درباره مذاکرات هسته ای در بغداد
علیرضا یعقوبی

روز سوم خرداد ماه دور جدید مذاکرات هسته ای بین رژیم ایران و گروه 1+5 در
شهر بغداد پایتخت عراق برگزار می شود. در دور قبلی مذاکرات در استانبول
ترکیه طرفین ضمن سازنده خواندن مذاکرات حول ادامه مذاکرات در بغداد توافق
کردند. مطابق معمول رژیم آخوندی توافق بر سر ادامه مذاکرات و برگزاری آن در
بغداد را موفقیتی برای دستگاه دیپلماسی خود قلمداد نمود ولی هنوز چند روزی
از توافقات اولیه نگذشته بود که دو طرف به جبهه بندی علیه یکدیگر مشغول
شوند. انتظار رژیم آخوندی این بود که با ادامه روند مذاکرات بتواند تحریمات
همه جانبه اقتصادی علیه خود را دچار تعدیل سازد اما بزودی دریافت که دوران
به اصطلاح سیاست چماق و هویج و یا ارسال "بسته های تشویقی" بسرآمده است و
تحریم علیرغم مذاکرات کماکان به شدت ادامه خواهد داشت. اوباما رئیس جمهور
آمریکا بعد از نشست اخیر کشورهای گروه 8 در آمریکا اعلام نمود:"رهبران گروه
8 نسبت به ادامه روند تحریمها و اعمال فشارها به همراه انجام مذاکرات
دیپلماتیک با ایران بر سر برنامه هسته ای این کشور متعهدند."
رژیم آخوندی که انتظار داشت با اعلام آمادگی برای مذاکرات و دادن یک سری
وعده ها و ارجاع عمل به آن به تاریخ می تواند جبهه متحد جهانی علیه خود را
دچار تزلزل سازد وقتی با آرایش قوای جدید و مواضع سرسختانه آنها مواجه شد
کوشید تا با اعلام اینکه زمان اعمال فشار به پایان رسیده است در مقابل موضع
جدید کشورهای 1+5 واکنش نشان داد. سعید جلیلی دبیر شورای امنیت رژیم و طرف
مذاکره کننده ایرانی با گروه 1+5 طی سخنانی در اولین همایش اقتصاد مقاومتی!
برای جمعی از به اصطلاح دانشجویان بسیجی یادآور شد:" عده ای بر این باورند
که زمان برای گفتگو رو به پایان است اما بنده خطاب به آنها می گویم آنچه
امروز رو به پایان است زمان برای راهبرد فشار است. این موضوع دیگر جواب نمی
دهد."
خوب تا آنجا که به رژیم و دبیر شورای امنیت آن بر می گردد کماکان سیاست "خرید
زمان" را با به اصطلاح "راهبرد گفتگو" ی فرسایشی دنبال می کنند. سیاست و
شیوه نخ نما شده ای که دیگر نمی تواند کسی را در عالم واقعی بفریبد. اما
واقعیت سترگ این است که رژیم نمی تواند بقول طرف مذاکره کننده اش "راهبرد"
دیگری جز خرید زمان و ادامه دادن به گفتگوی فرسایشی برای پیشبرد اهداف جاه
طلبانه اتمی خود برگزیند. اصولا رژیم تهران از ابتدای افشا شدن برنامه
مخفیانه هسته ای خود از کارت های محدودی برای بازی بر سر برنامه اتمی خود
برخوردار بود و مطابق معمول با دستپاچگی هر چه تمامتر تمامی آنها را روی
میز بازی رو نمود. از "راهبرد تهدید" و صدور تروریسم در عرصه نظامی همچون
حمایت از گروه های تروریستی در عراق و افغانستان و حمایت نظامی و لجستیکی
از آنها گرفته تا "راهبرد مذاکره" و دادن وعده هائی و احاله آن به تاریخ و
نقض آن در گام بعدی در عرصه سیاسی. با خروج نیروهای آمریکائی از عراق
راهبرد نظامی بمب های کنار جاده ای و بمب گذاری در مراکز نظامی رنگ باخت و
با شروع قیام مردم سوریه علیه متحد منطقه ای رژِیم یعنی حکومت بشار اسد جاه
طلبی های نظامی رژیم از شیوه تهاجمی به حالت دفاعی تغییر پیدا کرد. گروههای
تروریستی مزدور رژیم عملا درگیر دفاع از تنها متحد منطقه ای خود شدند و حزب
الله لبنان تمامی توانش را در کشتار مردم بی دفاع سوریه بکار گرفت. حماس هم
چاره ای جز عقب نشینی از مواضع پیشین نیافت. با سست شدن کارائی "راهبرد
تهدید" و باج گیری عملا کشتی سیاست "راهبرد گفتگو" ی فرسایشی هم به گل نشست
و رژیم چاره ای جز نوشیدن زهری دیگر را ندارد هر چند که مذاکرات بغداد هم
سازنده قلمداد گردد و برای ادامه مذاکرات اینبار در دمشق! یا بیروت! توافق
بعمل آید که در واقع برگزاری احلاس در کشورهای مورد نظر رژیم آخوندی به
مثابه آب نباتی است که به دهان این رژیم گذاشته می شود تا تلخی زهری را که
می خواهد بنوشد کمتر حس کند اما نتیجه نهائی نوشیدن زهر همانی است که
درباره شخص خمینی عمل کرد و جانشین او را سرنوشتی بهتر از سلفش در انتظارش
نخواهد بود. چرا؟
اصولا اقتدار هر حکومت و نظامی وابسته به نیروهائی است که بدان تکیه می
ورزد. اگر نقطه قوت و اقتدار دمکزاسی اعتقاد به آرای مردم و مشروعیت و
ادامه بقای آن برخاسته از رای و نظر مردم است رژیمهای دیکتاتوری ناچارا
نقطه قوت و اقتدار خود را در اختناق و سرکوب و تکیه به نیروهای سرکوبگر
جستجو می کنند. لذا به موازات آگاهی توده های مردم و از دست رفتن مشروعیت
اولیه رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران ناچارا برای ادامه بقا به سیاست
سرکوب روی آورد و تکیه گاه خود را از میان مردم به نیروهای سرکوبگر منتقل
کرد. وقتی اقتدار و تکیه گاه حکومتی بر نیروهای نظامی و ابزار آلات جنگی
خلاصه شد ناچارا باید به سمت میلیتاریسم مطلق روی آورد. حکومت شاه از
آنجائی که فاقد پایگاه مردمی بود ادامه بقای خود را با انبار کردن سلاح و
روی آوردن مسابقه تسلیحاتی با اتکا به درآمدهای نفتی گره زد. عضویت در
پیمان منطقه ای سنتو و ایفای نقش ژاندارم منطقه ره آرود اتکای رژیم شاه به
سرکوب مطلق و گره زدن آینده حکومتش با میلیتاریسم بود. بطوریکه این سرکوب
در ابعاد داخلی خلاصه نشد و به جنبش های منطقه ای هم سرایت پیدا کرد تا
ابهت و اهمیت خود را به کشورهای همسایه و ابر قدرت آمریکا در اوج جنگ سرد
بنمایاند.
وقتی جمینی با بحران نیرو در جبهه های جنگ روبرو شد بنا به درخواست رئیس
جمهور وقت خامنه ای جانشینی فرماندهی کل قوا را به هاشمی رفسنجانی سپرد.
ناگفته نماند که با تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران جبهه جدیدی علیه رژیم
خمینی گشوده شد و رزمندگان جان برکف این ارتش توانستند ماشین جنگی رژیم را
به وسع و توان خود از کار انداخته و نوید بخش این بشارت باشند که این ارتش
در حرکت شتابان بسمت بلوغ خواهد توانست آزادی و استقلال پایدار را برای
میهن اسیرمان به ارمغان آورد. خمینی در حکم خود به هاشمی رفسنجانی بر
یکپارچه شدن تمامی امکانات رژیم در خدمت به جنگ تاکید ورزید. بنا به شواهد
و مدارک موجود هاشمی رفسنجانی از محسن رضائی فرمانده وقت سپاه پاسداران که
همزمان فرماندهی عملیات جنگی را هم بعهده داشت خواهان گزارشی از وضعیت جبهه
های جنگ و آینده آن شد. محسن رضائی طی گزارشی هرگونه تعیین تکلیف نهائی جنگ
را به داشتن سلاح هسته ای حواله نمود. خمینی هم بنا به شواهد موجود دریافت
که مسلح شدن رژیمش به سلاح هسته ای نیازمند زمان است و قبل از آن حتما توسط
ارتش آزادیبخش ملی ایران سرنگون خواهد شد و لذا جام زهر آتش بس را ناچارا
سر کشید.
با خاتمه جنگ رژیم آخوندی از همان زمان در صدد مهیا کردن زمینه مسلح شدن به
سلاح هسته ای را در دستور کار خود قرار داد. اگر بعلت مشکلات اقتصادی
برخاسته از 8 سال جنگ "دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی" نتوانست گامهای جدی در
راستای تحقق اهداف هسته ای رژیم بردارد "دولت اصلاحات محمد خاتمی" توانست 6
سال پروژه مسلح شدن رژیم به سلاح هسته ای را از انظار جهانی مخفی نگهدارد.
دنیا با یک تاخیر 6 ساله در پناه افشاگری مقاومت ایران متوجه شد که شعار "
گفتگوی تمدنها"ی مورد ادعای خاتمی در رژیم بنیادگرایان مذهبی چیزی نبوده و
نیست جز مسلح شدن به سلاح هسته ای در راستای حفاظت از "یادگار گرانسنگ امام"
جنایتکاران که نابودی شیطان بزرگ و بر افراشتن پرچم "اسلام عزیز" بر کاخ
سفید را در سر می پروراند. اگر عملیات نظامی ارتش آزادیبخش توانست جام زهر
را به حلقوم خمینی بریزد افشاگری بازوی سیاسی آن ارتش توانست تلاشهای
مخفیانه رژیم برای دستیابی به سلاح هسته ای را با یک چالش بزرگ مواجه سازد
بطوریکه می رود جام زهر دیگری را به کام رژیم رو به زوال آخوندی بریزد.
رژیم آخوندی آینده و بقای خود را بدون هیچ تردیدی به دستیابی به سلاح هسته
ای گره زده است. تا آنجائیکه به قدرتهای جهانی بر می گشت نه تنها از روی
آوردن رژیم به مسابقه تسلیحاتی در چارچوب سلاحهای به اصطلاح متعارف ناراضی
نبودند بلکه آن را در راستای بفروش رساندن سلاحهای خود به کشورهای ثروتمند
منظقه مورد تائید و تشویق هم قرار می دادند اما رژیم نقطه اقتدار خود را
مسلح شدن به سلاح ای هسته ای یعنی سلاح غیر متعارف کشتار جمعی می بیند که
در چنان شرایطی بقول خود می تواند از موضع قدرت چه در سطح منطقه و چه در
ابعاد جهانی اهداف خود را به پیش ببرد. دوران مخفی نگه داشتن این اهداف هم
با توجه به افشاگری های صورت گرفته توسط مقاومت ایران به سر آمده است.
مذاکرات بین دو طرف درگیر هیچگاه نمی تواند به یک توافق استراتژیک بین دو
طرف راه برد. نهایت امتیاز رژیم به دولتهای غربی و تضمین آن در عدم دستیابی
به سلاح هسته ای همانا بقول رئیس قوه قضائیه رژیم صادق لاریجانی رضایت دادن
به قول و حرف علی خامنه ای است که اعلام نموده رژیم ایران کسب سلاح هسته ای
را حرام می داند! و چه کسی نمی داند که بنا به یک حکم شرعی می توان احکام
دیگر را منسوخ اعلام نمود مگر خمینی بیکباره مدعی کشف فلس دار بودن ماهی
های خاویاری در راستای منافع اقتصادی رژیم نشد؟ مگر او "حفظ نظام مقدس
جمهوری اسلامی" را از اهم واجبات بر نشمرد. مگر او نگفت که دولت اسلام می
تواند هر زمانی که بخواهد تمامی قراردادهای منعقده بین خود و دیگران در
راستای حفظ منافع خود فسخ و نقض نماید پس به کدام قول این رژیم و قراداد آن
بنا به اعلام نظر صریح خمینی اعتماد نمود؟. حتی اگر قرار دادی هم بین دو
طرف بطور مقطعی برای جان بدر بردن رژِیم آخوندی از ابعاد فاجعه بار
تحریمهای اقتصادی منعقد گردد در مرحله اجرائی با چنان بن بست و کارشکنی
روبرو خواهد شد که کارشناسان سازمان انرژی هسته ای را همچون گذشته در
بازگشت از ایران سرگردان و حیران (1) نگه می دارد. یکبار ژاک شیراک رئیس
جمهور سابق فرانسه که از قضا روابط حسنه ای هم با رژیم آخوندی داشت به حسن
روحانی دبیر وقت شورای امنیت ملی رژیم گفته بود وقتی که تنها سلاح شما ژ-ث
و کلاشینکوف بود شما مخالفان خود را در کشور ما ترور نمودید دنیا چگونه می
تواند مسلح شدن شما به سلاح هسته ای را تحمل کند؟!. لذا بی جهت نیست که
نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل اعلام می دارد که به نتیجه مذاکرات بغداد
امیدوار نیست و در صورت موفقیت آن او اولین کسی خواهد بود که برای آن دست
خواهد زد.
1- اشاره به سفر آخر هیئت آزانس انرژی هسته ای به ایران که حتی بعد از
بازگشت از ایران هم کماکان مات و مبهوت از نتیجه مذاکرات خود با رژیم بودند.
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|