ديوانه ... آموزگار .... و پادشاه
مينا اسدي
ديوانه: اين مکاره کيست که پادشاهش می نامند؟
به کدام دانش آراسته است
و به کدام هنر پيراسته؟
آموزگار: پادشاه مردی است والامقام
و صاحب نام
ديوانه: اين مقام را که به او داده است،
مقامی که نيازمند هيچ دانش و هنری نيست.
آموزگار: پدرش
ديوانه: و چه کسی پدر او را به والامقامی برگزيده است.
آموزگار: پدربزرگش
ديوانه: چه کسی پدربزرگش را
آموزگار: پدرپدربزرگش
ديوانه: و چه کسی پدرپدربزرگش را
آموزگار: اجدادش
نياکانش
گذشتگانش
ديوانه: و نخستين پادشاه برگزيده کيست؟
آموزگار: برگزيده مردم
ديوانه: و چگونه مردم او را برگزيدند
آموزگار: بدين گونه که شمشير چون از نيام برمی کشيد
سرزمين مردمان به گريه می افتاد
و صدا چون به بانگ بلند سر می داد
پشت کوه می لرزيد.
به فرمانی از کوه،
دره می ساخت و از کشته پشته
و از چشمانش
جرقه هايی می جهيد
که شعله های آن
خرمن هستی انسان را به آتش می کشيد
و آن چنان شکوهمند بود
که مردمان
با ترس عشق آميزی ستايش اش می کردند..
ديوانه: آه بيش از اين مگو
اينک می دانم
که پادشاه امروز
وارث ترس عشق آميزی است
که مردمان نخستين به نخستين پادشاه داشته اند!
_______________________________________________________
|