تاریخ انتشار :03.04.2021

معلم پای تخته داد میزد !

hoshyaresmaeil2017@hotmail.com
 

سیزده بدر اولین سال مدرسه ابتدایی حکایتی ماندنی شد . در اولین سال مدرسه کمی طول کشید تا قوانین مدرسه ملکه ذهنم شود . هنوز تفاوت بین انواع تعطیلی را نمیدانستم . در تعطیلات نوروزی معلم تکلیف گفته بود ولی انگار هنوز تکلیف هم نمیدانستم چیست ؟

نوروز خوبی بود عیدی و خوراکی و بازدید و بازی ... فارغ از کلاف جهان . سیزده بدر نمیه توپولی هم داشتیم و فردایش سرحال و قبراق رفتیم سر کلاس ...

معلم پای تخته داد میزد پس تکالیف عید چی شد ؟ نیمی ازکلاس یا نشنیده بود و یا هنوز نمیدانست تکلیف چیست ؟

معلم رفت و با ترکه ایی برگشت و شروع به زدن کرد و گفت در تعطیلات باید تکلیف یا مشق بنویسید و اگر تنبلی کنید ترکه میخورید ...

همین قانون با معجزه ترکه ملکه ذهنمان شد ، تعطیلات ، تکلیف ، تنبلی ، ترکه...

تعطیلات تابستان رسید و من با خودم فکر کردم ، معلم برای 13 روز تعطیلات عید یک کتاب فارسی گفت رونویسی کنید پس تعطیلات تابستان باید حداقل تکلیف 2 برابر باشد چون تعطیلات 3 ماه است . دفتر صد برگی خریدم و نوشتن آغاز شد . 2 بار تمام فارسی را رونویسی کردم .

اول مهر سال دوم ابتدایی وارد مدرسه شدم و با سربلندی و غرور در کلاس دفتر صد برگی پرمشق را تحویل معلم دادم . معلم سوال کرد این چیه ؟

گفتم تکلیف 3 ماه تابستان . خندید و گفت نیازی نیست هر تعطیلاتی تکلیف بنویسید . هر وقت معلم گفت بنویسید . تعطیلات تابستان اصلا نباید چیزی بنویسید . مگر تجدید شوید ...

با تعجب گفتم تجدید یعنی چه ؟ و معلم داشت فکر میکرد چطور توضیح دهد و چیزی به ذهنش نزد . نهایتا گفت بزرگ شدی میفهمی تجدیدی یعنی چه ؟ الان برو بشین تا املاء بگم وقت بقیه را نگیر ...

و املاء معلم شروع شد . آن مرد آمد ...

معلم بدون کتاب املاء میگفت . به جای کتاب دستش یک مجله زن روز بود که داشت عکسهای داخلش را با حسرت دید میزد ...

آن مرد با اسب آمد ...

عصبانی بودم که دفترپراز مشق و زحمت مرا خط نزده بود ...

زیر لب به حالت غُرولند گفتم الهی بری جهنم ، هیز و چشم چرون بدبخت...

03.04.2021

اسماعیل هوشیار

________________________________________________________

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.