
یک هفته کشتار نکرده بود، با همان سران و فرماندهانی که چند روز پیش تر در
رکاب "مبارک" بودند، به یکباره به ناجی و حامی مردم تبدیل کردند و ...
رفتن "مبارک" صد البته که پیروزی بزرگ دیگری بود که بخاطرش موجی از شادی و
شور و شعف همه مصر و جهان را فرا گرفت، اما هزاران دست، دست اندر کار شدند،
که هم "غائله" را به همینجا خاتمه دهند و هم برای خود فرصت بخرند که زهرچشم
این پیروزی را از مردمی که برای نان و آزادی و کار و تامین معیشت خود
انقلاب کرده اند، بازپس بگیرند و همه این سناریو سازی ها، با کودتای ارتش
برای بدست گرفتن قدرت بعد از "مبارک" تکمیل گردید و این سناریوی مسخره با
هیاهوی تبلیغاتی و مشمئزکننده در جلو چشمان باز بشریت انجام گرفت.
این واقعه بدون اینکه قرینه سازی شده باشد، ما را به یاد اعزام ژنرال هایزر
از جانب آمریکا به ایران در آستانه قیام 57 می اندازد که سران ارتش را
متقاعد کردند با تظاهر به بی طرفی و احتیاط در اعمال خشونت در مقابل
انقلابیون هم به توهم "ارتش برادر ماست" دامن بزنند و هم از این رهگذر
دستگاه سرکوب را از گزند انقلاب نجات دهند و هم از آن برای انتقال قدرت
بهره گیرند.
ارتش در مصر بدون "مبارک" به عنوان تنها آلترناتیو جهان سرمایه داری، به
حلقه اصلی سناریوی نجات سرمایه در مصر تبدیل شد و با اعلام "شورای عالی
نظامی" ابتکار عمل را بدست گرفت و اداره کشور را قبضه کرد. اینگونه انتقال
قدرت در درون سیستمی که خود بستر اعمال دیکتاتوری بر مردم بوده است، نامی
جز کودتا ندارد. کودتایی که رسالتش نجات دستگاه سرکوب و دیکتاتوری از زیر
ضرب مردم و حفظ موجودیت ماشین سرکوب برای حفظ طبقه سرمایه دار است. ارتش
کودتا کرد تا انقلاب تعمیق نیابد و کارگران و زحمتکشان از شرایط انقلابی که
به آن بسرعت مجال برای سازمان یابی و متشکل شدن پیدا خواهند کرد جلوگیری
شود.
رسالت ارتش در این دوره این است که کنترل اوضاع را بدست گیرد و با گذار
مسالمت آمیز از دوره انقلابی به دوره ای که مردم به خانه هایشان باز
گرداننده شده اند، دولتی ائتلافی ایجاد کند. دوره ای که این کلام البرادعی
در روز بعد از رفتن "مبارک" را متحقق کند. او بیان داشت «... حالا که به
هدف خود رسیدیم، قدم بعدی انجام اصلاحات سیاسی و عادی کردن اوضاع است، تا
بتوانیم مجددا سرمایه ها را به فعالیت در مصر باز گردانیم». این گفته فشرده
و چکیده استراتژی همه قطب های سرمایه داری جهان از آمریکا و دولت های غربی
گرفته تا گروه ها و شاخه های مختلف اپوزیسیون لیبرال و مذهبی در مصر و
منطقه است.
تحقق یا عدم تحقق این استراتژی که هدفش سر بزیر کردن انقلاب در مصر، که
بدون شک نقش تعیین کننده ای بر روند خیزش و انقلاب در دیگر کشورهای منطقه
خواهد داشت، به صف آرایی ها و مصاف های آتی طبقاتی در این منطقه بستگی دارد.
واقعیت این است که اوضاع این منطقه در خود هم نقاط ضعف و نگران کننده و هم
نقاط قوت و امیدوار کننده را دارد و روند اوضاع آتی به این مسئله گره خورده
است که نیروهای انقلابی و رادیکال در این منطقه چه اندازه خواهند توانست بر
این نقاط ضعف فایق آیند و چه اندازه خواهند توانست هژمونی خود را در اوضاع
فرارو در مصر و منطقه در راستای تقویت نقاط مثبت اکنون موجود، تثبیت کنند.
یکی از نقاط ضعف، وجود توهماتی است که بخشی از مردم به گذار "مسالمت آمیز"
به دمکراسی در پرتو حکومت نظامیان با کودتای مسخره آنها دارند یا می توانند
پیدا کنند. مدیای تمام جهان سرمایه داری دست بکار شده اند که مردم بپا
خاسته را به این قناعت برسانند که به خانه هایشان بازگردند و منتظر بمانند
که چگونه ژنرال های ارتش زیر سایه تانگ هایشان شرایط یک "انتخابات
دموکراتیک" را از میان "نخبگان طبقات دارا" ایجاد می کنند و از این رهگذر
قدرت را به دولت "منتخب" واگذار می کنند. این مضحکه و شیادی که بارها در
تاریخ تجربه شده است باید وسیعا افشا شود.
اپوزیسیون لیبرال همانگونه که در رویدادهای کودتای بعد از رفتن "مبارک" هم
خود را نشان داد، علیرغم اینکه در قالب احزاب قانونی در دوره "مبارک" هم
فعالیت داشته اند، از نفوذ و اعتبار قابل ملاحظه و چشمگیری در میان مردم
برخوردار نیستند. این امر به این دلیل بوده که بخش زیادی از رسالتی که
نیروهای ناسیونالیست و لیبرال در جهان امروز می توانند در اینگونه ممالک
ایفا کنند، از طرف دولت های دیکتاتور این مناطق از قبل عملی شده بود. حکومت
های این منطقه نمونه های برجسته و افتخار آمیز پیشبرد سیاست های
نئولیبرالیستی جهان سرمایه داری در این کشورها بودند و از طرف مراکز
اقتصادی سرمایه به آنها مباهات می شد.
اکنون که ستون فقرات جهان سرمایه داری در این مناطق ضربات جدی ای خورده
است، این جریانات و گروه ها علیرغم اینکه در دور اول بازی تعویض حاکمیت،
حتی در شکل تجمع جبهه ای «جمعیت مل تغییر» به رهبری البرادعی به بازی گرفته
نشده اند، اما این به این معنا نیست که آنها جزیی از پروژه آلترناتیو سازی
آمریکا و کشورهای غربی و سرمایه داران عرب منطقه در اوضاع آتی نخواهند بود،
بعکلس آنها در غیاب دیکتاتورهایی از قبیل "مبارک" و "بن علی" جایگاه ویژه تری
در بارگاه سرمایه جهانی پیدا کرده و می کنند و بعنوان بخشی از پروژه و
آلترناتیو بورژوازی برای آینده مصر به بازی گرفته می شوند.
اپوزیسیون اسلامی در مصر که خود را در قالب "اخوان المسلمین" بعنوان متشکل
ترین نیروی اپوزیسیون نشان می دهد و توانسته به کمک سالها فعالیت تبلیغی
مذهبی و به یاری کمک های مالی ای که در قالب صدقات و بذل و بخشش های هدفمند
به بخشی از مردم محروم، به پایگاهی اجتماعی در حدود 20 درصد جامعه مصر دست
پیدا کند، می تواند به عنوان بخشی از پروژه ضدانقلاب برای سر به نیست کردن
انقلاب در مصر مورد استفاده قرار گیرد. بازتاب تشخیص این موقعیت را از طرف
اخوان المسلمین در رویدادهای هفته های اخیر بارها شاهد بوده ایم که آنها
مایل نیستند با اسلام فناتیک و افراطی و حکومت اسلامی در ایران تداعی شوند
* (2) و می کوشند به هر قیمتی شده، مشروعیت سیاسی مطلوب را در جهان سرمایه
داری بیابند و نمایندگی اسلامی ملایم شبیه آنچه در ترکیه در قالب حزب "عدالت
و توسعه" عمل می کند، را در اوضاع آتی مصر نمایندگی کنند.
تشخیص این مسئله برای اخوان المسلمین در مصر که هم مرز مشترک با اسرائیل به
عنوان متحد اصلی آمریکا در منطقه دارد و هم در بورس نبودن افراط گرایی
اسلامی را می بیند، دشوار نبوده است. اسلام افراطی اولا در متن جهان دو
قطبی و دوران جنگ سرد، که غرب و آمریکا به شدت به علم کردن گرایشات اسلامی
به عنوان عاملی در مقابل رقیب خود شوروی نیاز داشتند معنا داشت و دوما
تجربه حکومت های اسلامی در ایران و افغانستان و عدم موفقیت آنها در صدور
انقلاب اسلامی به هر قیمت، وجهه ای برای عرض اندام در این هیبت را برای
نیروهای اسلامی مانند اخوان المسلمین باقی نگذاشته است.
قطعا برای انقلابیون و نیروهای آگاه، اخوان المسلمین در هر هیبتی ظاهر شود
غیر قابل تحمل است و جزئی از سناریوی ضدانقلاب در منطقه است و باید افشا و
منزوی تر گردد.
اما با وجود اینکه همه نیروهای ارتجاعی و ضدمردمی، همه دلالان و تریبون های
جهان سرمایه داری دست اندر کار متوقف کردن و گسترش امواج انقلابی هستند که
اکنون از تونس و مصر تا الجزیره و عمان و لیبی و بحرین و ... را به لرزه
انداخته است، علیرغم اینکه همه دیکتاتورهای منطقه از ترس سرایت امواج
انقلاب به کشورشان به صرافت افتاده اند و سعی می کنند با دادن امتیازاتی از
پیش جلو گسترش انقلاب را بگیرند، پادشاه اردن نخست وزیرش را عزل کرد و
کابینه اش را منحل ساخت، علی عبدالله صالح در یمن اعلام کرد که نه خودش و
نه پسرش در انتخابات آینده شرکت نمی کنند. بشار اسد در میان مردم کشورش پول
پخش کرده و به روسای کشورهای همسایه اش توصیه کرد که هوای مردمشان را داشته
باشند و ...
اما این نوع تلاش های مذبوحانه علیرغم فشار و کنترل نیروهای سرکوبگر رژیم
جمهوری اسلامی در عمل زیاد کارساز نبوده و ما شاهد تاثیر گیری و تاثیرگذاری
کشورهای خاورمیانه از همدیگر و سرایت شعله های انقلاب به کشورهای بیشتری
هستیم، ما شاهد وجود پتانسیل و ظرفیت های بالایی برای رشد و گسترش و تعمیق
انقلاب در این کشورها نیز هستیم.
این تنها یک آرمان خواهی نیست، امری واقع است که در جهان بهم پیوسته کنونی
کاملا قابل لمس و مشاهده است و مابازای آن را در کشورهایی که جزیره آرامش
سرمایه نامیده می شدند، در همین چند هفته به عینه مشاهده کرده ایم.
در میان امکانات و فرصت هایی که کارگران، زحمتکشان و کلا محرومان جامعه و
نیروهای انقلابی و رادیکال در این جوامع برای فایق آمدن بر تلاش های
ارتجاعی و ضدانقلابی دارند از جمله می توان به مسائل زیر اشاره کرد.
* سرشکن کردن بحران سرمایه داری و اعمال سیاست ریاضت اقتصادی و حذف
سوبسیدها، هم در سطح جهانی و هم بطور ویژه تر در کشورهایی که فقر و محرومیت
و بیکاری و بی آیندگی در آنها به شکل مضاعف در جریان است، محرکه بپاخاستن
توده های محروم در این کشورهاست. سرمایه داری هیچ راه حلی برای تحفیف این
بحران جهانی و خانمانسوز ندارد و نان و کار و تامین معیشت، بسرعت هر جنبشی
و حرکتی را در این جوامع از محدوده مبارزه برای آزادی فراتر برده و آن را
به تامین زندگی گره می دهد. نیروهای اپوزیسیون مذهبی و لائیک از آنجا که
استراتژی ای جدا از دفاع از نظم موجود کاپیتالیستی ندارند، نمی توانند
نمایندگی جنبش ها و انقلابات عصر کنونی را بکنند و شرکت آنها در این حرکت
ها هم صرفا برای جلوگیری از تعمیق آنهاست.
این واقعیت بنیادی و طبقاتی فضا و شرایط را برای رشد سیاست های رادیکال و
آلترناتیو سوسیالیستی در این جوامع بیشتر از هر زمانی کرده است.
* جنبش کارگری اگر چه همواره تحت فشار و سرکوب رژیم های دیکتاتوری در این
کشورها بوده است، اما پتانسیل خوبی در همین مدت کوتاه دو ماه اخیر از خود
نشان داده است. یکی از بزرگترین اعتصابات کارگری در معادن فسفاف تونس چند
روز از قبل از خودسوزی جوان معترضی که جرقه خیزش های مردمی در تونس را زد
بوقوع پیوست. جنبش سندیکایی در تونس سابقه و نفوذ چشمگیری دارد. جنبش
کارگری در مصر علیرغم اینکه توسط جمال عبدالناصر سرکوب شد، اما همواره
مبارزات کارگری وجود داشته و در رویدادهای روزهای اخیر ما بار دیگر شاهد به
صحنه آمدن جنبش کارگری در قالب اعتصابات بزرگ بودیم. * (3) همه اینها نشان
از پتانسیل بالا و قوی این جنبش برای رشد سازمان و تشکل های مستقل خویش
است، که بدون شک در روند رشد خود تاثیر روی روند اوضاع خواهد گذاشت.
* نسل جوان که بیش از نیمی از جمعیت این کشورها را تشکیل می دهد، یکی از
محرک های اصلی خیزش های مردمی در مصر و دیگر کشورهای این منطقه بوده است.
این نسل در عصر جهانی شدن ارتباطات، ذهنیتی مدرن و جهانی دارد و از اندیشه
های ناسیونالیستی و مذهبی فاصله گرفته است. رشد گرایشات رادیکال در این نسل
و در جنبش رهایی بخشی که آنها در آن فعالند، واقعیتی غیر قابل انکار است.
در مصر آتش خیزش توده ای را جنبش جوانان 6 آوریل به کمک شبکه های اجتماعی
در اینترنت بپا کردند. این جنبش در سال 2008 توسط گروهی از جوانان پیشرو به
حمایت از کارگران اعتصابی نساجی غزل المحله که مبارزات گسترده ای را بر سر
افزایش دستمزدها و بهبود شرایط معیشتی راه انداخته بودند و با سرکوب
نیروهای نظامی رژیم "مبارک" روبرو شده بود، خواستار اعتصاب سراسری در روز
ششم آوریل آن سال شدند.
* اگر چه ما شاهد کودتایی خزیده از طرف ارتش هستیم، اما رده ها و بدنه ارتش
فرزندان مردم زحمتکش مصر هستند، شکی در این نیست که با رشد و گسترش و تعمیق
انقلاب در این خطه ما شاهد ترک صفوف سربازان و رده های پایین ارتش خواهیم
بود. این تجربه را در جریان قیام 57 در ایران شاهد بودیم و تکرار آن که به
درجه رشد و پیشروی انقلاب در مصر و کشورهای دیگر منطقه بستگی دارد، امری
کاملا محتمل است.
سخن کوتاه، امکانات و ظرفیت های زیادی برای تداوم انقلاب در مصر و کشورهای
دیگر این منطقه وجود دارد. ما در گرماگرم نمایش مضحک "برادری" ارتش با
مردم، شاهد اعتراض هزاران زاغه نشین بندر سوئز بودیم که به آتش کشیدن مقر
دولت در این شهر منجر شد. ما شاهد اعتصاب شکوهمند دهها هزار کارگر بودیم که
پایه های نظام حاکم را بلرزه درآورده اند. مردم این کشورها نیروی خود را
باور کرده اند و دیگر مردمی نیستند که بار تحقیر حاکمان را بر دوش بکشند.
این نمونه ها و دهها نمونه دیگر این واقعیت را واضح تر نشان می دهد که اگر
طبقات محروم جامعه که از وضعیت فلاکت بار اقتصادی و گرانی و بیکاری و بی
مسکنی رنج می برند، جوانانی که هر سال به صف میلیونی بیکاران اضافه می شوند
و افقی روشن فراروی خود ندارند و ... همه و همه آن نیروی لایزال و عظیمی
هستند که می توانند متحد و همبسته توطئه های ارتش مصر و سناریو پردازان در
کاخ سفید را خنثی سازند.
برکناری "مبارک" پایان انقلاب نیست. محاکمه او و دستیارانش فاز بعدی حرکت
مردم است. پیروزی انقلاب در مصر در گرو تداوم آن است و این امر به رشد و
گسترش و تداوم انقلاب در دیگر کشورهای عربی شمال آفریقا و خاورمیانه یاری
می رساند. رکود و تمکین در این منطقه پایان یافته است و آرایش جدیدی در
خاورمیانه در حال شکل گیری است.
مردم محروم و حق طلب ایران و در راس آنها طبقه کارگر و سایر جنبش های
اجتماعی در ایران هم بطور قطع از این نسیم امید بخش تاثیر می گیرند و قدم
اول انقلاب خود را که تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی ایران است برخواهند
داشت.
پاروقی ها:
1 * البرادعی رئیس قبلی آژانس بین المللی انرژی اتمی که بعد از بازگشتش به
مصر شاخه های مختلف و پراکنده و ضعیف اپوزیسیون لیبرال را در زیر چتر
«جمعیت ملی تغییر »گرد آورده است. احزاب لیبرال از جمله اغد و جبهه
دموکراتیک در کنار اخوان المسلمین در زیر پوشش این جمعیت قرار می گیرند.
2 * عملکرد و موجودیت جمهوری اسلامی کمک شایانی بر تسط راستگرایی و حکومت
های دیکتاتوری از قبیل دیکتاتوری "مبارک" و "بن علی" در طی سالها داشت. غرب
و آمریکا برای اینکه مردم این منطقه را به قبول این دیکتاتورها راضی نگه
دارند، در مورد نفوذ اسلام گرایی اغراق می کردند. این امر در این دوران به
نفع آنها بود زیرا از این رهگذر مردم این مناطق را از ترس مرگ به تب راضی
می کردند.
3 * در روزنامه گاردین، (ترجمه ایوب رحمانی) درج شده است: «دولت نظامی جدید
در مصر درخواست کرده که به اعتصاب هایی که کشور را فرا گرفته است، پایان
داده شود. کارگران با استفاده از آزادی ای که به تازگی به دست آورده اند،
اعتصاب کرده اند و خواهان افزایش دستمزد ها برای جبران بالا رفتن قیمت مواد
غذایی در سال های گذشته هستند. کارگران بانک ها و کارکنان صنعت توریسم، به
کارگران نفت و گاز پیوسته اند و دست به اعتصاب زده اند. بعد از قیام سه
هفته ای که موجب سرنگونی حسنی مبارک شد، این اعتصاب ها تلاش ارتش برای باز
گرداندن مصر به شرایط عادی را به چالش گرفته است. شورای عالی ارتش از مردم
مصر می خواهد که به سر کار برگردند. این شورا در بیانیه خود که از تلویزیون
خوانده شد، می گوید که این اعتصاب ها "به امنیت ملی ضربه می زنند". و ادامه
می دهد که: "از نظر مردم نجیب مصر این اعتصاب ها در شرایط حساس کنونی نتایج
منفی به بار می آورند".
کارکنان بانک ها نیز در روز دوشنبه اعتصاب کردند و به کارگران اعتصابی در
صنایع دولتی نفت و گاز، رانندگان آمبولانس ها، کارگران نساجی، کارگران
کارخانه فولاد و کارکنان اداره پست پیوستند. کارکنان وزارت بهداشت و نهاد
های فرهنگی نیز در اعتصاب بسر می برند.
صد ها نفر از کارگران "بانک اسکندریه" در بیرون شعبه این بانک در مرکز
قاهره تظاهرات کردند و علیه مدیران بانک شعار دادند: ارحل، ارحل (برو، برو
). این همان شعاری است که قیام کنندگان علیه مبارک می دادند. کارگران
اعتصابی در شرکت حمل و نقل عمومی نیز به خیابان ریختند و خواستار افزایش
دستمزدها، پاداش ها و استفاده رایگان از بیمارستان ها شدند.
_______________________________________________________
|