زندانهای مدل ( F ) و تراژدی احزاب چپ
ترکیه .
احمد مورگان

رهبری یک تشکل سیاسی ، علاوه بر آنکه نیروهایش را در مسیر یک هدف مشخص
هدایت میکند ، مسئول جان تک تک اعضا و هوادارانش نیز میباشد . هر گونه
محاسبات غلط در استراتژی و تاکتیکها میتواند به فجایعی بزرگ منجر شود .
حوادث تراژیک زندانهای ترکیه در سال ۲۰۰۰ یک نمونه و تجربهای بسیار خونین
است ؛
ماجرا از آنجا آغاز شد که دولت ترکیه تصمیم گرفت زندانیان سیاسی را به
زندانهای جدید الاحداثی به نام زندان مدل F انتقال دهد . این زندانهای
جدید بسیار مدرن و بر اساس استانداردهای اروپا ساخته شده بودند ، و شامل
سلولهای یک ، دو و سه نفره . امکاناتی نظیر ورزشی و غیره برای استفاده
زندانیان در ساعاتی از روز . دولت ترکیه به دو منظور این پیشنهاد اتحادیه
اروپا را انجام داد ؛ اول جدا کردن اعضاء اصلی احزاب چپ از یکدیگر برای
انهدام تشکیلات درون زندان ، و دیگر اجرای رفرمهای پیشنهادی اروپا که ترکیه
کاندید ورود به آن اتحادیه بود .
در آن زمان زندانیهای سیاسی اغلب از اعضا و هواداران پ ک ک و پس از آن از
احزاب چپ به ویژه DHKP و MLKP و TKP . . . تشکیل میشدند . رهبران احزاب
چپ در اعتراض به انتقال زندانیان ، از اعضا و هواداران زندانی خود خواستند
که مقاومت کنند ، همزمان به رهبران پ ک ک نیز پیام داده که با آنها در
مقاومت متحد شوند . گویا خود آقای اوجالان شدیداً مخالفت کرده و گفته بود ؛
تمامی پتانسیل حزب پ ک ک در جهت مبارزه برای برآوردن خواستهای خلق کرد است
و اعضاء حزب به مسائل صنفی وارد نمی شوند .
زندانیان چپ بصورت دسته جمعی اقدام به اعتصاب غذا به نام « روزه های مرگ »
کردند ، که پس از گذشت یکماه چند نفری جان خود را از دست دادند . رهبران
احزاب ساکن اروپا و همچنین داخل زندان همچنان آنها را به مقاومت بیشتر
تشویق می کردند ، اینک که زندانیان پس از مدتی طولانی از اعتصاب غذای بدون
نتیجه گذشته بود ، در اقداماتی انتحار گونه زندان را به آتش کشیدند که
تعداد زیادی کشته و زخمی می شوند . در ان هنگام نیروهای نظامی در حمله ای
که نامش را « عملیات بازگشت به زندگی » نامیدند ، وارد زندانها شده و از
موقعیت استفاده کرده و ده ها تن را به قتل رساندند .
در مجموع این اعتراضات منجر به کشته شدن نزدیک به ۱۵۰ کمونیست ترک و صدها
نفر زخمی و تعدادی قابل توجه هم معلول مادام العمر ، و نیز به حاشیه رفتن
احزاب چپ .
شش سال پس از گذشت آن تراژدی در سال ۲۰۰۶ با یکی از دوستانم به دفتر کوچک
حزب DHKP/C واقع در یکی از کشورهای اروپا رفته ، و مرا به آنان معرفی کرد .
با وجود اینکه بسیار بگرمی از من استقبال کردند ، بیش از دو بار به
ملاقاتشان نرفتم . چون هر بار با دیدن زن و یا مردی سی چهل ساله و معلول که
به کمک دو عصا بزحمت قدم برمی داشتند ، ویا به راحتی قادر به نوشیدن یک
استکان چای نبودند ، بلحاظ روحی و روانی بسیار تحت تأثیر قرار می گرفتم .
آنها قرار بود که مشعلداران پیکار خلقشان باشند ، نه امروز مورد ترحم
سایرین و یا مددکاران اجتماعی اروپایی .
اما این تراژدی چپ های ترک می تواند تجربه ای برای رهبران مجاهدین خلق باشد
. پس از اعلام پذیرش ۲۱۰ نفر مجاهد از سوی آلبانی ، متأسفانه به جای
استقبال از سوی سازمان که شرط و شروطی گذاشته شد . در این چند روز اخیر
بانکی مون و نیز وزارت امور خارجه آمریکا ، و امروز کاترین اشتون مستقیماً
رهبران مجاهدین را به همکاری با مارتین کوبلر در جهت انتقال مجاهدین
فراخوانده اند . اظهار نظر آن سه شخصیت جهانی ضمن امیدواری به توجه آنان به
حل مسئله ، می تواند پی آمد های بسیار ناگواری هم برای رهبران مجاهدین و هم
ساکنان بی دفاع در لیبرتی عراق داشته باشد .
26.03.2013
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|